۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

گفت وگو با صادق زیبا کلام : روزآنلاین

یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۸

توافقی با غرب حاصل نخواهد شد

صادق زیبا کلام با اشاره به اظهارات اخیر رییس جمهوری روسیه مبنی براینکه "اگر پیشرفتی در مذاکرات هسته ای صورت نگیرد تحریم امکان پذیر است" گفت که تحریم های جدید هزینه سنگینی را دربخش های مختلف ایجاد خواهند کرد، اگر چه مسوولین به آن بهایی ندهند. این استاد دانشگاه تهران در گفت وگو با روز مشکل اصلی پرونده هسته ای را شبیه شدن آن با مساله جنگ دانست که کسی درمورد آن نمی تواند درداخل کشور صحبت کند، درحالی که هزینه های آن بسیار بیشتر از منافع ودستاوردهای آن است. این گفت و گو در پی می آید.

با توجه به عدم موافقت دولت ایران با پیشنهادغرب در خصوص انتقال کیک زرد به خارج و تهیه سوخت در کشورسوم و چشم انداز تاریکی که در ادامه مسیر وجود دارد، شما سرانجام مذاکرات ایران با کشورهای ۱+۵ را چگونه ارزیابی می کنید؟

تا وقتی که ما نگاه ارزشی وایدئولوژیک به مساله هسته ای داریم به هیچ پیشرفتی در این پرونده نخواهیم رسید. چون برای ما پرونده هسته ای بیش از آنکه خود مساله هسته ای باشد مساله ای ایدئولوژیک است. بخشی از مسوولین ما نگاهشان به مساله هسته ای به عنوان یک نبرد و جبهه ای برای رویارویی با غرب است؛ یعنی موضوع گیری و برخورد با غرب، شورای امنیت وکشورهای ۱+۵. مادامی که این نگاه بر پرونده هسته ای حاکم باشد یعنی به جای اینکه ببینیم چه چیزی به خیر وسود منافع ملی ماست نگاهمان این است که ما چه جوری مساله هسته ای را به عنوان ابرازی برای رویارویی با غرب ببینیم. به همین جهت ما بهای بسیارسنگینی را برای فعالیت های هسته ای مان می دهیم؛ درحالی که نیازی نبود که اینقدر بها بپردازیم. اگر دستاوردهای مساله هسته ای را در کفه ترازو بگذاریم و در کفه دیگر ترازو بهایی را که از منافع ملی مان برای این موضوع هزینه می کنیم بسنجیم، می بینیم که بسیار متضرر هستیم. حتی درصورتی که ما بتوانیم چرخه سوخت را کامل کنیم وحتی اگر بتوانیم سلاح اتمی هم تولید کنیم، نهایتا می شویم مثل کره شمالی وپاکستان. اما آنها به کجا رسیده اند؟ ‌حتی اتحاد جماهیر که چنین زراد خانه بزرگی از سلاح های هسته ای داشت دیدیم که از درون فرو ریخت. بنابراین این اصراری که ما به برنامه هسته ای داریم و اینکه به هر قیمتی به پیش ببریم وهزینه سنگینی از محل منافع ملی مان برایش پرداخت بکنیم، گمان نمی کنم به خیر وصلاح بلند مدت ایران باشد.

موضع گیری اخیر رییس جمهوری روسیه را، که گفته اگر در مذاکرات پیشرفتی حاصل نشود تحریم امکان پذیراست، چگونه ارزیابی می کنید؟

روس ها به نظر من یک مغازه دونبش هستند. یک نبش آن به سمت وسوی جمهوری اسلامی ایران است که می گویند اگر ۱+۵ بخواهد شما را تحریم کند جلوی آنها را می گیریم یا تحریم را کمرنگ می کنیم. سعی می کنند که در آن نبشی که به سمت ایران است سیستم را اینچنین بچینند و امتیازات اقتصادی وسیاسی از ما بگیرند. نبش دیگر مغازه روس ها هم به سمت غربی هاست. در آن نبش می گویند ما به ایران فشار می آوریم و نمی گذاریم فعلا نیروگاه هسته ای بوشهر به مرحله بهره برداری برسد و کامل شود. از آن طرف هم مقداری امتیاز از غربی ها می گیرند که می گویند که ایران باید پیشنهاد جدید البرادعی را بپذیرد و اگر نپذیرد تحریم ها جدی در راه خواهد بود. روس ها به سمت ما که می آیند می گویند سعی خواهیم کرد که مساله از طریق مذاکره و گفت وگو حل شود و ایران نباید مورد تحریم قرار بگیرد. اما آنچه که مسلم است در تجزیه وتحلیل نهایی منافعی که روس ها در رابطه با غرب دارند خیلی خیلی بیشتر است نسبت به منافعی که ایران می تواند در اختیار آنها بگذارد؛ چه به لحاظ سیاسی و چه از نظر اقتصادی. به همین دلیل است که همان طور که در گذشته شاهد بودیم روسیه و چین هیچگاه حاضر نشده اند از حق وتوی خود در شورای امنیت استفاده کنند تا جلوی تحریم ایران را بگیرند.

سیاست آمریکا مبنی بر گفت وگو با تهران چه تاثیری روی سیاست خارجی جمهوری اسلامی گذاشته است؟

مشکل اساسی در رابطه با ایران این است که ما اساسا در سیاست خارجی مان به جای تعقیب منافع ملی مان یک جهان بینی و ایدئولوژی را تعقیب می کنیم. بیش از انکه منافع ملی مان مهم باشد این برای ما مهم است که بگوییم در یک جدال تاریخی با استکبار جهانی درگیر شده ایم و ملت های ایران هم دارند به ایران تاسی می کنند. تا وقتی که ما یک نگاه های اینچنینی به جایگاه خودمان در عرصه سیاست خارجی داریم، هر چقدر هم که آمریکایی های چراغ سبز نشان بدهند - حسن نیت داشته باشند یا نداشته باشند - ما درهرحال خواهیم گفت که می خواهند سرما را کلاه بگذارند و دروغ می گویند. اگر روابط ما با آمریکایی ها عادی شود دیگر آن رسالت تاریخی و جهانی که ما برای انقلاب اسلامی قاپل هستیم مبنی بر اینکه باید با استکبار جهانی در بیافتیم و اینکه بسیاری از مشکلات ومساپلمان را ناشی از استکبار جهانی می دانیم منتفی می شود. بنابراین من گمان نمی کنم که نه در روابط ما با آمریکا بهبودی حاصل شود و نه در پیشبرد یک توافق مسالمت آمیز که به خیر وصلاح ما و غربی ها باشد.

به این ترتیب مقام های ایرانی نمی توانند در مذاکرات به لحاظ دیپلماتیک به نتیجه برسند؟

مشکل اصلی این است که مساله هسته ای مانند بحث جنگ شده است. در جنگ هم کسی نمی توانست که صحبت کند و اظهار نظر کند - از جمله اساتید دانشگاه ونویسندگان که می دیدند که ما به چه سمت وسویی می رویم- وهمه باید نظر حکومت را درمورد جنگ تایید می کردند. متاسفانه در موردبحث هسته ای هم اینچنین شده ودر داخل کشور نمی توانید در خصوص بحث هسته ای اظهار نظر کنید. الان حتی مثلا مجلس چقدر می تواند در مورد سیاست های هسته ای اظهار نظر کند؟ من معتقدم این پروژه هسته ای واین هزینه اقتصادی سنگینی که برای آن متحمل می شویم - صرف نظر از مساپل سیاسی وبین المللی- مقرون به صرفه نیست. ما چنین هزینه هنفگتی را صرف برنامه هسته ای می کنیم، در حالی که سرانه بهداشت و آموزش وپرورش وهزینه برای محیط زیست مان یکی از پایین تر ها در دنیاست. خیلی از خرج های واجب تر داریم، اما اینچنین بی مهابا خرج برنامه هسته ای می کنیم. اینها محل سوال است.

تاثیر تحریم های جدید با توجه به وضعیت کنونی اقتصادی چه خواهد بود؟

از نظر بسیاری از دولتمردان تحریم بسیار خوب بوده و باعث شده که ما خودکفا بشویم و روی پای خودمان بایستیم. اما شما با تجارو وارد کنندگان وصادر کنندگان که صحبت می کنید همه به شما می گویند که این تحریم ها چقدر از نظر اقتصادی هزینه برای ما ایجاد کرده است. به تبع اگر این تحریم ها بیشتر شود هزینه هایش هم بیشتر خواهد شد.

با بالا گرفتن دعوای دو قوه : روزآنلاین

یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۸

تعیین تکلیف ستاد کل نیروهای مسلح برای مجلس

درحالی که اختلاف میان دولت و مجلس بر سر طرح حذف یارانه ها بالا گرفته است، رییس ستاد کل نیروهای مسلح با دخالتی نامعمول در این دعوا از نمایندگان خواست در مقابل رییس دولت کوتاه بیایند.

روز گذشته حسن فیروزآبادی به اظهار نظر درباره اختلاف دولت و مجلس پرداخته و گفت: "شكرانه شجاعت و فداكاري آقاي دكتر احمدي‌نژاد و دولت محترم آن است كه مجلس شوراي اسلامي و نمايندگان محترم با نگاه كمك به دولت، تسهيلات بيشتري براي اجراي طرح هدفمندكردن يارانه‌ها براي دولت در نظر بگيرند."

رییس ستاد کل نیروهای مسلح که مشخص نیست بر چه مبنایی در این باره اظهار نظر کرده است، در ادامه با تایید اظهارات احمدی نژاد در مجلس مدعی شد: "چندين سال در كشور روساي محترم جمهور و دولت‌ها شعار هدفمندكردن يارانه‌ها را سر دادند و همه استدلال كردند راه ‌حل اصلي مشكلات اقتصادي هدفمندكردن يارانه‌هاست؛ اما به خاطر آثار و عواقب سياسي كه اين طرح براي دولت‌ها داشت، دولت‌هاي قبل حاضر نشدند از حرف جلوتر بروند."

وی در ادامه نیز همچون گذشته با حمایت آشکارش از دولت احمدی نژاد و اظهار این که "دولت نهم با شجاعت و ايمان ويژه‌اي كه در شخص آقای احمدی نژاد وجود دارد؛ لايحه هدفمندكردن يارانه‌ها را تنظيم و در سير مراحل تصويب قرار داد و فداكارانه آماده شد تا با اين خدمت بزرگ به اقتصاد كشور عواقب آن را نيز بر عهده گيرد"، با بکار بردن واژه "ما" خطاب به نمایندگان مجلس افزود: "استدعاي ما به عنوان يك برداشت عمومي از منافع اين لايحه آن است كه مجلس تا آنجا كه مي‌تواند دولت را ياري كند."

لغو دوباره برنامه تلویزیونی

اظهارات رییس ستاد کل نیروهای مسلح درحالی منتشر شده که دفتر رسانه ای محمود احمدی نژاد نیز با صدور اطلاعیه ای ضمن تکرار اظهارات وی در مجلس تصریح کرد كه" اگر اين لايحه با قانون بودجه سالانه پيوند داده شود، اجراي آن غيرممكن خواهد بود."

همزمان با صدور این اطلاعیه مشاوران رسانه ای احمدی نژاد پس از آنکه با واکنش مجلس و رسانه های مستقل و تحلیل اقتصاددانان مبنی بر فرار دولت از اجرای لایحه هدفمند کردن یارانه ها مواجه شدند، سعی کردند تا با حضور در یک برنامه زنده تلویزیونی افکار عمومی را در این باره توجیه کنند، اما تاکنون برای دومین بار برنامه زنده تلویزیونی او لغو و به زمانی دیگر موکول شده است.

بار اول رسانه ها اعلام کردند که محمود احمدی نژاد پنج شنبه شب 14 آبان از شبکه اول تلویزیون سراسری با مردم در باره هدفمند کردن یارانه ها صحبت می کندکه این برنامه لغو شد و رسانه های دولتی و رسمی کشور اعلام کردند که این برنامه به شنبه شب 16 آبان ما موکول شده است اما شب گذشته نیز این برنامه تلویزیونی بازهم لغو و اعلام شد که برنامه تلویزیونی وی به آینده (نامعلوم ) موکول شده است.

توافقات صورت گرفته دولت ومجلس و راهکارها

این همه درحالی است که بنا بر اظهارات برخی از نمایندگان مجلس روز پنج شنبه نمایندگان دولت و مجلس برای توافق بر سر لایحه هدفمند کردن یارانه ها با یکدیگر جلسه ی مشترکی برگزار کردند که با توجه به توافقاتی که در این جلسه صورت گرفت، بازهم دولت نامه استرداد لایحه به مجلس را ارسال کرده است.

درهمین باره غلامرضا مصباحی مقدم با اشاره به این ملاقات درباره راه های مورد توجه قرار گرفتن درخواست احمدی نژاد خاطرنشان کرد: "یکی از راهکارها برای اصلاح این ماده این است که مجلس لایحه هدفمند کردن یارانه ها را به طور کلی تصویب کند و هنگامیکه دولت برنامه پنجم توسعه را برای تصویب به مجلس می فرستد باید بندهایی از هدفمند کردن یارانه ها را هم در آن بگنجاند، لذا در آن زمان نمایندگان مجلس می توانند، ماده 13 را طبق توافق به عمل آمده اصلاح کنند."

این اظهارات مصباحی مقدم درباره برخی توافقات درحالی است که مطابق قانون و آیین نامه داخلی مجلس، راهکاری برای بازگشت به ماده 13 وجود داشته باشد، در حالی که روز سه شنبه هفته گذشته ماده 13 لایحه هدفمند کردن یارانه ها تصویب و بر اساس قانون راه بازگشت به بررسی این لایحه مسدود شده است.

رییس کمسیون ویژه طرح تحول اقتصادی همچنین گفت: "راهکار دوم این است که مجلس پس از تصویب این لایحه آن را به شورای نگهبان ارسال کند و اگر تشخیص شورای نگهبان این بود که ماده 13 دست دولت را در اجرای هدفمند کردن یارانه ها می بندد، این قانون را برای رفع اشکال به مجلس عودت دهد تا مواد مورد نظر توسط نمایندگان اصلاح شود."
همچنین مصباحی مقدم راهکار سوم را دخالت و دستور رهبری دانسته و گفت: "اگر رهبر معظم انقلاب به صلاح بدانند، می توانند یادداشتی را در این خصوص به مجلس ارائه کنند زیرا نمایندگان مجلس تابع تکلیف هستند."

فرار از نظارت مجلس و راهی برای عدم اجرا

همزمان با انتشار خبر توافقات غیررسمی برخی از نمایندگان مجلس و دولت یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: "اعتقاد به تعامل مجلس و دولت این نیست که هر چه دولت می گوید مجلس آن را اجرا نماید .مجلس با هدف نظارت بر دریافت‌ها و پرداخت‌های حاصل از هدفمند کردن یارانه‌ها، ماده 13 لایحه مذکور را تصویب کرده است."

وی درادامه تاکید کرد : "اگر دولت درصدد اقدامات مثبت است پس چرا از اجرای مصوبه مجلس طفره می‌رود؟"

درهمین باره جمشید انصاری عضو دیگر کمسیون اقتصادی مجلس نیز معتقد است" دولت هيچ‌گاه نمي‌تواند پس از ارائه طرح هدفمندكردن يارانه‌ها و تغييرات در آن از سوي مجلس، پيشنهاد جديدي را براي خروج از بن‌بست آن مطرح كند."

قدرت الله علیخانی از اعضای فراکسیون خط امام مجلس نیز تهدید احمدی نژاد مبنی بر استرداد لایحه از مجلس را بهانه ای برای خلاش شدن دولت از اجرای لایحه دانسته و خاطرنشان کرد: "در حال حاضر كه دولت درخواست استرداد اين لايحه را ارائه داده است، بهترين فرصت است تا مجلس نيز با دولت همكاري كرده تا اين لايحه را مسترد كند، چراكه دولت نيز به اين امر واقف شده كه با اجراي اين لايحه دچار مشكلات عديده‌اي خواهد شد."

نان گران شد

روز گذشته داریوش قنبری سخنگوی فراکسیون اقلیت مجلس نیز همچون بسیاری از مخالفان درخواست غیرقانونی احمدی نژاد درباره اصلاح مصوبه های مجلس در طرح هدفمند کردن یارانه ها تاکید کرد: "وضعيت مردم دشوار شده و تا حدي سطح تورم افزايش پيدا کرده که جايي براي انکار وجود ندارد."

درست همزمان با این اظهارات داریوش قنبری برخی رسانه ها از افزایش بی سابقه نان در کشور خبردادند و اعلام کردند که از صبح روز شنبه نانوایی های تهران قیمت نان را بیش از 100 درصد افزایش داده اند.

بنابر نوشته برخی از سایت های خبری دریک اقدام هماهنگ نانوایی های تهران از صبح روز شنبه "نان بربری 200 تومانی را به قیمت 400 تومان، سنگک 200 تومانی را به 500 تومان و لواش 25 تومانی به قيمت 50 تومان عرضه کردند."

در همین ارتباط حتی مراکز آزاد فروش نان در بسیاری از نقاط تهران نیز پا را فراتر نهاده و نان سنگک را به قیمت افسانه ای 2000 تومانی عرضه کردند.

این افزایش قیمت نان درحالی است که برخی از کارشناسان معتقدند با اجرای لایحه هدفمند کردن یارانه ها، کشور شاهد نرخ تورمی نزدیک به 60 درصد خواهد بود.

طرح عدم کفایت سیاسی رییس جمهور : روزآنلاین

یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۸
یک ماه و نیم پس از هشدار

منتقد احمدی نژاد سخنگوی جناح اکثریت مجلس شد

محمد رضا باهنر، نایب رییس مجلس ایران، که در هفته های اخیر انتقادی زیادی را به محمود احمدی نژاد وارد کرده است، به عنوان سخنگوی فراکسیون اصولگرایان مجلس انتخاب شد.

فراکسیون اصولگرایان مجلس، با 200 عضو، بزرگترین فراکسیون مجلس به حساب می آید و ریاست آن بر عهده علی لاریجانی، رییس مجلس ایران است. طرفداران احمدی نژاد هم در این فراکسیون عضویت دارند.

انتخاب باهنر به عنوان سخنگوی این فراکسیون، از آن جهت حایز اهمیت است که وی در ماههای اخیر، انتقادات صریحی را به آقای احمدی نژاد و دولت وی وارد کرده است و به نظر می رسد که این اختلافات همچنان رو افزایش است.

علاوه بر این، پیشتر در جریان انتخابات داخلی این مجمع برای تعیین ریاست مجمع، برخی از طرفداران احمدی نژاد در صدد بودند تا مانع از انتخاب علی لاریجانی به عنوان رییس مجمع شوند و در نظر داشتند تا بجای وی، مرتضی آقا تهرانی را که از طرفداران سرسخت محمود احمدی نژاد است،انتخاب کنند؛ اما در نهایت علی لاریجانی بار دیگر به ریاست این مجمع انتخاب شد و بسیاری، انتخاب وی را شکستی برای حامیان محمود احمدی نژاد در مجلس قلمداد کردند.

به نظر می رسد که انتخاب محمد رضا باهنر به سخنگویی فراکسیون اصولگرایان، چندان برای طرفداران رییس دولت خوشایند نیست، از این رو که وی در مقام یک اصول گرای شاخص، چندین بار در هفته های اخیر، احمدی نژاد را مورد انتقاد قرار داده است.

اختلافات باهنر و احمدی نژاد

درست در ماه 87 بود که محمد رضا باهنر، در حالی که سه سال و نیم از دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد گذشته بود، سکوت خود را شکست و در مقام دبیر جامعه اسلامی مهندسین به دولت هشدار داد که اگر در خط مشي قوه مجريه تجديدنظري نكند و همين رويه را ادامه دهد به طور قطع حامياني به نام جامعه اسلامي مهندسين نخواهد داشت. به دنبال انتشار این انتقاد، حامیان دولت، آقای باهنر و جامعه اسلامی مهندسین را به "سهم خواهی" از دولت متهم کردند.

با گذشت زمان وقتی که احمدی نژاد چند تن از وزرای کابینه قبلیش را در آخرین روزها دولت نهم تغییر داد، نشریه جام ارگان "جتمعه اسلامی مهندسین" – که احمدی نژاد قبل از ریاست جمهوری عضو شورای مرکزی آن بود - هشدار داد که "مبادا كاري كند ماجراي مصدق و بني صدر براي وي تكرار شود".

اختلافات باهنر با احمدی نژاد به اینها محدود نماند و پس از اینکه محمود احمدی نژاد پس از انتخابات، اسفندیار رحیم مشایی را به عنوان معاون اول خود برگذید، این تصمیم با واکنش گسترده اصولگرایان مواجه شد و کار به جایی رسید که آیت الله خامنه ای مداخله کرد و صراحتا خواستار عذل مشایی شد. اما برغم دستور رهبر، محمود احمدی نژاد تا یک هفته، عملا تعلل کرد و این مساله با هشدار باهنر و جامعه اسلامی مهندسین به محمود احمدی نژاد همراه شد و در نهایت رییس دولت تسلیم این فشارها شد.

آخرین مورد اختلافات باهنر و احمدی نژاد، به روزی برمی گردد که آقای احمدی نژاد بدون هماهنگی با هئیت رییسه مجلس، برای دفاع از لایحه موسوم به هدفمند کردن یارانه ها، به مجلس رفت و برای نمایندگان سخنرانی کرد. در همین ارتباط، هیئت رییسه مجلس به مدیر کل پارلمانی محمود احمدی نژاد توصیه کرده بودند که آقای احمدی نژاد به مجلس نیایند.

محمد رضا باهنر در همین پیوند تصریح بود "درخواست رئیس‌جمهور برای سخنرانی در صحن علنی بدون توجه به مقدمات قانونی، خلاف آیین‌نامه مجلس بود" و "رییس جمهور بر خلاف توصیه هیئت رییسه در صحن علنی مجلس حاضر شده است".

باهنر همچنین اخیرا در خصوص طرح وحدت ملی که از سوی برخی از شخصیتهای اصولگرا مطرح شده، در پاسخ به این پرسش که آیا "در مورد طرح وحدت ملی با آقای احمدی نژاد هم صحبت شده؟" چنین پاسخ داده بود"با وی نیز ارتباط وجود دارد و بحث هایی نیز شده، تذکراتی نیز داده شده است".

"امیدوارم كار به رای عدم كفایت نرسد"

شاید تند ترین انتقاد باهنر از احمدی نژاد وقتی بود که وی یک ماه و نیم پیش، در گفتگو با روزنامه "خبر"، که زیر نظر علی لاریجانی رییس مجلس اداره می شود، ابراز امیدواری کرد "حالا حالاها كار به استفاده از اصل بررسی عدم كفایت سیاسی رئیس‌جمهور نرسد".

نایب رییس مجلس شورای اسلامی همچنین تاکید کرد: "مجلس در مواجهه با موارد خلاف قانون دولت، اول به او فرصت اصلاح می‌دهد، بعد با تصویب قانون، مانع از عملكرد دولت می‌شود و راه حل نهایی، سؤال از رئیس‌جمهور است كه آن را هم توصیه نمی‌كند. البته در عین حال به دولت هشدار می‌دهد كه اگر از فرصت‌سازی های مجلس استفاده نكند، مجلس منتظر فرصت‌سوزی های آن نخواهد شد".

باهنر در ادامه با اشاره به اینکه "امیدوار است دولت دهم مثل دولت نهم نباشد"، افزود: "باید بگویم ما هم از امكانات و اختیارات قانونی‌مان در قبال دولت استفاده كرده و می‌كوشیم دولت را وادار به عمل به قانون كنیم. البته حیفمان می‌آید و افسوس می‌خوریم به جای آن كه ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های مجلس و دولت هم‌جهت و همسو برای تقویت كارهای یكدیگر شود، به سویی كشیده شویم كه خدای ناكرده ناگزیر از خنثی‌سازی‌ كارهای همدیگر شویم".

وی در بخش دیگری از اظهاراتش در مورد کابینه دولت دهم خاطرنشان کرد: "به رئیس‌جمهور توصیه كردیم كه وزرایش را با طمأنینه و دقت بیشتر عوض كند و به گونه‌ای نباشد كه رئیس‌جمهور فكر كند كه اگر 20 بار وزیر عوض كرده است، كار خیلی خوبی كرده است".

محمد رضا باهنر ضمن اشاره به تخلفات دولت هشدار داد: "براساس اصل 88 قانون اساسی می‌توان با امضای یك چهارم نمایندگان از رئیس‌جمهور سؤال كرد. البته امیدوارم كار به آنجا نرسد".

سه وزیر باقی مانده کابینه دهم معرفی شدند : روزآنلاین

یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۸

بازگشت سردار میلیاردر

سرانجام پس از گذشت بیش از دو ماه از زمانی که نمایندگان مجلس هشتم به سه تن از وزرای پیشنهادی محمود احمدی نژاد رای اعتماد نداند، روز گذشته رئیس دولت دهم وزرای جدید را به پارلمان معرفی کرد. بر اساس گزارش ها مجید نامجو، حمیدرضا حاجی بابایی و صادق محصولی افرادی هستند که برای وزارت خانه های، "نیرو"، "آموزش و پرورش" و "رفاه" به مجلس معرفی شده اند.

مجید نامجو که پس از ناکامی محمد علي‌آبادي در گرفتن رای اعتماد قرار است یکشنبه هفته آتی صلاحیت اش در صحن علنی مجلس بررسی شود، تا امروز به عنوان "سرپرست" وزارت نيرو مشغول به فعالیت بوده است. پیش از این اخباری مبنی بر معرفی علی ذبیحی برای این وزارت خانه شنیده می شد.

اما برای وزرات آموزش پروش، احمدی نژاد نخست سوسن کشاورز را معرفی کرده بود، که به دلیل انتقاد شدید محافظه کاران مجلس از معرفی زنان در کابینه وی نتوانست رای لازم را برای تصدی گری این وزارت خانه کسب کند، پس از آن احمدی نژاد که اصرار داشت یک زن وزیر این پست باشد، فاطمه آجرلو نماینده مجلس هشتم را به عنوان گزینه جدید خود پیشنهاد کرد که این بار نیز با مقاومت شدید نمایندگان پارلمان و انتقاد شدید برخی مراجع محافظه کار در قم مجبور به عقب نشینی شد و اندک زمانی پس از معرفی وی به مجلس، فاطمه آلیا از اعضای فراکسیون حامی دولت انصراف خود از تصدی گری این پست را اعلام کرد. حمیرضا حاجی بابایی از اعضای هیئت رئیسه مجلس اینک به عنوان جایگزین این دو زن اصولگرا به عنوان وزارت خانه آموزش و پرورش معرفی شده است.

از سوی دیگر صادق محصولی که جانشین فاطمه آلیا دیگر زن ناکام در کسب رای اعتماد از مجلس هشتم برای وزارت رفاه شده، در دولت نهم به عنوان وزیر کشور مشغول به فعالیت بوده است. صادق محصولی به عنوان فردی که انتخابات بحث برانگیز 22 خرداد را برگزار کرده مورد انتقاد شدید نیروهای مخالف دولت قرار دارد. محصولی که همچنین به دلیل سرمایه میلیاردی اش از سوی منتقدین به فساد اقتصادی متهم است سال گذشته در یک رای گیری جنجال برانگیز توانست با نصف رای بالاتر از حد نصاب به عنوان وزیر کشور انتخاب شود. کارشناسان محصولی را فردی می دانند که به همراه مجتبی هاشمی ثمره و اسفندیار رحیم مشایی مورد اعتماد شدید محمود احمدی نژاد قرار دارد.

کابینه بحث برانگیز

گفتنی است اوایل ماه شهریور، پس از آنکه محمود احمدی نژاد کابینه جدید خود را به مجلس هشتم معرفی کرد، گزینه های پیشنهادی های وی با انتقاد شدید احزاب و نمایندگان اصولگرا مواجه شد. گفته می شود اکثریت نمایندگان مجلس که در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از احمدی نژاد در برابر کاندیداهای اصلاح طلب پشتیبانی کردند. از اینکه احمدی نژاد سهم اندکی برای نمایندگان پارمان در کابینه در نظر گرفت ناخرسند بودند.

در همان زمان دویست تن از نمایندگان در اعتراض به کابینه پیشنهادی احمدی نژاد با نوشتن نامه ای، نسبت به امکان رد صلاحیت تعداد قابل توجهی از وزرای پیشنهادی هشداد دادند. گفته می شود بسیاری از امضا کنندگان این نامه نمایندگانی بودند که پس از سرپیچی احمدی نژاد از دستور آیت الله خامنه ای مبنی بر برکناری اسفندیار رحیم مشایی از معاون اولی با نوشتن نامه ای شدیدالحن که بر "تصحیح رفتار" دولت دهم تاکید داشت، موضع گیری جدی خود در برابر احمدی نژاد را اعلام کرده بودند.

دخالت آیت الله خامنه ای

موضع گیری های افرادی چون محمدرضا باهنر که تا پیش از رای گیری بر رد صلاحیت حداقل 5 وزیر در مجلس تاکید داشت ناظران سیاسی را به این نتیجه رسانده بود که دولت دهم راه دشواری برای گرفتن رای اعتماد در پیش خواهد داشت. اما در روز رای گیری نمایندگان تنها به سه نماینده از مجموع بیست و یک وزیر رای اعتماد ندادند که دو نفر از این سه وزیر پیشنهادی زن بودند. بلافاصله پس از رای گیری محمدرضا باهنر در اقدامی بی سابقه فاش کرد که آیت الله خامنه ای به نمایندگان مجلس پیام داده است تا از رد صلاحیت وزاری احمدی نژاد پرهیز کنند. به گفته نایب رئیس مجلس " اگر توصیه رهبری نبود احتمال داشت كه 8 الی 9 نفر از وزرا رای نیاورند." باهنر وزرای پیشنهادی نفت، صنایع، بازرگانی، تعاون، راه و ترابری و وزارت خارجه را دیگر کاندیداها برای گرفتن رای "عدم اعتماد" از مجلس میعرفی کرد که در لحظات آخر پس از ابلاغ حکم آیت الله خامنه ای به نمایندگان موفق به کسب رای اعتماد می شوند.

پس از این اظهارات، آیت الله خامنه ای و محمود احمدی نژاد نسبت به این مواضع باهنر واکنشی نشان نداند که به باور ناظران به معنای تایید تلویحی نامه رهبری به نمایندگان مجلس تلقی می شود. منتقدان این نامه را به معنای دخالت غیرقانونی ولی فقیه در اختیارات پارلمان ارزیابی می کنند.

رشد بی سابقه فرار مغزها از کشور : روزآنلاین

یکشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۸

ایران، هند و چین را پشت سرگذاشت

ایران از میان 91 کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان از نظر فرار مغزها و نخبگان در رده نخست قرار گرفت. آخرین آمار اعلام شده از سوی صندوق بین المللی پول، نشان می دهد که ایران علاوه براین که در فرار مغزها رتبه اول را کسب کرده است، در فرستادن نخبگان به کشورهای بزرگ غربی نیز از کشورهای چون چین و هندوستان پیشی گرفته است. و این در حالی است که روز گذشته معاون علم و فن آوری محمود احمدی نژاد بار دیگر منکر فرار مغزها از ایران شد اما فرستادن نخبگان با عنوان "مهاجرت نخبگان" به کشورهای غربی را تائید کرد.

صندوق بین‌المللی پول در خصوص فرار مغزها از ایران در گزارش سالانه خود اعلام کرده: سالانه بین 150 تا 180 هزار ایرانی تحصیلکرده از کشورشان خارج می‌شوند که به معنی خروج سالانه 50 میلیارد دلار ارز از ایران است و ایران در بین 91 کشور در حال توسعه و توسعه نیافته، رتبه اول را از این نظر داراست.
این گزارش تنها با استناد به آمار رسمی اداره گذرنامه امریکا می افزاید: هم‌اکنون بیش از 250 هزار مهندس و پزشک ایرانی و بیش از 170 هزار ایرانی با تحصیلات عالیه در آمریکا زندگی می‌کنند. از سوی دیگر طبق آمار رسمی اداره گذرنامه، در سال 87 روزانه 15 کارشناس ارشد، 2.3 دارنده مدرک دکترا و 5475 نفر لیسانسه از کشور مهاجرت کرده اند.
بنا برگزارش " مهاجرت نخبگان از ایران" که در کتاب "آسیبهای اجتماعی ایران، نگاهی به آینده" از سوی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام منتشر شده، بیش از 80 درصد از دانشجویان نخبه و برگزیدگان المپیادهای علمی سال‌های اخیر و اکثر رتبه‌های دو رقمی جذب دانشگاه‌های خارجی و به ویژه آمریکا شده اند که اکثراً قصد بازگشت به ایران را ندارند.

این گزارشتاکید دارد: هم اکنون بیش از 90 نفر از 125 استعداد درخشان کشور یعنی 72 درصد از کسانی که در سال‌های اخیر در المپیادهای جهانی رتبه کسب کرده‌اند، در آمریکا تحصیلات خود را ادامه می‌دهند که امید به بازگشت آنها 3 درصد است.

بر همین اساس اکنون بیش از 5/4 میلیارد دلار از سرمایه‌های ایران به صورت نیروی انسانی متخصص به آمریکا و 6 میلیارد دلار دیگر به کشورهای اروپایی منتقل شده است. مجموع این سرمایه برابر با یک ششم کل بودجه کشور در سال گذشته و برابر با بیش از 200 میلیون بشکه نفت است.
ایران با بیشترین سهم مهاجرت‌پذیری آمریکا یعنی بیش از نیمی از کل آمار مهاجرت دنیا به آمریکا (3/51) سهم به‌سزایی در تأمین نیروی متخصص این کشور را بر عهده دارد و این در حالی است که در ایران هیچ ارگان رسمی آمار دقیق و علل مهاجرت نخبگان را اعلام نکرده و مسئولیت آن را نپذیرفته است. صندوق بین‌المللی پول، بیکاری، سطح پایین درآمد اساتید و نخبگان، نارسایی‌های مالی و اداری و کمبود امکانات تخصصی علمی، بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی را از جمله دلایل مهاجرت ذکر می‌کند.

مسئولان دولتی کشور تاکنون بارها منکر فرار مغز ها از ایران شده و در همایش ها و محافل علمی و اکادمیک کشور بیان کرده اند که فرار مغزها در ایران مصداق ندارد. در همین ارتباط، روز گذشته معاون علم و فن آوری محمود احمدی نژاد در جمع خبرنگاران، بدون توجه به اعلام آمارهای معتبر و مستند سازمان هایی بین المللی در خصوص فرار مغزها و مهاجرت نخبگان، گفت: ما هم اکنون در کشور با پدیده فرار مغزها مواجه نیستیم بلکه مهاجرت نخبگان روبرو هستیم. صادق واعظ زاده معاون علم و فن آوری محمود احمدی نژاد که در حاشیه بازدید از پژوهشگاه صنعت نفت به سوالات خبرنگاران پاسخ می داد، در مورد سیاست های دولت برای جذب نخبگان علمی کشور گفت: سياست اصلي براي متحول كردن ارتباط‌‌ هاي علمي بين‌المللي دولت، توانمند كردن داخل كشور براي جذب بيشتر نخبگان است كه مقدمات آن فراهم شده و برنامه‌هاي اجرايي آن تا دو هفته آينده اعلام خواهد شد. به دنبال روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، آمار فرار مغزها و مهاجرت نخبگان از کشور رشد حیرت آوری داشته اما با وجود این مسئولان دولتی از جمله وزیر علوم دولت احمدی نژاد به بهانه ها و عناوین مختلف منکر این مساله مهم شده اند. محمد مهدی زاهدی بهار گذشته در حاشیه همایش ایرانیان خارج از کشور با این عنوان که نخبگان ایرانی در کشورهای مختلف برای کشور نام آوری می کنند از یک سو مهاجرت نخبگان را مساله ای مهم و درخورتوجه ندانست و از سوی دیگر نیز با این بهانه که مهاجرت نخبگان ایرانی به خارج فرار مغزها نیست، منکر سیل گسترده فرار مغزهای کشور به سوی کشورهای غربی شد.

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

مصاحبه مسعود بهنود : روزآنلاین

یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۸
مصاحبه روزنامه اونیتا با مسعود بهنود

قدرت جنبش سبز و قدرت احمدی نژاد

او. دی جووانانجلی

اتفاقي که در شرف وفوع است، یک انقلاب اینترنتي است. مسعود بهنود نویسنده و خبرنگار ایراني معتقد است که حکومت می تواند ده ها روزنامه نگار را زندانی کند اما قادر به مقابله با صدها و هزاران "شهروند- روزنامه نگار" که دست به مبارزه مدنی زده اند، نیست.

مسعود بهنود، پایه گذار و سردبیر بیش از بیست روزنامه است که همگي توسط حکومت ایران توقیف شدند. به دلیل تلاش برای آزادي بیان، ماه ها در سلولي تنگ و تاریک زنداني شد. او امروز در لندن زندگي مي کند. بهنود یکي از مهمانان نشست بین المللی در شهر فرارا است.

نویسنده ایراني معتقد است "را در دست دارد". بهنود می گوید: "قدرت جنبش سبز در توانایي اش در متحد کردن افکار متفاوت سیاسي است. براي متحد شدن لازم نیست یک عقیده سیاسي یا یک وابستگي سیاسي مشترک داشت. این اتحاد یک نیاز است: نیاز به زندگی بهتر و آزادی بیشتر".

حکومتي که امروز در سرزمین شما بر سر قدرت است را چگونه توصیف می کنید؟

حکومت ایران بدتر از حکومت های مستبد، دین سالار و نظامي منطقه نیست. تفاوت در ملت هاست. مردم ایران خواهان دموکراسي هستند و براي آن مبارزه مي کنند، بیشتر از مردم سایر کشورهاي منطقه.

چه کساني ارکان اصلي "موج سبز" در ایران هستند؟

در ایران چهار جنبش بزرگ آزادیخواهي در یک قرن گذشته اتفاق افتاده است. جنبش فعلي عمیقا با جنبش هاي قبلي متفاوت است زیرا این بار پشت این جنبش یک ایدئولوژي وجود ندارد و یک حزب مشخص آن را اداره نمی کند. ارکان اصلي موج سبز مردم عادي هستند. و همین قدرت زیادي به آن مي دهد، زیرا همه می توانند وراي تعلقات سیاسي خود در آن شرکت کنند. چیزي که مردم را به هم پیوند مي دهد: نیاز به زندگي بهتر. آزادي بیشتر است.

یک زندگي بهتر.خواستار آزادي اطلاعات شدن. چراچنین خواسته هایي تا این حد باعث ترس حکومت شده است؟

ایران از سال 2001 بدل به بزرگترین زندان روزنامه نگاران شد. من هم چند ماه آن را تجربه کردم. یک روز این امکان برایم بوجود آمد که در کنفرانسي در لندن شرکت کنم و بعد ناگزیر شدم براي ادامه زندگی در آنجا بمانم. در همین دوران بود که بیش از 50 روزنامه نگار مهم ایراني به زندان افتادند؛ بیش از صد روزنامه بسته شد.اما جریان تبادل اطلاعات بازدداشت نشد. از لابلاي خطوط مي شد به اخبار دست پیدا کرد.

روزنامه نگاران دستگیر شده بودند، اما جاي آنها را شهروندان پر کرده بودند. حالا خبر ها از طریق تلفن همراه، اینترنت و موسیقي پخش مي شود...نیرویی که حکومت بیش از هز چیز از آن مي ترسد، وبلاگنویس ها هستند. آنها مي توانند روزنامه نگاران را دستگیر کنند اما موفق نشده اند از زیاد شدن تعداد بلاگرها جلوگیري کنند:تعدادشان دستکم ده هزارتاست اما گفته مي شود رقم اصلي پنج برابر این رقم است. اتفاقي که افتاده است یک انقلاب اینترنتي است و ارکان اصلي آن " شهروندان-خبرنگار" هستند. همه تصاویري که از "موج سبز" در اینترنت موجود است توسط افراد عادي بوسیله موبیل گرفته شده است. این نشاندهنده مدرن بودن کشور و خرد جامعه مدني است که مي داند چگونه خواسته هایش را در مورد آزادي بیان کند.

در این روزها جوامع بین المللي درحال بحث بر روي نحوه برخورد با پرونده اتمي ایران است. آیا راه حال جدیدي وجود دارد؟

در داخل "موج سبز" بحثي درباره تاثیرات تحریم در جریان است. کساني معتقدند که تحریم به مردم ضرر مي رساند و برخي دیگر برعکس معتقدند که تحریم ها به حکومت ضربه مي زند و آن را تضعیف می کند. من معتقدم که تحریم فقط به حکومت ضربه نمي زند بلکه به مردم هم ضربه مي زند. در داخل جنبش یک شکاف وجود دارد: یک گروه آماده دادن تاوان تحریم هستند و گروهي دیگر که معتقدند تشدید تحریم ها ممکن است نتیجه عکس بدهد. در اینجا مسئله غرور ملي هم مطرح است که نباید آن را به انقلاب خمیني منتسب دانست.

احمدي نژاد از نظر شما کیست؟

او فردي است که از قشر پایین جامعه آمده است. احمدي نژاد وسیله اي در دستان قدرت است؛ قدرت نظامي و قدرت مذهبي. صدایش را بالا مي برد و شخصیتي پرقدرت مثل یک رهبر مي گیرد. اما محمود احمدي نژاد وسیله ای است در دستان قدرت.

----------------------------------

یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۸
مصاحبه روزنامه ایتالیایی ایل مانیفستو با مسعود بهنود

اوباما به جنبش مردم ایران کمک نخواهد کرد

مسعود بهنود، روزنامه نگار و نویسنده در تبعید ایراني معتقد است که گفتگوی مستقیم با رییس دولت ایران در شرایط امروز، آنطور که دولت آمریکا قصدش را دارد، به معناي مشروعیت بخشیدن به محمود احمدي نژاد و ایجاد حلقه های تازه ای به دور جنبش آزادی خواهانه سبز و فشار بیش تر بر معترضان به انتخابات و هواداران کاندیداهاي اصلاح طلب خواهد بود.

این یک پارادوکس کامل است: دست دوستي باراک اوباما به سمت ایران باعث نگراني بسیاري از مخالفان ایراني شده است، آنهایي که براي ایجاد دموکراسي در جمهوري اسلامي مبارزه مي کنند و جنبششان نام سبز گرفته است-جنبشی که در جریان انتخابات 12 ژوئن در کنار میرحسین موسوي و مهدي کروبي پدید آمد. نظر آنها کاملا مشخص است: گفتگو با کسی که دولت ایران را نمایندگی می کند در شرایط امروز، مشروعیت دادن به محمود احمدي نژاد است. مخالفان اصلاح طلب همچنان خواستار برگزاري مجدد انتخابات هستند. انتخابات ماه ژوئن، کشور را به دو قسمت تقسیم کرد: انکار تقلب، و اصرار بر تقلب.

تظاهرات میلیون ها تن از مردم در شهرهای مختلف، دستگیري ها، فشار و جنبشي که روزهاي تلخي را تجربه مي کرد. مسعود بهنود، نویسنده و روزنامه نگار ایراني معتقد است: "رقابت تنگاتنگ قابل پیش بیني بود، جنبش سبز در مناطق شهري پیروز میدان بود اما راي احمدي نژاد در مناطق دورافتاده می توانست بیشتر باشد. پیش بینی من در مورد نتایج انتخابات در حدود 48درصد به 52 درصد بود که تصور مي کردم موسوي 52 درصد راي بیاورد". بهنود تردیدي ندارد که اگر قصد نداشتند بزرگنمایي کنند، و پیروزي شان را با تفاوت راي منطقي اعلام کرده بودند، ایرانیان آنرا قبول مي کردند. اما مشکل ما تندرو هاهستند. گروهي در قدرت که دور احمدي نژاد هستند و نمي خواهند که چیزي به جنبش سبز برسد، نمي خواهند که حتي نماینده 45 درصد مردم ایران باشند.مي خواهند که مخالفان در فاصله مطمئني از قدرت بیایستند".

بهنود یکي از باهوش ترین مخالفان ایراني است. او از سالهاي 60 میلادي روزنامه نگاري مي کند و در سال 97 با روزنامه جامعه همکاري کرد، جامعه اولین روزنامه مستقل بود که به محض انتخاب شدن ریس جمهور اصلاح طلب، محمد خاتمي آغاز به کار کرد. از آن زمان ده ها روزنامه متولد شدند و بعد تعطیل شدند، بسیاري از روزنامه نگاران به دلیل مخالفت با حکومت، طعم زندان را چشیدند: مسعود بهنود هم یکي از انان بود که در حال حاضر در اروپا زندگي مي کند.

ما با او هفته پیش در شهر فرارا ملاقات کردیم، فرارا محل برگزاري کنفرانس بین المللي بود که بهنود هم یکي از روشنفکران دعوت شده به این کنفرانس بود. او به ما گفت: "قبل از پرداختن به این بحران باید بگویم که بسیاري از روشنفکران پیشرو در اروپا توجه زیادي به مباحث ما نمي کنند. آنها احمدي نژاد را یک رهبر محبوب، مثل پوپولیستي چون چاوز مي بینند. اینطور نیست. من نمي گویم که او طرفداراني ندارداما جنبش سبز او را در حد واقعي خودش برده است".

بحران هاي بعد از انتخابات نشان داد که کشور به دو قسمت تقسیم شده است که این با موافقت آشکار افراد درون نظام همراه بود.

انقلاب اسلامي دوران بسیار بحراني را از سر گذرانده است، مثل عزل اولین رئیس جمهور و بحران جنگ با مجاهدین خلق و نظام همیشه از بحران ها سالم بیرون آمده است. اما این بار در مقابل بحراني کاملا داخلي قرار داریم: آنهایي که امروز در خیابان تظاهرات مي کنند، فرزندان همان هایي هستند که سي سال پیش انقلاب کردند. نظام به دو قسمت تقسیم شده است. خامنه اي دو راه در پیش دارد: راه کساني که در اطرافش قرار گرفته اند و مي خواهند با زور و فشار مخالفین را خاموش کنند و راه دیگر این است که متوجه بشود که دیگر مثل سي سال پیش نیست: در آن دوران وسایل ارتباطي مثل امروز نبود، موبایل، اینترنت، ویدئو-امروز نظامي که این را بحساب نیاورد، با خطر سقوط مواجه است. این شکاف درون نظام است: بین کساني که سرکوب مي کنند و آنهایي که چنین کاري نمي کنند.

جواناني که روزهاي بعد از انتخابات دیدم که به خیابان ها آمده بودند صحبت از براندازي حکومت نمي کردند و جمهوري اسلامي را زیر سووال نمي بردند. آنها خواهان آزادي بیشتر و دموکراسي بودند.

درست است. هیچ کس صحبت از تغییر حکومت نمي کند: آنها به دنبال آزادي بیشتر و دموکراسي هستند. سووال اینجاست: آیا جمهوري اسلامي مي تواند آزادي بیشتري به آنها بدهد؟ بخشي از نظام بر این عقیده است که با دادن آزادي بیشتر، حکومت سقوط مي کند. بخشي دیگر درست برعکس فکر مي کند: اگر نتواند آزادي بیشتري بدهد، آن موقع است که حکومت سقوط مي کند. یک افسانه ایراني چراغ عمر انسان را در دست دیوي نشان می دهد، اگر چراغ از دستش بیافتد و بشکند، زندگي از بین مي رود. حالا این چراغ در دست خامنه اي است. باوجود صحنه هایي که در سه ماه گذشته در خیابان هاي تهران شاهدش بودیم، سپاه پاسداران به مردم حمله نکرد: خامنه اي دستور حمله به مردم را صادر نکرد. اگراین کار را بکند، چراغ را به زمین زده است، چراغ عمر نظام را.

چند روز پیش برخي از مقامات پلیس به دلیل سوء استفاده هایي که در بازداشتگاه کهریزک اتفاق افتاد، محکوم شدند. نظام قصد اش این است که جاي زخم را مداوا کند؟

هیچ نظامي،حتي دیکتاتور ترین شان نمي خواهد بعنوان حکومت شکنجه گر و متجاوز شناخته بشود. برعکس دلش مي خواهد بگوید که قدرتش پاک است: به همین دلیل موضوع تجاوز ها و سرکوب ها را انکار مي کند و چند نفر را تنبیه مي کند تا بتواند بگوید "بفرمائید، اگر اشتباهي صورت گرفته بود، حالا تصحیح شد". این کاري است که مي کنند.

یک جنبش خودجوش وسیع تا کي مي تواند بدون تشکیلات ادامه بدهد؟

درست است، این جنبش یک جنبش صلح طلب است اما تشکیلاتي ندارد. در دوران خاتمي ان جي او ها و گروه هاي جامعه مدني بوجود آمدند. حالا دیگر ان جي او ها فضاي لازم را ندارند، روزنامه ها بسته شده است، چیزي باقي نمانده است. جنبش سبز جنبشي بدون سر است.این همان اتفاقي است که سعید حجاریان( مشاور خاتمي) گفته بود: فشار از پائین، چانه زني از بالا. این اتفاق در حال حاضر دارد در ایران مي افتد، فشار از پائین و رفسنجاني، موسوي، خاتمي که با صاحبان قدرت در حال مذاکره هستند. اما آنها "سران" جنبش نیستند. و اگر چنین چیزي را بگویند، فورا دستگیر مي شوند.

دستکم در حال حاضر حکومت برنده شده است، اگر چانه بزند از موضع قدرت است.

نظام در دو راه در حال جنگ است: از یک سو باید وقت کشي کند: با دستگیر کردن افراد، آزاد کردن دیگري تا اینکه اعتراضات کم شود. در عین حال، تلاش مي کند موافقت خارج را جلب کند: با قدرت هاي غربي مذاکره را از سر بگیرد و فشارهای خارجی را کاهش دهد. مشکل بزرگ جنبش سبز در حال حاضر اوباماست.

اوباما؟؟

این یک پارادوکس است، اما همین طور است.رئیس جمهور آمریکا مي خواهد حسن نیت نشان بدهد و بگوید که سیاست خارجي او به نتیجه رسیده است و گمان مي کند دست دادن با رییس دولت ایران یک حرکت صلح آمیز است. درحالی که در آن صورت احمدي نژاد مي تواند به ایراني ها بگوید: "من موفق شدم، غرب را عقب راندم به بدبختی و تسلیم دچار کردم در جایي که اصلاح طلبان در این مورد شکست خوردند. او به مردم خواهد گفت آمریکا را با شرایط خودمان سازگار کردیم ، ما به آنچه مي خواستیم رسیدیم". بدین ترتیب اوباما مشروعیت احمدي نژاد را برسمیت مي شناسد. این اولین بار نیست که دموکرات هاي آمریکایي این اشتباه را مرتکب مي شوند، دلیلش این است که با پیچیدگي هاي ایران آشنا نیستند و مثل جیمي کارتر در سال 1979، تصور ساده اي از شرایط ایران دارند.

اما برعکس این موضوع هم صادق است: غرب با ایران وارد گفتگو نشود، تنش زیاد شود، احتمالا حمله نظامي صورت بگیرد و حکومت در مقابل دشمن خارجي قرار بگیرد و مخالفان ساکت شوند.

چیزي که به تداوم حکومت کمک مي کند ادامه دادن غرب به تهدیداتي است که به آن عمل نمی کند. اگر آمریکا و اروپا درباره تحریمي که هرگز انجامش نخواهند داد حرف بزنند، کاری که تاکنون کرده اند این مضر است. تحریم ها تاکنون جواب نداده است. نه حتي تحریم بانک هاي ایراني: دولت قدرت دارد چون که هیچ کس نمي گوید که نفت ایران را نمي خواهد. تحریم اقتصادي یک فشار است اما بشرط اینکه یکپارچه و موثر باشد. تا کنون همه مباحث تحریم به سود حکومت بوده است تا بتواند مشکلات اقتصادي اش را با آن توجیه کند.

پس از اوباما چه انتظاري دارید؟

اول، اشتباهات جورج بوش را تکرار نکند و ایران را تهدید به حمله نظامي نکند. بعد، او این کار را نکرد اما به حکومت ایران امکان داد که از این تهدید براي مستحکم کردن طرفدارانش درمقابل تهدید خارجي استفاده کند. نمي گویم"هیچ نوع مذاکره اي". انتظاردارم که اوباما وارد گفتگو بشود اما به شیوه انتقادي: مثل بیل کلینتون و با مطرح کردن مسائل حقوق بشر. می توان از یک مذاکره انتقادي استقبال کرد. این به جنبش ازادی خواه ایران کمک مي کند.


۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

شریفی ها یکصدا : روزآنلاین

چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۸۸
دانشگاه آرام نماند
شریفی ها یکصدا: دولت کودتا، استعفا، استعفا
جلال کیهان منش‏

"تا احمدی نژاده، هر روز همین بساطه". این شعاری بود كه دیروز در فضای خیابان آزادی و دانشگاه شریف طنین انداز شد. این شعار نشانگر ادامه یافتن اعتراضی بود که روز قبل از دانشگاه تهران آغازشده و دولت کودتا را هدف گرفته بود. در دانشگاه شریف نیز، حضور كامران دانشجو، وزیر علوم دولت دوم احمدی نژاد خشم جامعه دانشگاهی کشور علیه دولت کودتا را به تصویر کشید.



در حالی که شورای عالی انقلاب فرهنگی همچنان امکان تعطیل شدن دانشگاه ها را تكذیب می كند، اما در عمل زنگ آغاز سال تحصیلی هنوز در دانشگاه ها به صدا درنیامده، روز هفتم مهر نیز وزیر دولت دهم که روز پیش از آن در دانشگاه تهران، در حضور چند ده بسیجی سخنرانی کرده و شاهد فریاد "دولت کودتا، استعفا، استعفا"ی هزاران نفر بود، نتوانست در دانشگاه صنعتی شریف، حضور یابد و باز بشنود که: تا احمدی نژاده، هر روز همین بساطه.



كامران دانشجو که گویی صدای دانشگاه تهران را نشنیده و درس نگرفته بود، عصر روز ششم مهرماه وعده داد که به مناسبت آغاز سال تحصیلی، سه شنبه در دانشگاه شریف حضور خواهد یافت. حضوری که به نوعی پر کردن جای احمدی نژاد هم تلقی می شود که بر اثر اخطار مشاوران امنیتی اش از کنار دانشگاه ها رد نمی شود.

اما دلیل اصلی حضور دانشجو در دانشگاه شریف، نه آغاز سال تحصیلی بلكه افتتاح كتابخانه تخصصی دفاع مقدس در دانشگاه صنعتی شریف بود؛کتابخانه ای که سردار باقرزاده، رئیس "ستاد حفظ ارزشهای دفاع مقدس" هم قرار بود در گشایش آن نقش داشته باشد. بر اساس گفته ها این مراسم باید 10 صبح سه شنبه آغاز می شد.



از سوی دیگر دانشجویانی كه دوشنبه در دانشگاه تهران راهپیمایی كرده بودندهم قرار بود صبح سه شنبه در دانشگاه تهران جشن تولد میر حسین موسوی را برگزار کنند که دلیلی برای گردهمایی و تجمع هم بود، اما عصر دوشنبه میر حسین موسوی با صدور اطلاعیه ای از انان خواست این جشن را برگزار نكنند و از كسی بت نسازند.

از این رو اعتراض به دولت نهم در دانشگاه شریف متمركز شد. حدود ساعت 8 صبح بود كه دانشجویان شریف همچون دانشگاه تهران، مامورانی با لباس شخصی و وسایل الكترونیكی تجسسی را در سراسر دانشگاه دیدند که در كنار تیم هایی با لباس سپاهی، چکمه هایشان را برزمین دانشگاه می کوبیدند.



با این حال دانشگاهی که انجمن های دانشجویی آن تعطیل شده، از حدود ساعت 9:30 صبح شاهد از راه رسیدن دسته دسته دانشجویانی بود که در مقابل كتابخانه مركزی دانشگاه گرد می آمدند تا كامران دانشجو ببیند که "دانشگاه زنده است". آنها پلاكارد های دیگری نیز با خود داشتند كه از جمله روی آنها نوشته بود: "شریف جای دانشجوی متقلب نیست"، "ما زنده به انیم كه آرام نگیریم"، "دولت كودتا، استعفا، استعفا"، "تا آخرین نفس راهت را ادامه می دهیم ای شهید"، "این دولت فاشیسته یکجا باید بایسته" و...



عاقبت در حالیکه صداها آنقدر بالا گرفته بود که در خیابان آزادی هم به گوش می رسید، این شایعه پیچید که وزیر علوم و سردار باقرزاده برنامه خود را لغو کرده اند. اما این دلیل برای متفرق شدن دانشجویان کافی نبود؛آنها به راهپیمایی در محوطه دانشگاه پرداختند و صدایشان را به بیرون دانشگاه نیز رساندند؛به خیابان آزادی که در آنجا نیز مانند خیابان های دور و بر دانشگاه تهران، مردمانی بودند که شعار آنان را تکرار می کردند. در جریان راهپیمایی دانشجویان شریف که حتی چند ده بسیجی حاضر در جلسه روز دوشنبه دانشگاه تهران هم در آن غایب بودند، هزاران حامی جنبش سبز، دانشگاه را در اختیار گرفتند تا احمدی نژاد به وضوح بشنود که یک راه بیشتر پیش رو ندارد:استعفا، استعفا.



تعداددانشجویان حاضر در دانشگاه شریف چند برابر دانشجویان در دانشگاه تهران بود. دیگر شعار های آنها نیز از این جمله بودند: "رگ بر دیکتاتور"، "مرگ بر این خبرگان، ایران شده پادگان"، "کروبی بت شکن، بت بزرگ را بشکن "، "منتظری صانعی، روحانی واقعی"، " وزیر زیر دیپلم استعفا استعفا"، "تقلب جنایت دولت بی کفایت"، "کروبی زنده باد موسوی پاینده باد"، "سپاه و اطلاعات عامل افتضاحات"و...



تعداد دانشجویان معترض در داخل دانشگاه به قدری زیاد بود که نیروهای حراست و انتظامات مستقر در آن حوالی نتوانستند آنان را پراکنده کنند؛آن هم در حالی كه هر لحظه به شمار دانشجویان افزوده می شد. هر دسته ای هم که از راه می رسیدنمادهای سبز داشت و همچنین عکس های موسوی و کروبی را.



دانشجویان پس از دو ساعت و نیم راهپیمایی از دانشگاه خارج شدند؛جایی که گارد ویژه نیروی انتظامی برای متفرق کردن آنها وارد عمل شده بود. هم مردم عادی هم دانشجویان؛و در خیابانی که دیگر براثر حضور جمعیت، قفل شده بود.



دوباره هفت تیر



اما در حالی که خیابان آزادی در کنترل نیروهای امنیتی ـ نظامی قرار می گرفت، در گوشه دیگری از تهران ـ میدان هفت تیر ـ مردم صحنه دیگری را برای دولت کودتا تدارک می دیدند. یک گردهمایی خودجوش که پیش از آن خبرش در هیچ جا منتشر نشده بود اما باز هزاران نفر بودند که قرار رامی دانستند:با نمادهای سبز در میدان هفت تیر.



ماموران ویژه نیروی انتظامی و ماموران موتور تریل سوار سركوب از ساعت 3 در میدان هفت تیر مستقر شدند. در تعدادی آن اندازه زیاد که به گفته مردم با هیچ روز دیگری از روزهای سه ماه گذشته قابل قیاس نبود. این حضور تعجب عابران را برانگیخته بود و از ماموران می پرسیدند: چه خبرست؟ یكی از ماموران در پاسخ گفت: "به ما هشدار رسیده كه قرار است در اینجا تجمع برگزار شود".



این خبر به سرعت گسترش یافت؛همان طور که بر تعداد حاضران سبز پوش افزوده می شد؛به این ترتیب حدود ساعت 5 عصردر میدان هفت تیر هم هزاران نفر حاضر بودند که فریاد می زدند:مرگ بر دیکتاتور.

اما ماموران تنها در هفت تیر نبودند، حضور آنان در چهار راه ولیعصر، بزرگراه مدرس، خیابان بهار، خیابان مفتح و خیابان كریم خان نیز بسیار پر رنگ بود. صدها دستگاه اتومیبل لندكروز ضد شورش هم كه با فنس های فلزی زره پوشیده شده بودند، در محوطه مركزی میدان و خیابان مفتح و مدرس مستقر بودند و عبور و مرور به سختی انجام می شد.



از ساعت 5 تعداد جمعیت به حدی رسید كه ماموران هم به هم ریختند؛مردمی که در حین راهپیمایی های پراكنده شعارمی دادند: "موسوی، موسوی، تولدت مبارك" و یا: "احمدیِ عمرو عاص، 63 در صد کجاس؟"، "مرگ بر این دولت مردم فریب"، "مرگ بر این خبرگان... ایران شده پادگان !" و....



ماموران مدام با بلندگو هشدار می دادند و از مردم می خواستند میدان را ترك كنند اما معترضان كه همچون عابران پیاده حركت می كردند بدون توجه به هشدارماموران، شعار می دادند و دیگران را نیز به همصدایی تشویق می کردند. به این ترتیب بود که مغازه ها یکی یکی کرکره ها را پایین کشیدند. کسب تعطیل شد، اما مردم همچنان بودند. در اینجا بود که ماموران برای متفرق کردن مردم اقدام به شلیک تیر هوایی شلیك و گاز اشك آور كردند؛مامورانی که به وضوح دیگر تمایلی به استفاده از این وسایل ندارند. بعضی از آنها فریاد می كشیدند و به همكاران خود می گفتند:" نزنید، با مردم كاری نداشته باشید فقط از انها بخواهید میدان را ترك كنند" اما اقلیتی هم به هیچ صراطی مستقیم نبودند و تنها ضرب و جرح را می فهمیدند؛لباس شخصی ها و امنیتی ها.



چنین بود که دیروز پس از دانشگاه شریف، م هفت تیر هم برای چندمین بار سبز پوش و توسط مردم فتح شد.



کنترل و سرکوب



اتفاقات دیروز تهران در حالی روی داد که شایعات حکایت از برنامه مشترک سپاه، بسیج و وزارت اطلاعات برای كنترل اعتراضات دارد. جزئیات این برنامه فاش نشده است.

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

افسانه چین

يك استاد دانشگاه در گفت و گو با فارس تشريح كرد:
روايتي متفاوت از افسانه‌‌هاي پيشرفت اقتصادي چين

محمد حسين اديب در گفت وگو با خبرنگار اقتصادي خبرگزاري فارس، اظهارداشت: توليدات صنعتي چين در يكسال گذشته 8 درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزايش داشته در حالي كه توليدات صنعتي آمريكا 12 درصد، ژاپن 36 درصد و اتحاديه اروپا 15 درصد كاهش داشته است.
وي افزود: به عبارت ديگر، چين از بحران مالي - اقتصادي عبور كرده و اقتصاد آن احيا شده است، اما بقيه كشورهاي غربي هنوز در حوزه صنعت دچار بحران عميق هستند.
اين اقتصاددان اضافه كرد: شدت بحران در كشوري مثل اسپانيا به مرز شكننده اي نزديك شده، بيكاري در اسپانيا 18 درصد است و اسپانيا، ايتاليا و يونان بر روي هم 300 ميليارد دلار كسري حساب جاري دارند كه اين تقريبا معادل با مازاد حساب جاري چين است، تداوم چنين سطحي از كسري در ميان مدت غيرممكن است.
وي گفت: اتحاديه اروپا، طي 3 سال آينده با تنش ناشي از كسري حساب‌جاري سه كشور فوق روبرو است، درحالي كه چين در حوزه توليد صنعت با هيچ مشكل جدي روبرو نيست.
وي افزود: در كنار اين سه عامل، ماليات صفر درصدي براي توليدات صنعتي در اين كشور در مقام مقايسه با ماليات 35 درصدي در آمريكا و 12 درصدي در ايرلند، چين را به بهشت مالياتي تبديل كرده و سرمايه ها از اروپا و آمريكا براي توليدات صنعتي به سمت چين روان شده است.
اين استاد دانشگاه گفت: توليد يك خودرو، در اروپا 2500 دلار هزينه تامين اجتماعي دارد، در حالي كه در چين كارگران فاقد كوچكترين حقوق انساني در چارچوب نظام تامين اجتماعي امروز جهان هستند.
وي با بيان اينكه در چين، كارگران فاقد بازنشستگي و بيمه هاي متداول در جهان امروز هستند، افزود: نبودن حداقل حقوق انساني در چين، درحوزه اقتصاد، كالاي چيني به ارزانترين كالا در دنيا تبديل كرده است.
اديب خاطرنشان كرد: جهان براساس تقسيم نئوليبراليسم اداره مي شود ، در اين تقسيم بندي نفت خام به كشورهاي پيراموني چين صادر مي شود و در سنگاپور، ژاپن و كره جنوبي به مواد پتروشيمي تبديل مي شود و سپس اين مواد پتروشيمي در چين به محصول نهايي تبديل مي شود.
وي افزود: به عبارت ديگر، چين در خط توليد يك كالا، از ابتدا تا انتها، فقط در حلقه پاياني حضور فعال دارد و فاقد يك شبكه توليد از ابتدا تا انتها است.
اين اقتصاددان اضافه كرد: در تقسيم بندي جهاني، كالاهاي سرمايه اي در اتحاديه اروپا، كالاهاي مصرفي در خط انتهايي در چين و محصولات نظامي، هوافضا و دارويي در آمريكا توليد مي شود، برخلاف تصور عمومي، كالاهاي سرمايه اي و از جمله ماشين آلات صنعتي عمدتا " در چين توليد نمي شود و از اتحاديه اروپا به اين كشور صادر مي شود.
وي ادامه داد: اقتصاد چين در 90 درصد موارد به گونه اي وابسته به خارج است كه در صورت، توقف صادرات ماشين آلات صنعتي و كالاهاي واسطه اي به اين كشور، صنعت آن سريعا " دچار فروپاشي مي شود.
اديب گفت: چين در ارتباط با كالاهاي استراتژيك و سرمايه اي نقشي جدي در اقتصاد بين الملل ندارد و عمده توليد آن در حوزه كالاهاي مصرفي مثل پارچه، كفش، وسايلي است كه اهميت ژئو استراتژيك ندارد.
وي تصريح كرد: چين در بازارشناسي و شناخت الگوهاي مصرف با توانايي ظاهر مي شود و رمز موفقيت آن، شناسايي دقيق بازار مصرف است، اما بنياد اقتصاد آن بر توليد كالاهاي راهبردي، تمركز ندارد و در توليد كالاهاي مصرفي نيز از استقلال لازم برخوردار نيست و همواره به عنوان حلقه آخر خط توليد عمل مي كند و لذا، قدرت مانور چنداني در اقتصاد بين الملل ندارد.
اين كارشناس اقتصادي اضافه كرد: چين، 2 هزار ميليارد دلار ذخاير ارزي دارد، اما 1300 ميليارد دلار آن را اوراق قرضه دولت فدرال آمريكا تشكيل مي دهد، به عبارت ديگر چين به عاملي براي جبران كسر بودجه آمريكا تبديل شده است.
وي افزود: آمريكا، از سال 1931 به استثناي چندسال ، همواره كسر بودجه داشته است، هزينه دولت بيشتر از درآمد آن بوده است و از سال 2001 به اين سو ، كسر بودجه آمريكا چين و ژاپن در 80 درصد موارد تامين مي كند.
اديب گفت: مردم چين تلاش مي كنند تا آمريكاييها در رفاه زندگي كنند، ثمره مازاد تجاري چين نصيب مردم اين كشور نمي شود، مازاد تجاري تجاري صرف حل مشكلات بودجه اي دولت آمريكا مي شود.
وي افزود: با سقوط قيمت مسكن در آمريكا، 2 شركت بيمه اي كه خريدهاي رهني در آمريكا را بيمه كرده بودند ورشكست شدند، از مبلغ 800 ميليارد دلار، كسري اين دو شركت بيمه، 450 ميليارد دلار آن متعلق به سرمايه گذاري چين در اين دو شركت بوده است.
اين اقتصاددان اضافه كرد: به عبارت ديگر، با پس انداز مردم چين، بخش مسكن آمريكا بيمه شده بود و هزينه سقوط قيمت مسكن در آمريكا از محل سرمايه گذاري چيني ها تامين شد.
وي تصريح كرد: واردات مستقيم كالا از چين، در كنار واردات غيرمستقيم اين كالاها از طريق امارات به ايران، حكايت از اين واقعيت دارند كه بيش از 25 درصد واردات مستقيم و غيرمستقيم به ايران، را محصولات چيني تشكيل مي دهند.

۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

طرح پليس ديجيتالي

طرح پليس ديجيتالي جهت برخورد با كاربران متخلف در اينترنت
در خبري آمده بود كه چين كاراكترهاي انيميشني پليس (چيزي شبيه كاراكترهاي نرم افزارهاي آفیس
را طراحي كرده كه به مجرد تلاش كاربر براي ورود به سايت هاي ممنوعه و غير مجاز بر صفحه مانيتور ظاهر مي شود و به كاربر تذكر مي دهد (زهر چشم مي گيرد). از همين ايده با توجه به پليسي شدن فضاي اينترنت در ايران نيز مي توان جهت برخورد با كاربران متخلف ايراني نيز استفاده كرد البته با كاراكترهاي كاملآايراني و بومي! از همين رو نمونه اي از طرح پليس ديجيتالي را در ادامه ملاحظه خواهيد نمود :


۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

مهرگان

مهرگان

جشن مهرگان پس از نوروز بزرگ­ترین جشن ایرانی و بازمانده‌ای از دین مهر است.

این جشن در شانزدهم مهرماه و در زمان برابری پاییزی برگزار می‌شود. «جشن مهرگان»، بزرگترین جشن پیروان دین مترا یا مهر بوده است که در گذشته آن را «میتراکانا» یا «متراکانا»(Metrakana) می­نامیدند.

این جشن در مهر روز از مهر ماه، یعنی روز شانزدهم ماه مهر برگزار می‌شد. اما در زمان هخامنشیان در نخستین روز مهرماه برگزار می‌شد. این جشن پس از نوروز یکی از بزرگ­ترین جشن ایرانی است در ستایش ایزد «میثرَه» یا «میترا» و بعدها «مهر» که از مهر روز آغاز شده تا رام روز به اندازه­ی شش روز ادامه دارد. مهر در اصل با خورشید تفاوت داشته است اما بعدها به معنای خورشید دانسته شد.

شمار جشن‌های ايرانی را بيش از ۷۳ جشن در سال برآورد کرده‌اند. اين خود می رساند که مردمان پُشته ‌ايران در هـر روزشان جشن داشته‌اند، يا روز پيشش به جشن نشسته و يا چشم به راه برگزاریِ جشن روز آينده‌شان بوده‌اند! 
از ميان اين جشن ها می‌توان از جشن های ماهانه نام برد. جشن هايی که با هم زمان شدن نام روز با نام ماه برگزار می‌شوند و اگر چه شماری از اين جشن ها می‌رفتند که به بوتهٔ فراموشی سپرده شوند، که با کوشش ايرانيان فرهنگ‌ دوست از فراموش شدن رهايی بخشيدند، جانی تازه يافته و دوباره برگزار می‌شوند.



مهرگان؛
 جشن مهـــر؛
 يا به گفته بيرونی‌، جشنِ‌«دوستیِ‌جان»


واژه مهر 
واژه مهـر را می‌توان: 
۱. مهر و عشق و محبت و دوستی دانست، چنانکه حافظ گويد:


کمتر از ذره نيی «مهر بورز»

تا به خلوت‌گه خورشيد رسی چرخ زنان


۲. آنرا نامِ مهـر پاسدار پيمان ميان مردمان برشمرد.


مهرگان يا جشنِ مهر

در آغاز با ارج گزاری و سپاس از پژوهنده ارزنده، "هاشم رضی" که در درازای دوران زندگيش دمی را به دور از پژوهش در راه فـرهنگ پربار ميهن نمی گدراند، يادآور می شويم که ايشان واژهٔ "گان" را پسوندی می‌داند برابر با معنی جشن، بنا براين يا بايد گفت جشن مهـر و يا مهرگان.


 جشن مهـر يا مهرگان همانند و همپايه نوروز و يکی از کهـن ‌ترين و بزرگترين جشن هایِ‌ ملی مردمانِ پشته يا فلاتِ ايران است.

اين جشن در روز مهـر از ماهِ مهـر که برگزار می‌شود. بر همين پايه‌است که " بيرونی " در التفيم آورده است: "شانزدهم روز است از مهـر ماه" .

مهـرگان همانند نوروز دارای خوان يا سفره‌ای است که آنرا به نامِ خوان يا سفره مهرگانی می‌شناسيم. 
 اگر‌چه مهرگان را با برابر و همزمان شدن نام روز مهـر با نام ماه هفتم ايرانيان يعنی مهر ماه به جشن می‌نشيند و خود از جشن های ماهيانه است، ولی انگيزه‌ها ی ديگری را نيز برای برگزاری آن بر می‌شمارند.

درميان جشن های ايرانيان دو جشن مهر، يا مهرگان و نوروز از ارزش ويژه‌ای برخوردارند. يکی از مهمترین اين ويژگي ها، آغاز شدن سال نو با هـر يک از آن ها بسته به دوران مختلف تاريخ بوده‌، چرای که شماری باور دارند در روزگاران رفته ساليانی نيز مهرگان سرِ سال نو بوده است و سال نو با مهرگان آغاز می‌شده‌است. ولی پس از آن آغار سال نو دوباره به آغازِ فـروردين ماه باز گشت که جای درست آن می‌باشد. در فرهنگ جهانگيری در بارهٔ مهرگان آمده است که:


« جشنی از اين بزرگتر بعد نوروز نباشد.»



مسعود سعد سلمان نيز چه مهربان درباره مهرگان می‌سرايد:


روز مهر و ماه مهر و جشـن فرخ مهرگان 
مهر بيفزای نگار ماه چهر مهربان 
مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر 
مهربانی کن به روز مهـر و جشن مهـــرگان 
جـام را چون لاله گـردان از نبيد باده ‌رنگ 
ونـدر آن منگر که لاله نيست اندر بوستان



برگزاری مهرگان همانند نوروز از شايسته‌ها و بايسته‌ها به شمار می‌آمده است. برای اينکه نمادی از ارزش گـزاری به اين روز را از ديد دانشمندان دوران اسلام پذيرانندگی ايرانيان برايتان نمونه آوريم. نگاهی می اندازيم به کوتاه نوشته هايی همانند شهـروزی که در بارهٔ بيرونی آورده و يا مری بويس و ...ديگران که برای نشان دادن ارزش مهرگان در ميان مردمان نوشته اند:


«دست و چشم و فکر او هيچگاه از عمل باز نماند، مگـر به روز نوروز و مهرگان و يا برای تهيه احتياجات معاش».



"مری بويس" به نقل از کتزياس پزشک و درباره ارزش اين جشن نزد شاهان هخامنشی می نويسد:


 "اين تنها موقع سال است که شاهان پارس مي توانند و حق دارند تا می‌توانند شراب بنوشند".


 «مسعود سعد سلمان»، می‌نويسد:


تا دايم است جنبش گردون و آفتاب

تا واجب است گردش نوروز و مهرگان



 جای پای مهرگان در ميان مردمان کشورهای ديگر

جشن مهرگان را نبايد در شمار جشن هاي دوازده گانه کم و بيش فراموش شده اي چون " فروردين گان " و " ارديبهشت گان " و ... آورد و نه چون نوروز که در همه ايران همگاني است، يا چون " سده " که در يک شهر برگزار شود،
بلکه مهرگان جشني است که تنها نزد دانشمندان و نويسند گان و شاعران همچنان برجاست و از اين رو جزو جشن هاي کهن بحساب مي آيد.

در روز شمار کهن ايران، هر يک از سي روز ماه را نامي است که نام دوازده ماه سال نيز در ميان آنهاست. پيشينيان در هر ماه که نام روز و نام ماه يکي بود، آن را جشن مي گرفتند. از اين جشن هاي دوازده گانه، تا آنجا که سندها و کتاب هاي تاريخي گواه است، در دوره هاي پس از اسلام، تنها جشن مهرگان است که رسمي و شکوهمند برگزار مي گرديد. افزون بر يکي بودن نام - روز مهر از ماه مهر - مناسبت هاي ديگري را نيز براي برگزاري اين جشن بر مي شمردند، که معروفترين آن قيام کاوه آهنگر و پيروزي بر ضحاک و پادشاهي نشستن فريدون است. دقيقي، فردوسي و اسدي توسي از آن چنين ياد کرده اند:

فردوسي در داستان به بند کردن ضحاک آورده است:

فريدون چون شد بر جهان کامکار ندانست جز خويشتن شهريار

به روز خجسته سر مهر ماه به سر بر نهاد آن کياني کلاه

کنون يادگار است از او ماه مهر بکوش و برنج، ايچ منهاي چهر

و اسدي توسي در انتساب اين جشن به فريدون گويد:

فريدون فرخ به گرز نبرد ز ضحاک تازي بر آورد گرد

چو در برج شاهين شد از خوشه مهر نشست او به شاهي سر ماه مهر

بر آرايش مهرگان جشن ساخت به شاهي سر از چرخ مه برفراخت

ابوريحان بيروني در التفهيم مي نويسد :

مهرگاه، شانزدهم روز است از مهر ماه و نامش مهر، اندرين روز، افريدون ظفر يافت بر بيورسب جادو، انک معروف است به ضحاک، و به کوه دماوند بازداشت. و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچ از پس نوروز بود....

مورخان، نويسندگان و شاعران، از برگزاري جشن مهرگان نيز - مانند جشن هاي کهن ديگر - در دستگاه پادشاهان و حاکمان خبر ميدهند.
از جمله در برگزاري اين جشن در پيش از اسلام آمده که : اين عيد مانند ديگر اعياد براي عموم مردم است. از آيين ساسانيان در اين روز اين بود که تاجي را که به صورت آفتاب بود به سر مي گذاشتند و در اين روز براي ايرانيان بازاري بر پا مي شد. و در ملوک خراسان رسم است که در روز مهرگان به سپاهيان و ارتش رخت پائيزي و زمستاني ميدهند.

از برگزاري جشن مهرگان، در دورهً غزنويان، آگاهي بيشتري در دست است، در شعر فردوس، عنصري، فرخي و منوچهري وصف اين جشن آمده،

ابوالفضل بيهقي از برگزاري جشن مهرگان در زمان سلطان محمود غزنوي، در سالهاي 428، 429 و 430 هجري قمري که خود شاهد بوده، خبر مي دهد. وي مي نويسد :

روز يکشنبه چهارم ذي الحجه سال 428 به جشن مهرگان نشست و از آفاق مملکت هديه‌ها که ساخته بودند پيشکش را، در آن وقت بياوردند و اولياء و حشم نيز بسيار چيز آوردند. و شعرا شعر خواندند وصلت يافتند. پس از شعر به سر نشاط و شراب رفت و روزي خرم بپايان آمد.

از دوران کهن، همراه با جشن ها و آيين ها، واژگان فارسي نوروز و مهرگان به صورت معرب نيروز و مهرجان وارد زبان و قلمرو فرهنگي کشورهاي مسلمان عرب (تازی) زبان گرديد. امروز در بسياري از کشورهاي - آسيايي و آفريقايي - واژهً مهرجان به معني و مفهوم جشن و فستيوال به کار مي رود.

در زمان حاضر

دکتر بهرام فره وشي از برگزاري مهرگان به عنوان جشني خانوادگي، در بين زرتشتيان يزد و کرمان و نيز " از آيين قرباني کردن گوسفند، در برخي از روستاهاي زردشتي نشين يزد، براي ايزد مهر " خبر مي دهد. تا سي سال پيش، زردشتيان کرمان، در اين روز، به ياد مردگان، مرغي را کشته و شکمش را با حبوبات و آلو انباشته و به عنوان خوراک ويژه، يادمان مردگان مي پختند.

جشن آغاز سال تحصيلي دانشگاه تهران، که در نيمه اول مهرماه است، در برخي از سال ها در دهم يا شانزدهم مهر ( مهرگان ) برگزار مي شد.

جشن مهرگان تنها به اين عنوان که نام روز با نام ماه يکي است برگزار نمي شود، بلکه بيشتر داستان و اسطورهً قيام کاوه آهنگر در برابر بيدادگري هاي ضحاک است که يادمان اين جشن نمادين مي باشد. بي گمان، باور و اعتقاد به ايزد مهر و آيين هاي مهري ( ميترايي ) که پيش از زرتشت، در هند و ايران وجود داشته، به ماه مهر و جشن مهرگان سيماي ديني بيشتري افزوده بود.

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

هدیه سبز

هدیه‌ای دیگر به همه‌ی کسانی که برای سبز شدن روز قدس تلاش می‌کنند

تازه‌ترین اعترافات سعید حجاریان (طنز)

چندی پیش، عوامل امنیتی و قضایی کودتا سعید حجاریان را به آن حال نزارش به بیدادگاه آوردند تا اعتراف کند که هرچه در 15 سال گذشته می‌گفت و می‌اندیشید، غلط بوده و در این سه ماه ناگهان حقیقت را کشف کرده است! اکنون «موج سبز آزادی» دومین متن اعترافات آقای حجاریان را فاش می‌کند تا هم زحمت بازجویان کم شود و هم سبزهایی که این روزها سخت در تلاش‌اند تا در روز جمعه حماسه‌ای دیگر بیافرینند، لبخندی بر لب بیاورند.
از آرش پارسا، شاعر خوب این اثر، تشکر می‌کنیم و نیز لینک‌های دانلود صدای دکلمه این شعر طنز را در زیر می‌گذاریم. در عین حال اگر کسی از دوستان، این شعر را به سبکی بهتر بازخوانی کرد، امکان انتشار آن نیز وجود دارد تا فایل صدا نیز از طریق بلوتوث قابل توزیع باشد.

http://rapidshare.com/files/280630323/Eteraf_.mp3
http://rapidshare.com/files/280631580/Eteraf_.wma
http://rapidshare.com/files/280631926/Eteraf_.amr

و اما بخوانید تازه‌ترین اعترافات سعید حجاریان را:


قاضی ِ دادگاه! مرتضوی!
ای نماد ِعدالت ِ علوی!

دادگستر! امید ِ هر دربند!
باقلوا! نی‌شکر! چغندر ِقند!

قاضی ِ القاضیات! دادستان!
ای قوی‌پنجه! رستم دستان!

صاحب ِ جان و مال و هر ناموس
کیمیاگر! خدای ِنامحسوس!

من «سعید»م، هم‌اسم ِ سرور ِ خود
اسم فامیلی ام ولی بیخود!

مثل نقشی به روی آبم کرد
نام ِ «حجاریان» خرابم کرد!

حقِّ من یک گلوی پر سرمه‌ست
نام ِ «حجّاریان» خودش جرم است!

کاغذی داده ام به این در پیت
اعترافات ِ بنده ی ِ قزمیت!

اعترافات ِ من دو قسمت شد
شرح دادم هر آن چه فرصت شد

دفعه ی پیش کلیاتش بود
ایندفه جزءجزء ؛ بود و نبود !

شرمگینم از آن جناب ِ هُمام
از عنایت بر این حقیرغلام!

نامه‌ای از گناه‌های خفن
اغتشاش و حمایت از دشمن

گول خوردن به دست بیگانه
رفت و آمد به آشپزخانه!

نقشه خط و خال این مار است
اعترافات ِ یک گنهکار است

دست خط مرا ببین جانم
و بدان مثل سگ پشیمانم!

پوشه ای از گناه در دستم
او بخواند، نظاره گر هستم:

من قسم می‌خورم به ضربه‌ی مشت
به لگدهای بازجوی ِ درشت

و به باتوم وقت له کردن
به دک و دنده و سر و گردن

و به شلاق وقت ِ کوبیدن
بر پک و پشت و سینه و باسن!

و قسم بر جواد ِآزاده
مهربان ِ همیشه آماده!

و به طائب، به مجتبی، به حسین
به شریعتمدار و ذوالنورین!

به ولیِّ فقیه، حضرت دوست!
به امام زمان که نایب ِ اوست!

من قسم می خورم به جان خودم
که بدون کتک انابه شدم!

نه شکنجه، نه زور، نه زندان
قصر بودیم جان مادرمان!

قرصهایم تمام در سر ِ وقت
روز استخر و شب لا لا در تخت!

گلف و چوگان و تخته نرد و تنیس
مرغ و ماهی و پیتزا در دیس!

نارگیل ِ درسته و آناناس
بازجو؟؟! نه! هلو!!! کارشناس!

شیر مخلوط و موز و آب هویج
بی سر ِ خر، بدون گیر ِ بسیج!

قصرمان یک بهشت در گیتی
وسط ِ مرکز ِ صفاسیتی!

کارهای محال می کردیم
همه جور عشق و حال می کردیم!

همه چیزم ردیف و کامل بود
خاتمی مثل چیز در گل بود!

دکترا بیخودی گرفتم من
کل‌یوم(!) ضایع و خرفتم من!

چند]هزار[ سال ِ پیش با یک بیل
کوبیدم فرق کله هابیل!

گاندی رو من خودم ترور کردم
دهن ماندلا رو غُر کردم

قبل ِ هر چیز هم که اون «آدم»
گندم ُ من خودم دَسِش دادم!

زنشم عشوه کرد در کارم
مشکل منکرات هم دارم!

بمب هیدروژنی رو من ساختم
هولوکاستم خودم راه انداختم

مسجد ِ کوفه، تیغ در دستم
ابن ِ ملجم خود ِ خودم هستم!

این امام ِحسین عذاب ِ منه
شمر ملعون رفیق‌فاب ِ منه!

خیلی من عقده ای و نامردم
هر غلط خواست این دلم... کردم!

بنده مسئول کُلِّ تاریخم
چون چپولم، من از عرب بیخم!

تا که 30 سال ِ پیش در دنیا
انفجاری عظیم شد پیدا

حرکتی که جهان از آن جا ماند!
انقلابی که نور را ترکاند!

«انقلاب»ی به سوی «آزادی»
فقط از روی ِ نقشه های خودی!

طرف دیگرش «امام حسین»
تاج، عمامه؛ چکمه شد «نعیلن»!

عقده‌ام مال ِ سالها پیش است
از حجاب و چفیه و ریش است

فکر کردم که ریشه کن بکنم
خلعت رهبری به تن بکنم

رهبر کل مشرکین بودم
من خودم از منافقین بودم

طالقانی، مطهری، مدنی
دستغیب و مفتح و قرنی

ضارب ِ کل ِ این شهیدانم
یکی از گنده های فرقانم!

مثل جدِّ کثیفم ابن ِ سعد
سم خوراندم به طالقانی و بعد

حمله کردم به لشکر اسلام
با کمک از خباثت ِ صدام!

7 تیر ِ 1360
همه را کشت، بمب ِقاتل ِ پست!

بمب ِ من قاتل ِ بهشتی شد
قاتل ِ ناخدای ِ کشتی شد

این ترورها تمام کار ِ منه
«رَجَوی» اسم ِ مستعار ِ منه!

ولی افسوس، انقلاب شما
حافظی داشت مثل ِ دست ِخدا

نقشه هایم شکست می خوردند
دوستهایم ذلیل می مردند!

هر چه کردیم، هیچ شد آخر
سالها رفت و خاک شد بر سر!

خار و بیچاره و حقیر و حسود
آخر ِ عمر من رسیده بود

من که مایوس بودم و داغون
با لباس و دماغ ِ آویزون

در پی ِ انتقام کاری تر
مثل یک گاو زخم خورده خر!

ناگهان فرصتی به دستم داد...
انتخابات دوم خرداد!

خاتمی را که من علم کردم
پای ِ دین را قلم شلم کردم

خاتمی یه آخوند ِ آنتیکه!
ریششو رنگ میذاره مرتیکه!

انقدر که الاغ و نامردم
فرت و فرت N.G.O. درست کردم!

شعر و نثر و کتابای ناجور
تئوری‌های غرب مرده شور

پرفسورهای گاو ِ بی ناموس
ماکس وبر و هابرماس ِ ... !

بی حیاهای گاو ِ خودکامه
بی عبا و بدون ِ عمامه

مارک پارسونز ِاحمق و جان کِـین
بی سواد و الاغ و بی نعلین!

عالمان ِ نخورده دود چراغ
حرفها عین ِ قارقار کلاغ!

دکترای ِ یهود ِ غیر ِ عرب
یه مُش استاد اسب ِ لامذهب

شِرُّ و ِرهایی از دمکراسی
قافل از علم ِدکتر عباسی!

این حکیم و بزرگ و دانشمند
این یهودی شناس ارزشمند

نکته ای کشف کرده است ایشان
از یهودیسم ِ بامزی و شلمان

پاره کردند پرده از رازی
از نژاد ِ یهودی ِ بامزی

با تلاش و مرارت ِ بسیار
شلمانیسم سیاه ِ استکبار

بحث و نقد و کتاب و آموزش
مخ ِ این بچه‌ها تیلیت بودش

با بیانات ِ ضایع و مفتم
من تماما دروغ می‌گفتم!

تئوری های روز این دنیا
مست بودم از این پلیدی‌ها!

بچه‌ها رو تئاتر می‌بردم
تازه! بنده آدامس می‌خوردم!

خون ِ آدم شراب ِ پاک ِ من است
قتل ِ زنجیره ای خوراک من است!

اینهمه بی گناه را کشتم
شاعر ِ بی پناه را کشتم

باز هم کینه‌ام فرو نَنِشَست
خاک توی ِ سرم کنن به دودست!

بدن ِ مُثلِه ِ یکی در سطل
صد و هفتاد و بوق و اندی قتل!

کشت و کشتار مثل نقل و نبات
چهره واقعی ِ اصلاحات!

رفت رنگش برای دانشجو
این حنای دروغ زردمبو!

سال هفتاد و هشت، هِجدَهِ تیر
به تَهِ دیگ خورد این کفگیر

بچه‌ها هی شعار می‌گفتند
کلمات قصار می‌گفتند:

«مرگ بر روزنامه‌های چپی
مرگ بر خاتمی ِ زشت ِرپی»!

بسته بادا «سلام ِ» بدنامی
زنده بادا «سعید اسلامی»!

من که حرصم گرفته بود از این
فکر کردم به نقشه‌ای خونین

شب ِ فردا به اسم ِ حزب الله
حمله کردم به کوی ِ دانشگاه!

قتل کردم، به نام ِ حزب ِ فشار
بند کردم به گردن ِ انصار!

با 2 تا چشم قرمز و خونریز
بعد رفتم شبانه در تبریز

کلُّهُم، من همه غلط کردم
«عِزَّتو» هم خودم سقط کردم!

با تمام جنایت وکشتار
باز هم عقده داشتم بسیار

در همان سال، آخر ِ اسفند
فکر کردم به آخرین ترفند

پول دادم به «عسگر ِ» شپشو
با لباسی مبدل و ریشو

که به همراه ِ دوستی احمق
به سراغم بیاید و ... پق پق!

آن زمان فکر ِ یک موتور کردم...
من خودم را زدم ترور کردم!

من ِ بیچاره گول خوردم زود
نقشه‌اش مال ِ اجنبی‌ها بود

من نمردم وَ حقه‌مان نگرفت
نقشه انگلیس ِ پیر ِ خرفت!

غصه چرخ و این زمینگیری...
ناتوانی و لکنت و پیری...

این علیلی به تیر ِ غیب ِِ خداست
گل که بود و به سبزه هم آراست!

حبس بودن همیشه در خانه
دوری از دوستان ِ بیگانه!

باد غصه شبیه ِ فیلم کرد
تیر نامرد زن ذلیلم کرد!

دوره بعد هم رسید از راه
دوره دوم فساد و گناه!

با تقلب و شیوه ای زوری
خاتمی شد رئیس جمهوری!

دوره خاتمی به آخر شد
8 سال ِ دروغ ِ ما سر شد

سال ِ هشتاد و چار سال ِ بدی‌ست
قصه را کش ندم که قافیه نیست!

چون اصالت نداشت اصلاحات
روی ِ کار آمدند از داهات!

سخت کوش و حقیقتا انسان
نام: محمود، تحفه‌یِ ]آرادان[

کیمیای سعادت و غیرت
نیم وجب قد و اینهمه قدرت؟

قادر مطلق و مدیر جهان
کنفرانس ژنو نمونه آن!

دولت احمدی خدایی بود
برکت ِ حضرت ِ مشایی بود!

چار سال ِ بدون دوز و کلک
فارق از شرّ خاتمی ِ کپک

چار سال پر از فرآورده
خاتمی هم که خیلی نامرده!

همه جا چون بهشت زیبا شد
خاتمی هم دوباره رسوا شد!

سه عدد قبل ِ یئددی دورده!
خاتمی پس کجاست؟! کو؟ مرده ؟!!

چارسال ِ پر از صفا و امید
هیچ کس یک دروغ هم نشنید!

دوره‌ی رونق ِکشاورزی!
برتری در رقابت ِارزی!

خودکفایی، ثبات، ارزانی!
سال بنزین مفت و مجانی!

اختراعات بس عجیب و غریب
«استخوان ساز» و «ته‌درآور ِ جیب»!

دوره‌ی ِامر بر زمین و هوا
سال ِ امنیت هواپیما!

چار سالی که تاج شد بر سر
فقر؟ عمراً! مواد؟! عمراًتر!!!

شادی دیگران و نکبت ِ ما
ثروت مردمان و حسرت ِ ما

در تلاطم به سر شد این ایام
خاک بر سر شدیم من و دوستام

دوره احمدی به پایان شد
حق تعالی کمی پریشان شد!

سیل اشک همه شده دریا
آخرین بخت ِ ما برای بقا

سال هشتاد و هشت، می آید...
خاتمی شیش و هشت می آید!!!!!

حیف ِ این نقشه های خوب ِ دروغ
پویش ِ خاتمی ِ کلا بوق!

در خلال سفر به آرادان
مهد خوبان(؟!) و شهر ِنصفه جهان!!!

احمدی از کنار ما رد شد
حال ِ مرحوم خاتمی بد شد!

و قسم خورد خاتمی ِدورو
که: «پسندیده تر ندیدم از او»!

حکم او قبلها بریده شده
چونکه محمود آفرررررریده شده!

خاتمی که مدام می لرزید
موسوی این وسط به صحنه پرید!

از خود ِ موسوی کَلَک خوردم
از زنش هم کمی کُتَک خوردم!

گفت حجاریان چه کار کنیم؟
احمدی را به خر سوار کنیم!

من که با هر چه خوب، بد بود
قرتی بازی فقط بلد بودم!

بند ِ سبزی به دست خود بستم
بشکنی هم ضمیمه، با شصتم!

چند تا سبز ِ سرخوش و قرتی!
دورمون جمع می شدن زرتی

قصد، رقصیدن و خرابی بود
اصل، ترویج بد حجابی بود

ما نفهم و الاغ و نادانیم
خودمان خوب ِ خوب می دانیم

بعد هم که نتیجه در آمد
بوی ِ گند ِ دروغ بر آمد!

روی ِ ما سنگ ِ پای قزوین است
حقّ ِ ما مرگ با گیوتین است!

با کمک از رسانه‌ی شخصی
قسمت ِ فارسی ِ بی بی سی!

با بیانیه های ِ خیلی بد
سیل ِ مردم به خشم می آمد

«رای من کو» که رمز شورش بود
از سَر ِ انتقام و سوزش بود!

ظهرها با بیانیه هامان
می کشاندیم سبز را تهران

با کمک از منافقان ِ یتیم!
نصفشان را غروب می کشتیم!

طرح زشتی برای قتل ِ ندا
با کمک از «صدای ِ آمریکا»

نقشه زشت ِ کشتن سهراب
نقشه هایی تمام نقش بر آب

بله اینها تمام کار من است
حق ِ من لال مردن و کفن است

اند ِ جهل و عناد می باشم
بنده ام‌الفساد می‌باشم!

من سعیدم، که شَل شَلی کردم
انقلابات مخملی کردم!

من تجاوز و قتل فرمودم
همزمان توی حبس هم بودم!

پخش کردم سلاح ِ سرد و گرم
چند تا هم سلاح ِ نیمه ولرم!

از همین جا بلند می‌گویم
عامل اصل ِ قتل در کویم

«دوشکا» را گذاشتم پشتم
9 نفر از بسیج را کشتم!

و به همراه ِ یک عدد «آرش»
مسجدی را به کل زدیم آتش!

کش ندم دیگه، داستان کم نیست
الغرض! این حقیر آدم نیست!

ما غلام ِ رئیس ِ جمهوریم
بی چماق و نحیف و کم‌زوریم!

حسرتم بود، اینچنین باشم
کاش هر روز در اوین باشم!

طبق رسم و رسوم این ایام
با دعا می کنیم... ختم کلام!

جهت طول و وسعت آقا
دستها را بگیر سوی خدا:

عاقبت را به خیر کن دادار
کل ما را ببر به پای ِ دار!!!

سبز را ریشه‌کَن کُن از دنیا
زرد کن هر درخت و سبزی را

ربّنا اِنَّنا خس و خاشاک
کلُّهم خاک بر سر و ناپاک

ربّنا آتنا چماق قطور
صورتی ماه و هاله‌‌ای پرنور

ربّنا آتنا جنازه سرد
بدنی تکه پاره و پردرد

ربّنا حذفنا من الآفاق
با تجاوز وَ یا گلوله داغ

سبزها قرتی اند و اهل ِ گناه
بنشان سبز را به خاک سیاه

حق ما زجر و مرگ با تیر ِ
روزمان را بکن شبی تیره

ربّنا مرگنا همین الان
دفننا فی قبور بی‌عنوان

ربنا! مستقیم را و ِلِلِش!
این عذاب ِ علیم را و ِلِلِش!

راه ِ چپ هم که مال ِ قرتی هاست
ربنا اهدنا الصراط ِ راست!

از عبادت بدون عشق چه سود؟
ربّنا حشرنا مع المحمود!


کاش بر فرق هر 3 بکوبی!
موسوی، خاتمی و کروبی

ربّنا حفظنا من الآفات
ای تو اون روح و ذات ِاصلاحات!

ربّنا احمدی‌نژادینا!
مملکت مال ِ مجتبی اینا!!!

□□□

استالین هم به نقشه هایش باخت
این نمد را کلاه نتوان ساخت...

--------------


ربنا قدس روز اسلام است
تشت رسوا شدن لب ِ بام است

قدرتت را به سبزها بنما
پرت کن تشت را از آن بالا

چرتشان را صداش پاره کند
احمدی لونه‌موش اجاره کند!

«راه ِ سبز امید» فعال است
شهر ِ ما مثل ِ قدس اشغال است

یارمان باش ای خدای ِ بزرگ
پس بگیریم شهر را از گرگ...



از دکتر ملکی : روزآنلاین

چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۸
قدسی امیر معز در مصاحبه با روز:

تا نیمه شب از دکتر ملکی بازجویی می کنند

خانواده دکتر محمد ملکی که روز دوشنبه در زندان اوین با او ملاقات کرده اند از وضعیت بد جسمی وی خبر دادند و اعلام کردند "مسولیت هر گونه اتفاقی برای دکتر محمد ملکی با دولت جمهوری اسلامی و شخص ولی فقیه است."

قدسی میرمعز، همسر دکتر محمد ملکی در گفتگو با روز ، ضمن خبر دادن از وخامت وضع جسمی دکتر ملکی در زندان گفت: روز دوشنبه به همراه دکتر مولایی، وکیل دکتر ملکی با ایشان ملاقات کردیم و وقتی دکتر را آوردند متوجه شدیم به شدت نحیف شده و قدرت ایستادن و راه رفتن ندارد. بازجوی او زیر بغلش را گرفته بود که آقای مولایی نیز کمک کرد و ایشان را آوردند و نشست.
همسر دکتر ملکی افزود: او ضعیف تر شده و دستانش به طور مداوم میلرزید و در مقابل بازجویش به ما گفت که از نوسان شدید قلب و افت فشار خون، سوزش ادرار و پادرد رنج میبرد.
به گفته خانم میرمعز، همسرش همچنان در سلول انفرادی بند 209 اوین نگهداری می شود و بازجوی دکتر ملکی گفته است که تا ساعت 12 شب ، این زندانی بیمار تحت بازجویی قرار می گیرد.
خانم ملکی گفت: به بازجو گفتم که این وضعیت دکتر خطرناک است و باید جهت درمان در بیمارستان بستری شود اما بازجویش پاسخ داد که برای بستری شدن باید دادستان یا قاضی دستور دهد.
او با اشاره به بیماری پروستات دکتر ملکی گفت: روزی که آمدند و منزل را به هم ریختند دکتر را از بستر بیماری بلند کردند و در حالیکه دو نفرشان زیر بغل او را گرفته بودند سوار ماشین کردند و بردند اما در روز ملاقات متوجه شدم که وضعیت جسمی دکتر رو به وخامت گذاشته و دست ها و پاهایش به طور مداوم می لرزد و توان اینکه خودش را سرپا نگهدارد ندارد.
خانم میرمعز افزود: با دیدن وضعیت وخیم دکتر به بازجویش به شدت اعتراض کردم و گفتم که شما دکتر را آورده اید که بکشید. گفتم امنیت ملی شما با این پیرمرد 76 ساله بیمار به خطر افتاده است؟ این همه سپاه و ارتش و موشک و... دارید، اما یک پیرمرد 76 ساله در بستر بیماری امنیت ملی شما را به خطر انداخته است که او را برده اید بند 209 و در سلول انفرادی نگه داشته اید؟
به گفته خانم میرمعز، دکتر ملکی به اتهامات اقدام علیه امنیت ملی و تحریک به شرکت در اغتشاشات که به او تفهیم شده اعتراض کرده و گفته است که من اصلا رای نداده ام و این مدت هم بیمار و در رختخواب بودم.این چه امنیت ملی است که من در رختخواب به خطر انداخته ام؟
همسر دکتر ملکی به نقل از همسرش همچنین گفت بازجویی های او تا ساعت 12 شب طول می کشد و او بعد از بازجویی ها نمی تواند بخوابد.
وی تاکید کرد: دکتر ملکی در ملاقات مدام می گفت که به شدت درد دارد و از نوسان شدید قلب و افت فشار و سوزش ادرار رنج می برد و حالش خیلی بد است.
خانم میرمعز تصریح کرد: هر بلایی سر دکتر بیاید مسول مستقیم آن دولت و ولی فقیه و دادستان هستند و من اعلام خواهم کرد که اینها دکتر را کشتند.
وی خبر از پی گیریهای وکلای همسرش و عدم حصول نتیجه هم داد و گفت: من به بازجو گفتم که دکتر هیچ چیز مخفی ندارد و بازجو گفت که باید نامه های دکتر را بخوانیم، که دکتر سرش را توی دستانش گرفت و گفت یعنی نخوانده اید؟ بروید بخوانید بعد بازجویی کنید. این نامه ها در تمام سایت ها منتشر شده است و چیز مخفی ای نیست.
همسر دکتر ملکی افزود: دکتر را بازداشت کرده اند و خود نیز نمیدانند چه میخواهند. روی دستشان مانده و اینگونه می خواهند خدمت کنند. واقعا برهوت انسانیت است. یک مو از سرش کم شود باید به خدا و تمام جهانیان پاسخ دهند.
وی همچنین به 85 جلد کتابی که ماموران از منزل دکتر ملکی برده اند اشاره کرد و گفت: روی تمام این کتاب ها مهر وزارت ارشاد بوده و باید وزارت ارشاد را مواخذه کنند نه دکتر ملکی را.

ملاقات با هنگامه شهیدی
از سوی دیگر خانواده هنگامه شهیدی خبر از ملاقات مادر این روزنامه نگار با او دادند. خانواده شهیدی به روز گفتند که این ملاقات به صورت کابینی بوده و این روزنامه نگار ضعیف تر و رنجور تر از ملاقات قبلی بوده وبسیار بی تابی می کرده است.

زیبا کلام : روزآنلاین

چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۸
صادق زیباکلام در مصاحبه با روز:

نگاه جریان نظامی ـ امنیتی غالب شده است

با صادق زیبا کلام، استاد دانشگاه و فعال سیاسی در مورد وقایع بعد از کودتای انتخاباتی سخن گفته ایم. به گفته وی بعد از انتخابات به تدریج "نگاه جریان تندروی اصولگرا که نگاهی نظامی ـ امنیتی داشت، غالب شد."

این مصاحبه را می خوانیم.

آقای زیباکلام، بعد از انتخابات وقایعی در کشور رخ داد که شاید بسیاری از فعالان سیاسی را متعجب کرد. اعتراضات مردم و بعد برخورد با آن ها، و سپس بحث دادگاه ها و اعترافات، فضای خاصی را بر جامعه سیاسی ایران حاکم کرده است. بحثی که این روزها وجود دارد بحث مخالفت قسمتی از حاکمیت با این گونه برخوردهاست. فکر می کنید حاکمیت در برخورد با معترضان یک پارچه بوده است؟

بخشی از حاکمیت وقتی در روزهای اولیه پس از انتخابات با اعتراضات مردم مواجه شد، به دنبال عبور از بحران و آشتی ملی بود. این مساله باعث شد که آقای هاشمی در خطبه معروفشان در 26 تیر، مهم ترین مساله ای که مطرح کردند، بحث آشتی ملی بود. البته ایشان تنها کسی نبودند که دنبال وفاق ملی بودند. آقایانی مثل ناطق نوری، علی مطهری، علی لاریجانی، هاشمی شاهرودی، جوادی آملی، استادی و... که از سینه سوختگان نظام بودند هم معتقد به آشتی ملی بودند و معتقد بودند که نباید گذاشت بیش از این به نظام لطمه بخورد. نگاهی که به مجموعه بحران بود، نگاهی بود مبنی بر اینکه نزاعی بین اعضای خانواده بود.

ولی این نگاه، نگاه غالب نبود؟

می خواهم بگویم با گذشت زمان این نگاه کمرنگ تر و کم رنگ تر شد و نگاه جریان تندروی اصول را که نگاه نظامی ـ امنیتی داشت، غالب شد. این جریان، اساسا نگاهش به مسایل بعد از انتخابات، نگاهی امنیتی و توطئه گرانه است و معتقداست برخی جریانات داخلی با همراهی دولت های آمریکا و انگلیس و سفارت انگلیس و بنیاد سوروس به سمت براندازی نظام می رفتند. بنابراین نگاهش این است که باید این هارا دستگیر و با آنها برخورد شدید می کردیم که کردند. ممکن است در جاهایی تندروی هم بوده باشد، که اجتناب ناپذیر بوده، ولی معتقدند باید این فتنه را سرکوب می کردند. الان هم که 3 ماه از آن جریان گذشته است معتقدند بلایی آمده بود، ولی به خیر گذشت.

چطور چنین نگاهی در این بخش به وجود آمد؟

به نظر من ریشه این نگاه بر می گردد به احساس قدرتی که از اوایل مردادماه برای حاکمیت به وجود آمد. من فکر می کنم بحث دادگاه ها و اعترافات را بیش از مردم، خود کسانی که این دادگاه ها و اعترافات را ساختند و اجرا کردند، جدی گرفته اند. در عین حال قدرت بلامنازع، این احساس را در‌آن ها به وجود‌آورده است که ما حق کامل هستیم و دیگران بر سبیل باطل هستند. متاسفانه ذات قدرت هایی که هیچ گاه مورد چالش قرار نمی گیرند در جوامع توسعه نیافته، این گونه است که نه تنها خود را عقل کل می داند، بلکه بر حق کامل هم می داند.

البته خیلی از نیروهای این جناح معتقدند هنوز کارشان در برخورد با فتنه تمام نشده است.

آنچه الان برایشان مطرح است این است که روسای فتنه چرا در بیرون آزادانه می گردند. باید آقایان موسوی و کروبی و خاتمی را هم دستگیر کرد و این ها هم بیایند در تلویزیون و اعتراف کنند تا فتنه کلا تمام شود.

در این صورت فکر نمی کنید با التهابات مجدد مواجه باشیم؟

این جریان کلا و اساسا قبول ندارد که در کشور معضلاتی هست، گرفتاری هایی هست، قبول ندارد که در کشورمشکلات عمیق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داریم. حتی این را هم نمی خواهد ببیند که اگر فرض بگیریم که نتایج انتخابات همین است که وزارت کشور آقای احمدی نژاد اعلام کرد، حتی این را هم اگر ملاک بگیریم، باز هم جای این وجود دارد که جناح حاکم از حالت هل من مبارز خارج شود و ببیند این 13 میلیونی که به آقای موسوی رای دادند چه کسانی بودند. این 13 میلیون همه از فرهیختگان جامعه در اقشار مختلف بودند. با این افراد نمی شود با درشتی و نخوت و تکبر برخورد کرد. نمی شود اینها را با چشم فتنه گر نگاه کرد.

یعنی این ها دیگر معتقد به آشتی ملی نیستند؟

اگر یک یا دو ماه پیش این جریان قبول داشت که مسایلی هست، الان اصلا چنین نگاهی ندارد. الان معتقدند که چشم فتنه را کور کرده ایم و باید بقیه فتنه گران را هم دیر یا زود به غل وزنجیر بکشیم.