۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

بیانیه دکترسازگارا

دکترمحسن سازگارا

متن پیاده شده روز سه شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸

سلام
بامداد سه‌شنبه ۲۳ تیرماه ۱۳۸۸ و ۱۴ جولای سال۲۰۰۹ میلادی در ایران. ابتدا طبق معمول چندتا سؤال رو جواب بدم.
سؤال اول این است که «استفاده از V سبز جنبش، روی چهره‌های آقای خامنه‌ای، احمدی‌نژاد، تابلوهای دولتی بهترین راهش چیه؟» من فکر کردم شاید بهترین راهش یک ماژیک کلفتی که با آب پاک نمی‌شه و راحت هم توی جیب جا بگیره، از اسپری بهتر هم هست و اگه شبرنگ هم باشه، بعداً رنگ زدن روش یا پاک کردنش فوق‌العاده دشوارتره؛ بهترین چیزیست که در جیب هرکسی باشه، هر جایی رد بشه، هر تابلوی دولتی، هر ماشین دولتی به‌خصوص از نیروهای سرکوب‌گر، هر عکس، هر شعار دولتی و هر جای دیگه با یک V کوچیک یا اگر وقت باشه با شعار دیگه‌ای می‌شه که اون علامت جنبش رو حک کرد و در واقع به دیگران امید داد.
همین جا یک نکتهٔ دیگر رو بگم؛ از رشت من یک تماسی داشتم که مطرح می‌کرد تمام شهر رشت شعار خیلی زیاد نوشته شده، به‌خصوص از هفتهٔ گذشته خیلی مقدارش بالا رفته. فقط خواهشم این بود که هرجایی که شعارنویسی می‌شه، کاری که هم اعتراض رو نشون می‌ده، هم به دیگران روحیه می‌ده، حتماً در فرصتی که می‌دونید مشکلی نداره، خطری نداره ازش عکس بگیرید، فیلم بگیرید؛ اگر می‌تونید توی عکس و اون فیلم اسم خیابون رو هم یکجوری بگیرید، یا از اسم خیابان جلوتر فیلم یا عکس بگیرید، ادامه‌ش از شعارهای روی دیوار که ممکنه جاهای پایین‌تری باشه؛ تا معلوم بشه کجای شهر هست و حتماً روی اینترنت قرار بدید، روی انواع و اقسام وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌هایی که هست قرار بدید تا اطلاعات بچرخه، دیگران هم ببینند و روحیه بگیرند. همونجوری که بارها و بارها عرض کردم عکس و فیلم در دنیای امروز یک بخشی از مبارزه‌ایست که ما داریم می‌کنیم.
سؤال دیگه راجع به اعتصاب ایتالیاییه که سه شب پیش، یک شب با سرعت بهش پرداختیم و رد شدیم. اعتصابی که معروفه به اعتصاب ایتالیایی یا اعتصاب سفید، در واقع روشیست که در عین حفظ ظاهر قانونی و پراسیجرها (procedures) و رویه‌هایی که در دستگاه است، کاری می‌شه که حداکثر کندی ایجاد می‌شه و محصول نهایی هم بیرون نمیاد. مثال های زیادی داره در کشورهای مختلف، من فقط یک مثال رو می‌گم و رد می‌شم. توی اینترنت اگر کسی دسترسی داشته باشه ذیل این سرفصل می‌تونه رجوع کنه، مطالب زیادی هست ولی یکی از بهترین مثال‌هاش اعتصابیست که در قطارهای نیویورک انجام شده. چون اعتصاب ممنوع بود و راننده‌های قطار حق اعتصاب نداشتند، از حق قانونی که می‌تونستند در هر ایستگاهی اگر بخوان دستشویی برن استفاده بکنند، شروع کردند به اینکه در تمام ایستگاه‌ها راننده‌ها پیاده بشند، پنج دقیقه برن دستشویی در نتیجه تمام قطارها از سرعت افتاد، به موقع نمی‌رسید، تمام سیستم حمل و نقل مختل شد و ناچار شدند که جلوی اعتصاب اینطوری به سبک سفید راننده‌ها کوتاه بیان.
رویهٔ خیلی قانونی که شما می‌دونید مثلاً در یک کارخونه، فرض کنید توی قسمت کنترل کیفیت خیلی ساده با ایرادی که می‌تونه بگذاره، برابر رویه می‌تونه خط تولید رو متوقف کنه. یا قسمت تعمیر و نگهداری وسایل، یا قسمت ایمنی یا همون جور که عرض کردم یک قطعه‌ای که گلوگاهه، یک پرسی که گلوگاه خط تولیده، یا کارگری که در یک جایی کاری دستشه و می‌تواند که تمام خط رو لنگ بگذاره، حتی واحد آشپزخونه می‌تونه همین کار رو انجام بده و ده‌ها مثال دیگه. معمولاً در نوع اعتصاب ایتالیایی حاصل نهایی این است که واحد کم کار می‌کنه یا اصلاً متوقف می‌شه و به‌خصوص محصول نهایی بیرون نمیاد یا خیلی به کندی میاد بیرون؛ در اینجا نقش مهندسین تکنسین‌ها و کارگرانی که آگاه هستند بسیار تعیین کننده‌ست و می‌تونند بقیه رو در واقع راه ببرند. اتفاقاً هسته‌هایی که در هرکجا اعتصاب ایتالیایی بکنند، اعتصاب سفید رو شکل بدند، بهترین هسته‌هایی هستند که در فازهای بعدی که ما به کمیته‌های اعتصاب می‌رسیم می‌تونند که راهبری بکنند.
بازهم تکرار می‌کنم حفاظت رو نباید فراموش کرد و کسانی که این کارها رو هم می‌کنند، حتی‌المقدور باید چند نفر رو هم به شکل کمیتهٔ سایه داشته باشند که اگر خدای نکرده مشکلی براشون پیش اومد، دیگران بتونند این کار رو ادامه بدند. من اخباری رو هم توی این دو سه روزه به دستم رسیده از پاره‌ای اتفاقات که به همین سبک فلج‌سازی افتاده ولی هر وقت قطعی و نهایی شد خدمتتون عرض خواهم کرد.
سؤال دیگه این است که «آیا تشکیل کمیته‌های پنج تا ده نفره در محله‌ها و مناطق، می‌تونه به پیش‌برد جنبش کمک بکنه؟» قطعاً این نه فقط لازمه، بلکه یکی از مهم‌ترین روش‌های سازمان‌دهی مردمی‌ایست که ما داریم. برای اینکه در یک محله و یک منطقه‌ست که بچه‌ها خوب همدیگر رو می‌شناسند، کمیته‌ای که می‌تونند به همدیگه اعتماد کنند و ساده‌ترین کار که شعارنویسیه می‌تونه توی یک کمیتهٔ پنج نفره، ده نفره انجام بشه. اگر کمیته‌های شعارنویسی خوب کار بکنند و همکاری با همدیگه رو تمرین بکنند، بعد آماده هستند برای اینکه در طول هفته تظاهرات برق‌آسا شکل بدند، با پنج نفر، ده نفر یا چند تا از این کمیته‌ها با همدیگه حداکثر پنجاه نفر.
چون همونجوری هم که قبلاً عرض کردم در فرسایش کودتاچی‌ها در آکسیون‌های که ما اونها رو فرسایش می‌دیم هیچ آکسیون و فعالیتی، به اندازهٔ تظاهرات توی خیابون (با رعایت همهٔ موارد ایمنی) مؤثر نیست و تأثیر مثبت در روحیهٔ مردم نداره و متقابلاً تأثیر مخرب در نیروهای سرکوب‌گر. به هرحال تشکیل کمیته‌های محله‌ای اتفاقاً یکی از بهترین روش‌های سازمان‌دهی مردمیه، به‌خصوص اینکه این جنبش در واقع به شکل زنجیرهٔ بزرگ سبزیست که هر کسی یا هر گروهی، یک حلقه‌ست از این زنجیر و این حلقه‌های منفرده که در واقع رهبران جنبش هستند؛ همین چیزی که حکومت کودتاچی‌ها الان نمی‌فهمه، دربه‌در هرکی رو که فکر می‌کنه فعاله، دستگیر می‌کنه، می‌بره زندان؛ به خیال اینکه جنبش بدون فعال می‌شه و می‌تونه کنترلش بکنه. غافل از اینکه هر یک جوان مبتکر، هر یک کمیتهٔ محلی، در واقع حلقه‌ای از حلقه‌های این زنجیر و رهبری از رهبران این جنبش و حرکت مردمیه.
نکتهٔ دیگه در مورد سیستم‌های کامپیوتریه. اگر یادتون باشه ما سه تا چیز رو گفتیم: برق، مخابرات و کامپیوتر. امروزه خوشبختانه بسیاری دستگاه‌ها سیستم‌های کامپیوتری و نرم‌افزاری دارند. هر نوع اختلال در اینها اولین خاصیتش این است که دستگاه به تمام پرسنلی که ممکنه به نوعی با این سیستم‌ها ارتباط داشته باشند، بدبین می‌شه و احساس امنیت نمی‌کنه. دوم اینکه وقتی در سیستم نرم‌افزاری یک بانک، یک اداره، یک دستگاه، یک کارخونه اختلالی پیدا می‌شه، باعث می‌شه کارها مختل بشه و مردم هم می‌فهمند که مبارزین دارند به حکومت نشون می‌دند که نمی‌تونه همین طوری راحت بیاد سوار شه به گردهٔ مردمی که دوستش ندارند.
نکتهٔ آخری هم این است که بچه‌ها در داخل ایران و خارج ایران، گروه‌های پارتیزانی اینترنتی دارند درست می‌کنند؛ دستورالعمل‌های مختلفی رو دارند روش کار می‌کنند که به محض اینکه حاضر بشه، در مسیر اینترنت هم قرار می‌دند تا اونوقت لشکر بزرگی بتونه که به این سیستم‌ها بپردازه و اونها رو از کارایی بندازه.
عرضم تمومه، تا فردای دیگر، با امید به پیروزی، شاد و سرافراز باشید [انگشتانشون رو به شکل V گرفتند]

اسامی زنان بازداشتی 18 تیر : iranpressnews

مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در روز شنبه 20 تیر، اسامی 90 نفر از بازداشتی‌های روز ۱۸ تیر را منتشر کردند. اسامی زنانی که در این فهرست هستند، به این شرح است:

1- افرا روشنی، فرزند محمود 2- اکرم عسگری، فرزند جمشید، 3- بی‌بی هاشمی، فرزند آقا محمود 4- بی‌تا خاک نگار، فرزند سعید 5- زهرا مرادی، فرزند علی 6- سکینه آرابی، فرزند غلامرضا 7- فخری مریزاده، فرزند علی محمد 8- فرانک خودنگاه، فرزند ملاداداش 9- فهیمه السادات راد تهرانی، فرزند سید اسماعیل 10- مرجان عبداللهی، فرزند محمد 11- مریم سررشته‌داری، فرزند ناصر 12- نگار مقدمی، فرزند غلامحسین 13- نسیم کلهری، فرزند علی 14- منصوره مظفری، فرزند علی اکبر

این منبع بر مبنای اعلام دفتر دادستانی، تعداد دستگیرشدگان روز 18 تیر را 197 نفر ذکر کرده است.

در زندان های ام القرای جهان اسلام چه میگذرد ؟

خودکشی یک دختر زندانی در زندان مخوف رجايی شهر

روزنامه سرمایه : دختری که به اتهام مشارکت در قتل یکی از هم بندانش در زندان رجایی شهر کرج زندانی بود، پس از آخرین جلسه محاکمه اش دست به خودکشی زد و در حال حاضر در بیمارستان لقمان در حالت کما قرار دارد.محمد مصطفایی وکیل وی گفت: «هدیه مویدی متولد سال 69 است. زمانی که وی دو سال بیشتر نداشت مادر و پدرش به دلیل اختلافات خانوادگی از یکدیگر جدا شدند و او به دلیل بروز اختلاف با نامادریش، مدتی خانه را رها کرد و نزد یکی از دوستانش بود چرا که نمی توانست محلی جهت ادامه زندگی در اجتماع بیابد و پشتیبانی نیز نداشت. 12 مرداد ماه سال 83، هدیه با دوستش به منزل یکی دیگر از دوستانشان رفتند که با شکایت شخصی به نام علی، ماموران کلانتری آنها را دستگیر و از مالک منزل مقداری اسکناس مجعول، مشروب کشف می کنند. با تشکیل پرونده، همگی با دستور رئیس کلانتری راهی دادسرای ویژه ارشاد می شوند. هدیه منکر تمام اتهامات منتسبه شد ولی برای وی قرار مجرمیت و کیفرخواست تنظیم شد و به جای آنکه بازپرس شعبه، پرونده را برای رسیدگی به دادسرای اطفال ارجاع دهد و او را به کانون اصلاح و تربیت اعزام کند پرونده را برای رسیدگی و صدور حکم به شعبه 1089 دادگاه عمومی تهران مستقر در دادسرای ویژه ارشاد فرستاد و هدیه نیز به زندان اوین معرفی شد.» وی افزود: «هدیه سختی هایی را در این زندان تحمل کرد.تا حدی که او مجبور می شد روزانه از قرص های خواب آور و مسکن استفاده کند. پس از مدت کوتاهی هدیه به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد.» وی در خصوص وضعیت هدیه تصریح کرد: « او گاهی در زندان برای تسکین آلام و دردهای خود مواد مخدر استعمال می کرد تا اینکه 11 خرداد سال 84 به همراه چهار نفر از هم سلولی هایش برای تنبیه به انفرادی انداخته می شود. در آنجا هانیه یکی از پنج زندانی با دختری به نام فرشته درگیر شده و به شدت او را مورد ضرب و جرح قرار داده و وی را به قتل می رساند. پس از این ماجرا هدیه نیز به اتهام مشارکت در قتل عمد متهم و زندانی شد.» مصطفایی افزود: «پرونده هدیه پس از سه سال ماندن در دادسرا، با صدور قرار مجرمیت و کیفر خواست به شعبه 80 دادگاه کیفری استان مستقر در دادگستری کرج ارسال شد و در روز 13 تیرماه گذشته هدیه طی محاکمه ای اتهام انتسابی را در حضور پنج قاضی نپذیرفت.» وی تاکید کرد: «هدیه مدت چهار سال را در بدترین شرایط زندگی کرد. فشارهای روحی و روانی حاکم بر وی به حدی رسید که ناچار دست به خودکشی زد و در حال حاضر در بیمارستان لقمان الدوله بستری است و در کما به سر می برد.»

گردهمايی پس از نماز جمعه : iranpressnews

جمعه 26 تیر؛ گردهمايی پس از نماز جمعه در میدان ولیعصر

این ایمیل از طرف فعالان داخل کشور برای سایت ارسال شده است:

جمعه 26 تیر ماه حضور میلیونی مردم آزادیخواه ایران پس از نماز جمعه در میدان ولیعصر

حضور در نماز جمعه تایید هاشمی رفسنجانی نیست

تخریب خامنه ای و احمدی نژاد است و بهانه ای برای راهپیمایی میلیونی مردم

لطفا به اطلاع همه دوستان برسانید جمعه 26 تیر ماه با توجه به حضور هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه تهران هواداران جنبش سبز با حضور میلیونی خود بار دیگر نمایش قدرت خواهند داد.

با توجه به عدم حضور هواداران دولت برای خواندن نماز پشت سر هاشمی رفسنجانی (به دلیل دزد خواندن هاشمی توسط احمدی نزاد در مناظره), حضور ما در این نماز جمعه بهترین فرصت برای راهپیمایی بر علیه دیکتاتوری می باشد.

مراسم راهپیمایی پس از نماز جمعه و محل اصلی تجمع از میدان ولی عصر به سمت صدا و سیما خواهد بود.

مسیرهای راهپیمایی

1- بولوار کشاورز-میدان ولی عصر

2- خیابان کارگر- بولوار کشاورز- میدان ولی عصر

3- خیابان طالقانی-خ فلسطین- بولوار کشاورز- میدان ولی عصر

4- خیابان انقلاب- خ لیعصر- میدان ولی عصر

اگر قصد حضور در نماز جمعه را هم ندارید حداقل پس از قدم زدن در اطراف خیابان ولیعصر به هنگام آغاز تجمع یعنی حدود ساعت 1 به مردم بپیوندید.

چه می اندیشد : BBC

موسوی چه می اندیشد و چه می خواهد بکند؟

میرحسین موسوی روز چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۸۸ با اعضای انجمن اسلامی مدرسان دانشگاه های ایران دیدار کرد و در جمع آنان سخن گفت.

سایت کلمه، وابسته به ستاد انتخاباتی آقای موسوی گزارش داد که پس از این دیدار حدود ۷۰ نفر از حاضران در جلسه بازداشت شدند.

یک روز بعد ۶۶ تن از بازداشت شدگان آزاد شدند اما چهار تن، از جمله قربان بهزادیان نژاد، رئیس ستاد انتخاباتی آقای موسوی در بازداشت ماندند.

صدای ضبط شده سخنرانی آقای موسوی چندین روز بعد در سایت های اینترنتی منتشر شد. آقای موسوی با محدودیت های رسانه ای روبرو است و در حال حاضر نظرات خود را تنها از طریق یک سایت اینترنتی رسمی که گاه به گاه به روز می شود، منتشر می کند.

این سخنرانی که گزیده ای از آن را در زیر می خوانید، تا حدودی نشان می دهد که آقای موسوی در شرایط پس از انتخابات ایران چگونه می اندیشد و آینده را چگونه می بیند.

مخالفت با بیگانگان

...طرح موضوع نقشه بیگانگان و موضع گیری در مقابل آنها به نظر من واجب است برای همه و در این زمینه باید بیان بشود و گفتگو بشود. واقعا اگر ما معتقد هستیم که یکی از مهم ترین دستاوردهای انقلاب، استقلال ما است، ایجاب می کند که ما در این مورد موضع بگیریم، هرچند به ضرر خودمان باشد. من می گویم ضرر هم ندارد ولی اگر به ضرر ما هم می بود بایستی موضع می داشتیم...

با دولت چه می کنیم؟

اما مسئله اساسی این است که وقتی دولت به صورت رسمی و با حکم قانون اساسی و تنفیذ و بعد هم سوگند در مجلس تشکیل می شود، نیروهای دیگر چه خواهند کرد؟ این یکی از مهم ترین سئوالاتی است که ما در پیش رو داریم...

ما باید در سطح ملی بر اساس اتفاقاتی که در کشور افتاده و بیداری که در کشور ایجاد شده حرکتی وسیع انجام دهیم که به معنای مخالفت با دولت و خدای نکرده کارشکنی در کار دولت نباشد اما در سطح ملی و مستقل از دولت، کارهای وسیعی را سامان بدهیم که امکانش هست...

کسانی که این کارها را کرده اند حالا در پی -به قول فرنگی ها- "هژمونیک" کردن وضعیت فعلی هستند. می خواهند رضایت مردم را پشتوانه کار خلاف قانون خود قرار دهند... و این چیزی است که ما نمی توانیم به آن تن در بدهیم و حق ما است که در سطح ملی و از طریق قانونی بگوییم که اتفاقی که افتاده اتفاق بدی بوده است و اگر آگاهی نسبت به آن وجود نداشته باشد می تواند استبداد و دیکتاتوری را در کشور ما نهادینه بکند...

این وضعیت وقتی می تواند در کشور پایدار شود که آنها بتوانند مردم را، به خصوص نیروهای متدین جامعه را راضی و قانع کنند که همه چیز مطابق قانون اتفاق افتاده و مسئله ای نیست... این همان چیزی است که ما باید راجع به آن تبلیغ بکنیم... هر کس باید با ابتکار خودش کاری انجام دهد. باید به تدریج اتاق فکرهایی ایجاد بکنیم و خط مشی هایی پیدا کنیم که همه قبول داشته باشیم ولی تا آن موقع باید کاری بکنیم که در سطح عموم هر کس هر ابتکاری که دارد، کار خود را انجام دهد.

مراجع

خوشبختانه در سطح ملی قشرهای گوناگونی را سراغ داریم که به این مسئله حساس شده اند. از جمله آنها خود روحانیت است... در قم هم تحرکاتی هست و فعالیت هایی در این مورد وجود دارد. با تعدادی از فضلای قم ملاقات داشتیم. پایداری مراجع برای این که با وجود فشارهایی که روی آنها هست (انتخابات را) تأیید نکند، نشان دهنده این موضوع است...

باید تلاش کنیم که حرکت آینده بیرون از نظام قرار نگیرد، این برای ما خطرناک است و برای کشور هم خطرناک است و ما اعتقاد هم نداریم. ما در داخل نظام حرکت خواهیم کرد منتهی نظامی که امام تعریف می کرد و آن اسلام نابی که ایشان تعریف می کرد: به دور از تحجر، با جسارت، روشنی، شجاعت و با برداشت هایی عقلانی و مناسب برای دنیای جدید...

رهبری حرکت

بحث تشتت رهبری شد که بنده هم به این مسئله اعتقاد دارم. تماس هایی با آقای کروبی، با آقای خاتمی و حتی با آقای رضایی و دیگران داشتیم که ادامه پیدا خواهد کرد. بحث داریم که کمی این مسئله را نظم ببخشیم و نهادینه کنیم. هرچقدر این بیشتر بشود و گسترش پیدا کند، آسیب پذیری ما کمتر است و از عقل جمعی گسترده تری هم بهره می بریم. در برنامه های آتی هم ان شاءالله این مسئله لحاظ خواهد شد، اینطور نیست که حرکت تکی باشد. البته سیل حرکت ممکن است چون بنده کاندیدا هستم به سمت من باشد، اما این جریان ربطی به شخص من ندارد و خیلی جنبه گسترده تری دارد. بیداری ای که در کشور ایجاد شده به نظر من برگشت ناپذیر است. هیچ وضعیت امنیتی و فشاری نمی تواند وضعیت را به شش ماه قبل برگرداند...

رسانه ها و ابتکارات خودجوش

یکی از مهم ترین مسائل ما موضوع رسانه ها است. ما مشکل رسانه ها را در جریان انتخابات از طریق رجوع به مردم حل کردیم. اگر دقت می کردید ما نه از تلویزیون برخوردار بودیم و نه از رسانه های هزینه بر... منتهی نگاه مدرنی نسبت به استفاده از فضای مجازی به وجود آمد که جوان ها از آن استقبال کردند. این راز و رمز کار آتی ما است... اگر از ابتکارات و ابداعات جوانان خودمان استفاده کنیم و به خلاقیت افراد در هر جایی که هستند تکیه کنیم، می توانیم مقداری این خلأ را پر کنیم...

این بحث وجود دارد که شبکه تلویزیونی ماهواره ای در خارج داشته باشیم. فکر می کنم همه این ها را باید روی میز گذاشت و نباید از هیچ کدام صرفنظر کرد. اما آن چیزی که الآن می تواند در دسترس باشد، این است که در حالی که همه چیز در حال فیلتر شدن و تعطیل شدن است، ما باز هم با استفاده از همین نیروی جوانی این وبلاگ ها را گسترش بدهیم و این فضاها را گسترش بدهیم و از آنها بخواهیم که راه حل هایی برای اطلاع رسانی این حرکت و این نهضت ان شاءالله ایجاد کنند...

صدا و سیما

این مقدار اغراق که الآن در صدا و سیما هست برای این حرکت، اثر برعکس خواهد داشت. ولی بالاخره می تواند منجر به آشفتگی ذهنی بشود... روزهای اول همه این احساس را داشتند که تقلبی صورت گرفته و سئوالی در این مورد نبود، ولی الآن سئوال می کنند که دلایل چیست و آمار چیست و امثال این ها... سئوالی که در ذهن مردم ایجاد می شود را یک گروه اندک نمی توانند به تنهایی جواب بدهند، همه باید مسئول پاسخ دادن به این سئوال ها باشند...

'پرونده سازی' و لباس شخصی ها

بنده در اواخر تبلیغات انتخاباتی گفتم که یکی از ویژگی های این دولت، "پرونده سازی" دولت بود. الآن هم بعد از این که انتخابات را با این حالت به پایان بردند، اطلاع داریم که دنبال پرونده سازی برای این و آن هستند تا همه نیروهای فعال سیاسی را سرگرم کنند...

حضور لباس شخصی ها جنبه غیرقانونی دارد... من فکر می کنم این اعتراض که جنبه حقوقی و قانونی دارد باید ادامه داشته باشد. این کار می تواند زمینه را برای استفاده از این نیروها تنگ کند. کسانی که قوه قهریه علیه مردم به کار می برند از نظر قانونی باید با لباس ها و آرم های مشخص باشند و همه نمی توانند این کار را بکنند. خود مردم هم واکنش طبیعی و محکمی نسبت به این موضوع دارند که از این مسئله هم باید استفاده کرد. همان چیزی که دوستان اشاره کردند که بعضی از این ها شناخته می شوند و در سایت ها معرفی می شوند روش موثری است. این را کم نگیریم و ادامه بدهیم و خود این کار مقداری کنترل کننده است. کار حقوقی و اعتراض حقوقی و اعتراض سیاسی هم نسبت به این مسئله باید ادامه پیدا بکند...

غافلگیری

تصور بنده از وسعت تقلب و نوع کاری که شد این نبود، این را قبول دارم. فکر می کنم همه ما غافلگیر شدیم، فقط من غافلگیر نشدم... باز هم بنده اطلاع دقیق نداشتم که مقام معظم رهبری اینقدر به رئیس جمهور علاقه دارد. اگر از اول گفته می شد شاید من فکر دیگری می کردم...

اعترضات خیابانی

عده ای می گویند هر چه زودتر باید اعتراضات خیابانی جمع شود و ما باید به مرحله ای دیگر وارد شویم. بعضی مدافع این هستند که این مسئله ادامه پیدا کند. بعضی تند هستند و بعضی کند. این گفت و گوها باید ادامه پیدا کند و در یک حالت جمعی باید راه حل هایی برای آن پیدا کرد... الآن ما اقتضایی عمل می کنیم، اصلا در بعضی موارد ما واقعا دنبال مردم می دویم... در راهپیمایی عظیمی که دوشنبه (۲۵ خرداد) اتفاق افتاد، تصور می شد عده کمی به آنجا خواهند آمد. در مورد حضور بنده در این راهپیمایی در ستاد بحث کردیم و فکر کردیم ممکن است جمعیت کمی بیایند و شاید اگر بنده بروم، خشونت علیه مردم کم بشود یا اینکه ما هم یک کمی کتک بخوریم که دل مردم بیشتر (آزرده) نشود. با این دید رفتیم، اما آن جمعیتی عظیم بود و مردم بیش از آنچه ما تصور می کردیم حضور داشتند...

رنگ سبز

فکر این رنگ سبزی که ما انتخاب کردیم از داخل مردم به سمت ما آمد... در یکی از سفرها یک جوان ۱۸-۱۹ ساله پیشنهاد کرد و با پیشنهاد او یک شال سبزی به گردن ما انداختند. سبز از نظر زیباشناسانه هم بد نیست، به دلیل رشته هنری ام فکر کردم که این فکر می تواند بگیرد... غنای این رنگ در تاریخ فرهنگی ما خیلی کمک کرد، این رنگی است که ما همیشه به اهل بیت نسبت می دهیم، جنبه مذهبی برای ما دارد و مردم یک احساس خوش و زیبایی به آن دارند. بخشی از پرچم سه رنگ ما به این رنگ است و رنگ طبیعت است...

ایرانیت و عرق ملی

به نظر من بسیاری از سیاست هایی که ما با آن مخالف هستیم و لطمه زننده به استقلال کشور ما است، لطمه زننده به اقتصاد کشور ما است و منجر به عقب ماندگی کشور ما شده است به دلیل عدم حساسیت به همین عرق ایرانی و علاقه به کشور است... ما در چهار سال گذشته این مسئله را از یاد برده ایم و این مسئله مهمی است که ما باید به آن رجوع کنیم و می تواند در شعارهای ما و در خط مشی های اساسی آتی ما اثر بگذارد. بنده به این مسئله معتقدم و این مسئله را دنبال خواهم کرد.

این یک فرصت است

اتفاقی که در کشور ما افتاده به نظر من جنبه آنی نداشته، بلکه این انتخابات چیزی را رو کرده که در بطن کشور ما و نظام ما در حال شکل گیری بوده است. خوشبختانه این مسئله عریان شده، بیان شده، آشکار شده و خطرش دیده شده است. این را ما باید به عنوان یک فرصت ببینیم... وقتی بحث دروغ شد مردم آن پوستر خیلی قشنگ را ساختند که در آن دروغ را نوشتند و یک علامت روی آن زدند. من به عنوان کسی که در رشته هنر سررشته دارم می گویم که این یکی از قوی ترین و گویاترین پوستر های صد ساله گذشته است... آن محکومیت دروغ، فقط دروغ دولت نیست بلکه محکومیت میل به دروغ و ریایی است که در جامعه ما به دلیل سیاست های مختلفی که ما در زمینه فرهنگ داشتیم متأسفانه به طور عمیقی به وجود آمده است...

روحیه تحمل دیگری

ما قبل از انتخابات یک چنین روحیه ای در سطح ملی پیدا کردیم که افکار و اندیشه های مختلف در کنار هم قرار بگیرند. قطعا اگر نظام از این مسئله استفاده می کرد، ما به راه حل های میانه ای برای سرعت پیشرفتمان می رسیدیم. من گمان می کنم که یکی از کارهای آتی ما باید زنده کردن این روحیه در میان ملتمان باشد. در مقابل هر نوع حرکتی که بخواهد اختلاف بین صفوف مردم بیندازد، بین این گروه و آن گروه، بین راست و چپ، بین طبقه پائین و طبقه بالا و امثال اینها، باید موضع داشته باشیم. یعنی ما نباید مشهور باشیم که جزو کسانی هستیم که خودی و غیرخودی می کنیم...

مبارزه قانونی

فکر نکنیم که از راه قانونی نمی شود مقابله کرد یا خواسته ای را مطرح کرد. هم در سطح جهان نمونه هایی داریم که افرادی از این طریق مبارزه کردند و به نتیجه رسیدند، هم در داخل کشور ما این قضیه بوده است. فکر هم نکنیم که سختی این قضیه کمتر از سختی راه غیر قانونی است... راه انقلابی این است که همه چیز را پشت سر بگذاریم و مثل تانک وارد قضیه بشویم. نه! خود این مسئله (مبارزه قانونی) هم دردسر و مشکل دارد اما به نظر من چیز پایدارتری برای کشور ما می تواند ایجاد کند. این مسئله به ما کمک می کند که با قشرهای مختلف جوش بخوریم، با روحانیت جوش بخوریم، افراد را دور هم جمع کنیم. ریسک کار دسته جمعی را برای اقشاری که نیاز داریم که پشت این فکر بیفتند پائین بیاوریم. اگر مردم ما در یک مدت طولانی در معرض ضرر و مشکلات باشند، با توجه به مشکلات اقتصادی و وضعیتی که داریم به طور طبیعی پشتیبانی شان از این حرکت کم خواهد شد. آن وضعیت رسمی هم که گفتم نباید بگذاریم هژمونیک بشود یعنی اینکه رضایت مردم را جلب بکنند. باید شرح بدهیم و خطرات آن را در آینده باید مطرح کنیم...

امید

همه شما فرزندان بزرگ دارید. احتمالا در خانواده های خود با فرزندانی روبرو هستید که با سیاست قهر کرده بودند، اما به خاطر این انتخابات جلو آمدند و با شما یکی شدند و در انتخابات شرکت کردند و با شما حرف مشترک پیدا کردند. باید کاری کنیم که اینها ناامید نشوند...

همه حکومت ما که یک دولت نیست و همه تاریخ ما که چهار سال یا هشت سال نیست. ما کشوری هستیم با یک تاریخ طولانی... فراز و نشیب های زیادی داشته ایم... این هم یکی از این فراز و نشیب ها است. قربانی هم می طلبد. ممکن است چند نفر سرشان زیر آب برود... ولی در اصل تاریخ ما این مسئله اثر نمی گذارد. این را باید به جوانان خودمان انتقال بدهیم که بالاخره زحمت دارد، همینطوری دو دستی که نمی آیند یک آینده خوب، یک کشور خوب و یک ایران پیشرفته را تحویل همه بدهند... من گمان نمی کنم که هیچ کشوری وجود داشته باشد که ما الآن آن را مترقی بدانیم، بدون اینکه این دوره ها را گذرانده باشد. همه کشورها بالاخره از یک مسیرهای سختی گذشته اند، ما هم این مسیر سخت را داریم...

اداره فضا در مدت یک ماه آینده یکی از دشوارترین قسمت های این مسیری است که ما در آن افتاده ایم... بالاخره با این وضعیتی که داریم ارزیابی می کنیم که ان شاءالله تصمیماتی که گرفته می شود با مصالح ملی ما، با اعتقادات دینی ما و با اعتقادات اخلاقی ما سازگار باشد. هر چقدر جو تند و بد بشود نباید از این آرمان ها و اخلاقی که به آن اعتقاد داریم دست برداریم، حتی اگر به خاطر آن قربانی بشویم، این نکته مهمی است. ما ان شاءالله تا آخر دروغ نگوییم، درست عمل بکنیم، اگر چیزی روشن شد قبول بکنیم، اگر راه خوبی باز شد، حتی اگر به ضرر ما بود، از آن استقبال کنیم... من دلم روشن است که این حرکت ایجاد شده یقینا به نفع ملت ما خواهد بود.

جبهه سیاسی : BBC

بهشتی: موسوی یک 'جبهه سیاسی' تشکیل می دهد


یکی از مشاوران میرحسین موسوی گفته است که آقای موسوی به زودی یک جبهه سیاسی تشکیل خواهد داد.

علیرضا حسینی بهشتی روز سه شنبه ۲۳ تیر (۱۴ ژوئیه) به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفته است: تشکیل چنین جبهه ای در دستور کار میرحسین موسوی قرار دارد و به زودی خبر تشکیل آن را اعلام خواهیم کرد.

آقای موسوی پس از تأیید صحت انتخابات ریاست جمهوری ایران توسط شورای نگهبان اعلام کرده بود که "گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلب و تخلف های انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند" و گفته بود که به این جمع خواهد پیوست.

اما بسیاری از رسانه ها و چهره های جریان اصولگرا در ایران، این گفته آقای موسوی را نشانه تصمیم او برای تشکیل یک حزب سیاسی دانستند و با آن مخالفت کردند.

از جمله حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان در سرمقاله این روزنامه نوشت که تشکیل چنین حزبی "فتنه" است و "چشم فتنه را باید کور کرد".

مخالفان آقای موسوی می گویند که اعتراض او به نتایج اعلام شده دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و عدم پذیرش نظر شورای نگهبان توسط او، باعث شده است که او "صلاحیت" تشکیل یک حزب قانونی را در چارچوب نظام جمهوری اسلامی از دست بدهد.

صدور مجوز تأسیس حزب در ایران به عهده کمیسیون ماده ۱۰ احزاب است که در وزارت کشور تشکیل می شود.

اما حمیدرضا فولادی، نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون ماده ۱۰ احزاب به خبرگزاری ایلنا گفته است که فعالیت در قالب یک "جبهه سیاسی"، نیازی به دریافت مجوز ندارد.

او به عنوان نمونه گفته است که جبهه پیروان خط امام و رهبری هم که از ۱۴ حزب و تشکل سیاسی جناح اصولگرا تشکیل شده است و در انتخابات گذشته از نامزدی محمود احمدی نژاد حمایت می کرد، مجوزی از کمیسیون ماده ۱۰ نگرفته است.

میرحسین موسوی معتقد است که در جریان دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران تقلب ها و تخلف های گسترده ای صورت گرفته، اما می گوید اعتراض به این تقلب ها و مقابله با دولت برآمده از این انتخابات باید به روش های قانونی و در چارچوب نظام جمهوری اسلامی صورت گیرد.

روزنامه های صبح سه شنبه : BBC

جایش خالی

کیوان مهرگان در مقاله ای در اعتماد با یادآوری گرد هم آئی نخبگان فرهنگی و علمی همزمان با ناآرامی های پس از انتخابات نوشته نوشته آن روزها در عین حال شوق و شور خانواده ها هم براي رهسپار کردن فرزندانشان به ميدان نفس گير کنکور هم در ميانه آن بهت و ناباوري نتيجه انتخابات خود انرژي بخش بود. در همان روزها به فکر نفرات اول کنکور افتادم.

نویسنده مقاله اعتماد با این مقدمه به یاد آورده که فرد برگزیده کنکور سراسری در سال 81 و نفر اول المپیاد ادبی کشور محمدرضا جلائی پور بود که اين روزها به جاي اينکه در جمع دوستان نخبه اش نظرش را درباره آينده کشور بيان کند در زندان اوين است چون به مشارکت حداکثري مردم اعتقاد داشت و پاکيزگي در سياست را به معناي دقيق کلمه جست وجو مي کرد.

در ادامه این مقاله آمده محمدرضا جلائی پور اگر به دعوت صداوسيما نتوانست نظراتش را با تماشاگران صداوسيما در ميان بگذارد، نظراتش را با مخاطباني در ميان مي گذارد که نبض امنيت جامعه را در دست دارند و اين به پاکيزه کردن سياست در ايران نزديک تر است. حتم دارم نفرات اول کنکور امسال و نخبگان المپياد هاي کشور چندين سال ديگر اگر بخواهند وارد سياست بشوند، ديگر جايزه پاک انديشي و میانه روی شان زندان نخواهد بود.

سرکوب مسلمانان در چین

حزب الله در سرمقاله خود نوشته آنچه باعث تعجب مسلمين شده سكوت سختي است كه برخي از كشورهاي مدعي آزادي و كشورهاي اسلامي در برابر جنايت عيان چيني‌ها در پيش گرفته‌اند. در هيچ كجاي دين مبين اسلام و آموزه‌هاي رسول مكرم آن نيامده كه خون مسلماني در فلان نقطه جغرافيايي رنگين‌تر از جاي ديگر است و بايد از يكي حمايت و ديگري را فراموش كرد.

روزنامه حزب الله بدون اشاره مستقیم به سیاست دولت احمدی نژاد اظهار نظر کرده فضايي كه بسياري از كشورها به جهت همكاری هاي اقتصادي و سياسي در مراوده با دولت كمونيست چين در پيش گرفته‌اند موقعيتي را براي آن كشور مهيا كرده كه بتواند در مسائلي اين چنين دست بالا را بگيرد و بدون كمترين واهمه‌اي به پيشبرد اهداف توسعه طلبانه خود در برابر اقليت‌هاي مسلمان بپردازد.

صادق جوادی حصار در اعتماد ملی نوشته وقتی ظلم به مردم بوسني و هرزگوين صورت مي‌گيرد تا حد اعزام كمك و نماينده ويژه پيش مي‌رويم كه بايد هم برويم. يا زماني كه مردم لبنان و فلسطيني مورد تصدي و تجاوز رژيم اسرائيل واقع مي‌شوند همه‌گونه مساعدت و ياري براي آنها صورت مي‌پذيرد اما هنگامي كه نسل‌كشي آشكار در ايالت مسلمان‌نشيني چيني اتفاق مي‌افتد حتي به اندازه كشته شدن ناجوانمردانه زن مسلمان و محجبه مصري در آلمان عكس‌العمل نشان نمي‌دهيم .

سردار فیروزآبادی : روزآنلاین

تنها "آقا" به فکر بسیج بود

ریس ستاد مشترک ارتش در کنار فرماندهان سپاه
ناهنجاری کجای تصویر است ؟
-------------------

ریس ستاد مشترک ارتش در کنار رئیس جمهور "منتخب رهبر" و فرمانده گروهی آدم کش بنام بسیج
خود شما باید قظاوت کنید !

قطعاً شمایل آدم گویای حقیقت درون شخص نیست و نباید از ظاهر آدما در مورد باطنشون قظاوت کرد
اما گاهاً میشه با شناخت در مورد باطن کسی ، این حقیقت رو با ظاهرشخص کاملا تطبیق داد

یکشنبه ۲۱ تير ۱۳۸۸
سردار فیروزآبادی ضمن انتقاد از موسوی و کروبی:

سرلشکر فیروز آبادی،رئیس ستاد کل نیروهای مسلح دیروز با انتشار یک "رنجنامه" به صورت سرگشاده به اظهار نظر پیرامون ناآرامی ها و اعتراضات گسترده به نتایج انتخابات پرداخت و ضمن انتقاد تلویحی از میرحسین موسوی و مهدی کروبی،از آیت الله خامنه ای دفاع و تاکید کرد که "تنها آقا به فکر بسیج بود."

فیروز آبادی در این مکتوب که آن را خطاب به آخرین امام دوازهم نوشته،ضمن انتقاد از کاندیداهای اصلاح طلب و سرزنش آنان به علت اعتراض به نتایج انتخابات،گفته است: "ايشان حقي را طلب مي‌كنند كه خود آن را واگذاشتند و خوني را مي‌خواهند كه خود آن را ريخته‌اند". فیروزآبادی سپس بدون اشاره به حضور گسترده مردمی در خیابان ها، دستگیری ها و کشتار مردم، از استادگی آیت الله خامنه ای در برابر خواست معترضین دفاع کرده و به تحسین وی پرداخته است.

فیرزآبادی در ادامه نامه سرگشاده خود به امام دوازدهم،با اشاره به تاریخچه تشکیل بسیج و سپس در گذشت آیت الله خمینی،تاکید کرده است که: "در آن زمان تنها آیت الله خامنه ای همچنان به تفکر بسیج علاقه مند بود."

او آنگاه با اشاره به انتقاد های آیت الله خامنه ای در اوایل دهه هفتاد از مدیران فرهنگی افزوده: "مسئول فرهنگي دولت به جاي اقدام، استعفا داد." این اشاره مستقیمی به محمد خاتمی وزیر ارشاد دولت هاشمی است که در خرداد سال 71 زیر فشار محافظه کاران از سمت خود استعفا داد.

خواهان مرگ تفکر بسیج بودند

فیروزآبادی سپس بدون اشاره به رخدادهای اخیربه انتقاد از کسانی پرداخته که در آن دوران بسیج را "مخرب" و تفکر بسیجی را "خطرناک" می خواندند: "همان‌ها كه دم از تحمل مخالف مي‌زدند و شعار زنده باد مخالف من مي‌دادند خواهان مرگ تفكر بسيجي شدند." این بخش از نامه فیروزآبادی به خاتمی نظر دارد که شعار زنده باد مخالف من را مطرح کرد و کوشید آن را در جامعه جا بیندازد.

سرلشگر فیروزآبادی که رسما به عنوان بالاترین مقام نظامی پس از فرمانده کل قوا شناخته می شود، همچنین از ایستادگی بسیج در برابر جنگ با ارزش ها و شبیخون فرهنگی سخن گفته و در توصیف حوادثی چون کوی دانشگاه تصریح کرده است: " چند بار فاجعه به پا كردند، حرمت‌ها دريدند، به مقدسات توهين كردند، آتش افروختند و دشمن را اميدوار ساختند و در جنايتي كه خود پديد آورده بودند، بسيجي را مقصر ناميدند."

جان گرفتن بسیج

پس از دوران خاتمی، رنج نامه دومین مقام نظامی جمهوری اسلامی به انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهورمی رسد وبا این تاکید که: "دوران اميدهاي واهي دشمن براي تحريف انقلاب و خط امام گذشت. خورشيد انقلاب از پس ابرهاي تيره مجددا پديدار گشت"

وی که پیروزی احمدی نژاد را به منزله خارج شدن بسیج از "غربت خویش" می داند، از جان گرفتن بسیج پس از آن پیروزی و بازگشت امید می نویسد. او به این ترتیب به انتخابات اخیر ریاست جمهوری می پردازد و "عصبانیت" معترضین به نتایج انتخابات را محصول حضور 40 میلیونی در انتخابات می خواند و آن را چنین توصیف می کند: " فتنه‌اي با ظاهري مخملي و باطني خشك و زبر و خشن كه فرهنگ و مردم سرزمينم را هدف قرار داده بود."

وی در همین راستا سرانجام به سرکوب معترضین اخیر اشاره می کند و معترضین را "آشوبگران و منافقانی" می خواند که با "تخريب، كشتار و آشوب به پايگاه‌هاي بسيج و مسجد خدا يورش" بردند. او می نویسد: "از خدا بي خبران ديروز را اين بار در كوچه و بازار و تن بسيجيان و نيروهاي انتظامي - اين حافظان امنيت مردم با قمه و ضربات سنگ و شعله‌هاي آتش، گشودند، به پاي مصنوعي و سينه خسته جانبازان و حتي بانوان و كودكان رهگذر هم رحم نكردند."

رئیس ستاد نیروهای مسلح همچنین مدعی می شود که اسلحه های افرادی که به سوی مردم تیراندازی کرده اند هدیه ایالات متحده، بریتانیا و اسرائیل بوده است. او قصد شلیک کنندگان را "متهم" کردن ناجا و بسیج می داند که به اعتقاد وی "هیچ سلاحی" نداشته اند: "ماموران حفظ امنيت و مدافعان حريم قانون كتك خوردند، زخمي شدندو شهيد شدند."

او همچنین سوگواری مردم برای افرادی که در ناآرامی های پس از انتخابات کشته شدند را نیزعزاداری برای "کشته های دروغین" نام می نهد.

حسن فیروزآبادی که معتقد است نیروهای مسلح و بسیج تمام کاندیداها را "یاران انقلاب" می دانستند، ضمن اشاره به انتقاد های کاندیداهای اصلاح طلب پیرامون دخالت نظامیان در سیاست و عملکرد آنان در ناآرامی ها می گوید: "چه ناسزاها كه نثار ما نكردند و چه فحاشي‌ها و تهمت‌ها كه از آن بي‌نصيب نمانديم. امنيت مردم را خدشه‌دار كردند و چون به دفاع از مردم برخاستيم، به ما لقب ستمكاران دادند. ما را متجاوزان به حقوق مردم معرفي كردند. مي‌خواستند ما در اين ميدان آزمايش همچون خودشان روسياه كنند."

فیروزآبادی در نهایت پیوند خوردن «اتاق فرمان خارجی ها با مخالفین داخلی» را دردآور توصیف اما خاطرنشان می کند که: "فصل الخطاب مقام رهبری دل های نظامیان را آرام کرده است."

درباره حسن فیروزآبادی

فیروزآبادی از جمله نظامیانی است که علی رغم منع صریح قانون در مورد لزوم عدم دخالت نظامیان در سیاست، تاکنون چندین بار به اظهار نظر درباره مسائل سیاسی پرداخته است. او که از حامیان سرسخت محمود احمدی نژاد است پیشتر در مهر ماه گذشته خواستار تشکیل ستادی برای نظارت بر تدوین آثار و اندیشه‌های محمود احمدی نژاد شده بود. او که بیست سال از ریاستش بر ستاد کل نیروهای مسلح می گذرد، همچنین عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و بسیج است و در سال ۱۳۷۴ از سوی آیت الله خامنه ای به درجه سرلشکری نائل شد. آخرین اظهار نظر سیاسی او مربوط به زمستان 87 و پیرامون انتخابات ریاست جمهوری بود. این اظهار نظر حمله شدید مهدی کروبی را در پی داشت. یک روز پس از انتشار نامه مهدی کروبی، فیروزآبادی در جوابیه خویش اعلام کرد: "مطمئن باشيد بنده در انتخابات دخالت نخواهم کرد."

؟؟؟

مسلمانان چینی : روزآنلاین

دوشنبه ۲۲ تير ۱۳۸۸
دفاع دولتی ها از یک زن مسلمان آلمانی

سکوت در برابر مرگ مسلمانان چینی

در حالی که دولت و رسانه های حامی آن همچنان مشغول پوشش اخبار کشته شدن یک زن مصری توسط یک شهروند آلمانی هستند، چهره های سیاسی و مذهبی، از جمله مراجع تقلید به انتقاد از چین پرداخته و به تلویح سیاست یک بام و دو هوای جمهوری اسلامی در ارتباط با مسلمانان را به باد انتقاد گرفته اند.این در حالیست که نمایندگان حامی دولت،به صراحت اعلام کرده اند: "اگر ایران نسنجیده اعلام موضع کند ممکن است روابط ایران با چین دچار مشکل شود.

آیت الله منتظری با تاکید بر آنکه کشتار اشخاص بی گناه، چه در فلسطین باشد یا در چچن، یمن، آلمان و یا در ایران باید مورد محکومیت واقع گردد، سکوت دولت های اسلامی در باب این کشتار را مورد مذمت قرار داد و تاکید کرد: "نباید حرمت و‏ ‏حیثیت و خون مسلمان ها را فداى روابط دیپلماسى خود نماییم". وی به صراحت اقدام دولت پکن علیه مسلمانان آن کشور را " نوعى نسل كشى " خواند.

سرکوب با باتوم برقی و چماق

آیت الله یوسف صانعی نیز در همین ارتباط با "مستبد" خواندن حاکمان چین، تاکید کرد که آنان "به جای رفع معضلات مسلمانان"، به شکل های گوناگون اعتراضات آنان را خاموش می کنند. آیت الله صانعی با اشاره به تلاش مقامات پکن برای انتساب این اعتراضات به "عوامل خارجی"ـ همان کاری که دولت کودتا در ایران می کند ـ آن را "مکر و حیله" نامید و افزود: "مستبدان غافل از آنند که فریاد انسان‌های مظلوم و ستمدیده و آه و درد زجردیدگان و خون‌های به ناحق ریخته شده انسان‌ها گریبان آن‌ها را خواهد گرفت."

وی همچنین با تاکید بر اینکه چین، داعیه ارتباط مسالمت آمیز با کشورهای مسلمان را دارد و مایل است بر بازارهای تجاری آنها مسلط شود، این سئوال رامطرح کرد که: "رهبران سرکوبگر چین چگونه می‌توانند با این کشتارها و دست گیری‌ها که باعث هتک حرمت قاطبه مسلمانان گردیده است، در امور تجاری و اقتصادی آن‌ها نفوذ نمایند؟"

یوسف صانعی سپس با لحنی تند، چین را کشوری خواند که ادعای پیوستن به دنیای آزاد را دارد اما در عصر "داس و چکش" به سر می برد.به گفته این مرجع تقلید، چین کشوری است که می خواهد با پشتوانه "زور و استبداد"، نظرات شهروندان خود را با "باتوم برقی" و "چماق" در نطفه خفه کند.

صانعی در پایان بیانیه خود به طور تلویحی سکوت مقامات دولتی را مورد اشاره قرار داده و آن را "گناهی نابخشودنی" خوانده است.

میان مسلمانان شرق و غرب تفاوت نگذارید

آیت الله حسن نوری همدانی هم در واکنش به کشته شدن بیش از 150 تن از مسلمانان ایالت سین کیانگ چین، آن را جنایتی "وحشتناک تر" از کشته شدن یک زن مسلمان در آلمان توصیف کرد.

وی با اشاره به تلاش دولت چین برای معرفی کشتار اخیر به عنوان یک "نزاع قومی" تلویحا به رفتار دوگانه مقامات جمهوری اسلامی در سرکوب مسلمانان جهان اشاره و تاکید کرده است که روابط خوب اقتصادی و سیاسی چین با دولت های اسلامی نباید باعث گشود تا میان مسلمانان "شرق و غرب" فرق گذاشته شود و در مقابل آن سکوت اختیار شود.
او از دولت جمهوری اسلامی خواسته تا "برادران و خواهران اسلامی" را تنها نگذارد و به وظیفه خود عمل کند.

با چین دچار مشکل می شویم

سکوت دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی در برابر سرکوب مسلمانان چینی توسط حزب کمونیست این کشور در حالی ادامه دارد که حامیان کودتای انتخاباتی در تهران همچنان سرگرم انتقاد از برلین به خاطر کشته شدن یک زن مسلمان مصری در دادگاهی در آلمان هستند. این در حالی است که به نوشته سایت تابناک (وابسته به محسن رضایی) ممکن است این بار بر خلاف گفته های هاشمی ثمره که معتقد بود "اگر در اداره امور به نظر مراجع توجه کنیم سنگ روی سنگ بند نمی‌شود" ـ این بار نظر مراجع کار ساز شود و سرانجام جمهوری اسلامی در برابر کشتار مسلمانان چین اعلام موضع کند.

روزنامه اعتماد ملی هم که دیروز بخش عمده ای از مقالات خود را به ناآرامی های اخیر در چین اختصاص داده بود، در مقاله هایی به قلم عمادالدین باقی، صادق زیبا کلام و محمد شریف به بررسی چگونگی برخورد ایران با کشته شدن مسلمانان چینی پرداخت.

به نوشته همین روزنامه، حسین سبحانی نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس هشتم، مبهم بودن مساله کشته شدن مسلمانان ایغور و دلایل آن را، علت سکوت راستگرایان اعلام و تاکید کرده: "اگر ایران نسنجیده اعلام موضع کند ممکن است روابط ایران با چین دچار مشکل شود."

ایغورها که مسلمان هستند و قریب به نیمی از جمعیت منطقه سین کیانگ را تشکیل می دهند، هفته گذشته در اعتراض به کشته شدن دو کارگر مسلمان توسط افراطیون هان، دست به اعتراض زدند که این اعتراضات با واکنش شدید دولت چین مواجه شد. به گفته مقامات محلی بیش از 184 تن از مسلمانان در این سرکوب جان خود را از دست داده اند.

دردسر چین : روز آنلاین

دوشنبه ۲۲ تير ۱۳۸۸
نگاه لوس آنجلس تایمز به مواضع دوگانه دولت ایران

ایران و دردسر سرکوب مسلمانان در چین

مقامات ایران هرچند در محکومیت قتل زن مسلمان مصری که گفته می شود توسط یک نژادپرست آلمانی در دادگاهی کشته شده، عکس العمل سریع داشتند و اجازه سازماندهی و برگزاری یک تظاهرات و تخم مرغ پراکنی عمارت سفارت آلمان در تهران را دادند؛ اما در برابر حادثه کشته شدن مسلمانان در غرب چین ابراز همدردی نمی کنند.

تحلیلی که در خبرگزاری دولتی ایرنا به چاپ رسیده مدعی است "ایالات متحده در پشت پرده اغتشاشات ایالت جینگ سیانگ چین قرار دارد. شرایط زندگی برای مسلمانان چینی بهتر شده است. این اغتشاشات هیچ جنبه دینی ندارند و فقط پیامد دسیسه آمریکا است. از آن گذشته، رسانه های غربی حوادث جین سیانگ را بزرگنمائی کرده اند."

انتقادات داخلی از دولت بر سر نحوه واکنش به این ماجرا شدت گرفته است. منتقدان که تا همین جای کار نیز از انتخاب مجدد و بحث انگیز محمود احمدی نژاد، سرخورده و ناخرسند هستند، عکس العمل تندی از خود نشان داده اند.

آیت الله ناصر مکارم شیرازی از وزارت خارجه کشور خواست سریعاً آنچه را که پشتیبانی "هولناک" دولت چین از "چینی های نژادپرست هان" علیه مسلمانان اویغور خوانده، محکوم کند. در بخشی از اطلاعیه این روحانی ارشد که توسط خبرگزاری ایلنا به چاپ رسیده، آمده است:

"دولت چین درصدد است حوادث را یک مناقشه قومی توصیف کند، درحالیکه تنش میان مسلمانان و چینی های نژادپرست هان رخ داده است. پشتیبانی دولت چین از سرکوب خشونت آمیز مسلمانان و تعطیلی مساجد نشان می دهد در این منطقه توطئه ای علیه مسلمانان در کار است... مردم از دولت جمهوری اسلامی انتظار دارند ساکت نماند و موضع محکم تری را به عوض نادیده گرفتن مسلمانان و رها کردن آنها به حال خود در پیش بگیرد."

وب سایت خبری تابناک که به محسن رضائی رقیب انتخاباتی محمود احمدی نژاد وابسته است با اتخاذ موضع تندتر، دولت و رسانه های تحت کنترل دولت را به نادیده گرفتن خشونت های جاری توسط یک دولت کمونیست علیه برادران مسلمان متهم کرد. در این وب سایت آمده است:

"هنگامیکه اسرائیل به غزه حمله کرد، رادیو و تلویزیون دولتی بدون وقفه به پخش گزارش ها و تحلیل هائی درخصوص نسل کشی مسلمانان مشغول بودند، اما حالا فقط شاهد پخش گزارش های مختصری هستیم... تهاجم اسرائیل به غزه با کشته شدن نزدیک به 1000 نفر ظرف 20 روز یعنی به طور متوسط 50 نفر در روز، همراه بود. در اغتشاشات چین، قریب 100 مسلمان در تنها یک روز کشته شدند. دولت ما در برابر این کشتار جمعی آشکار، ساکت مانده است."

توجیه دولت احمدی نژاد از خشونت ها در چین، مایه تعجب برخی تحلیلگران شده است، خصوصاً پس از آنکه دولت همچنان به هیاهو در قبال مرگ مروه الشربینی مشغول بوده است. این زن در دادگاهی در شهر درسدن آلمان، هدف 18 ضربه چاقوی فردی قرار گرفت که آلکس دبلیو نامگذاری شده است. لازم به یادآوری است که ایران در جریان سرکوب شورشیان مسلمان در جمهوری جدائی طلب چچن در دهه 1990 نیز جانب روسیه را گرفته بود.

بر اساس تحلیل خبرگزاری ایرنا، غرب آتش بحران در غرب چین را به پا کرده زیرا به موفقیت اقتصادی دولت چین حسادت می کند:

"مدل اقتصادی چین به دلیل وجوه خاص خود، مشکلاتی را برای غربی ها بوجود آورده است. چینی ها هرگز به استانداردهای تعیین شده از سوی مؤسسات بین المللی و بانک جهانی احترام نگذاشته اند و سرنوشت خود را به مؤسسات غربی پیوند نزده اند. به همین دلیل است که چین از بحران شرق آسیا در امان ماند. این مسأله به همراه دلایل دیگر، آمریکائی ها را بر آن داشت تا وحدت ملی چین را به عنوان آخرین تیر در ترکش، هدف بگیرد".

در همین حال، برخی روحانیون ارشد با چنین تفسیری که در مغایرت با اصول اسلامی است، موافق نیستند.

به گزارش خبرگزاری فارس، آیت الله صافی گلپایگانی گفت: "وزارت خارجه ایران نباید بی تفاوت بماند و می بایست در عمل به ملازمات اسلامی و انساندوستانه، در برابر کشتار مسلمانان بی دفاع چینی موضع بگیرد."

وی افزود: "مسلمانان باید هرگونه تعرضی به هم کیشان خود را محکوم کنند و با مسلمانی که ممکن است چینی، اروپائی و یا متعلق به سایر ملیت ها باشند، همدردی کنند. دولت های مسلمان نیز نباید میان مسلمانان چین و مسلمانان سایر نقاط دنیا فرق بگذارند."

منبع: لوس آنجلس تایمز- 12 ژوئیه

http://latimesblogs.latimes.com/babylonbeyond/2009/07/iran-are-chinas-muslims-worthy-of-islamic-republics-support.html

گوگوش : روزآنلاین

سه شنبه ۲۳ تير ۱۳۸۸
به دعوت اکبرگنجی در نیویورک برگزار می شود

گوگوش در جمع اعتصابیون

به دنبال انتشار خبربرگزاری اعتصاب غذای روشنفکران ایرانی در مقابل مقر سازمان ملل در نیویورک،در اعتراض به کودتای انتخاباتی در ایران و سرکوب معترضین،دیروز گوگوش،خواننده سرشناس ایرانی نیز اعلام کرد که به منظور همدلی با مردم ایران به این اعتصاب غذا می پیوندد.

در نامه ای که خانم گوگوش به همین مناسبت منتشر کرده،آمده است:

سلام به همه ی مردم ایران و هموطنان خارج از کشور

در یکماه اخیر به دقت اخبار و رویدادهای ایران را تعقیب کرده و می کنم. با دیدن تصاویر مردمی که زخمی و کشته می شدند، گریستم و می گریم. همچون همه ی ایرانیان مقیم خارج، دل من در شهرهای ایران است. در تمامی لحظات کوشش می کنم تا در عالم خیال به سلول های انفرادی زندانها بروم و از نزدیک شاهد آنچه بر آنها می رود باشم. این تجربه ی دردناکی است که از سر می گذرانم. با خود می اندیشم وقتی تجربه ی خیالین سلول های انفرادی این همه دردناک است، فرزندان دلیر ایران چگونه این تجربه ی عینی را از سر می گذرانند. یک سو زندانیان چشم بسته و بی خبر از دنیا قرار دارند، و در سوی دیگر،بازجویانی که از هر وسیله ای برای خرد کردن فرزندان دلیر ایران زمین استفاده می کنند. باید برای آزادی آنها کاری کرد.

من ضمن اعلام حمایت از اعتصاب غذای اکبر گنجی و دیگر روشنفکران ایران در برابر مقر سازمان ملل در نیویورک،از همه ی ایرانیان مقیم آمریکا دعوت می کنم تا در این تحصن شرکت کنند و صدای اعتراض مردم ایران را به گوش جهانیان برسانید. من هم به عنوان یک ایرانی، که دل در گرو آبادی و آزادی و سربلندی ایران دارد،در اولین روز این برنامه (31 تیر- 22 جولای) در کنار شما در این تحصن شرکت خواهم کرد تا بتوانیم برای آزادی کلیه ی زندانیان سیاسی- عقیدتی گامی به پیش برداریم.

این مراسم اعتراضی به ابتکار اکبر گنجی و با شرکت ده ها تن از روشنفکران ایرانی در اروپا و آمریکا،از 31 تیر تا 2 مرداد در برابر مقر سازمان ملل متحد در نیویویرک برگزار می شود

دربدری مادر صلح : روزآنلاین

سه شنبه ۲۳ تير ۱۳۸۸
گزارشی از 25 روز دربدری مادر صلح، پروین (آمنه خاتون) فهیمی

عکس ها را ورق می زند. به عمرش این همه عکس جنازه ندیده است. جنازه های سرد. جنازه های بی نام. به عمرش تا به این حد به جنازه ها زل نزده است. حالا مجبور است زل بزند. زل بزند به صورت هایی با چشمان بسته. صورت هایی جوان. صورت هایی زخمی. صورت هایی رنجور ولی آرام. از چند صورت گذشته است؟ می شمارد چند ده تا صورت می گذرد...

چشمانش بسته است؛ اما شکستگی خط ابرویش، ته ریشی که از کناره آنکادر شده ریش تازه رسته اش بیرون زده. بینی خوش فرمش. سیبیل نازک و کم پشتش که بر لبان زیبا و ساکتش خوابیده… چشمانت را باز کن سهراب!

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش...

25 خرداد، قطره ای بودند در دریایی از مردم. سهراب تا هفته پیش سراپا سبز بود. در زنجیره انسانی تجریش تا راه آهن، در راهپیمایی نیمه شب از صدا و سیما تا ونک، در راهپیمایی موج سبز از انقلاب تا آزادی. چشمان سهراب باز بود. تللوی نوار سبزی که به پیشانی اش بسته و شال سبزی که به گردن آویخته بود، در شیشه های عینکش منعکس میشد و رنگ چشمانش را عسلی می کرد. ولی 25 خرداد زمان تبلیغات به سر آمده بود. روز اعتراض بود. تی شرت ساده مشکی، شلوار لی و کفش کتانی. همه خانواده آمده بودند پا به پای همدیگر از جمالزاده به رودخانه ملت پیوستند. پروین کند راه می رفت یارای پا به پا بودن با جوانی سهراب را نداشت. سی سال پیش این مسیر را چابک تر راهور بود. در این سالها چابکی اش را فدای برومندی پسرانش کرده بود و ته تغاری آنها که سهراب نامیدش که به نازکی سرونازی بود.

پروین ضجه می زند. رو به دوستان عزیز از دست داده خود می کند. سوالی دارد:

به من بگویید شما چه جوری تحمل کردید؟ به من بگویید! من این عرضه را ندارم که تحمل کنم. به من بگویید چکار کنم؟ به من بگویید!

سهراب مادر را به برادر می سپارد با دوستانش چابک تر است. این تجربه را همه مادران این روزها دارند. تجربه آنکه پسران تاب کندی آنها را نمی اورند. به آزادی می رسند، تظاهرات مسالمت آمیز تمام شده است. سهراب در جمعیت حل شده است. شاید به خانه رفته است. به خانه می روند. ساعت 8 می شود. سهراب نمی اید. خبر دهان به دهان نقل می شود، در آزادی تیراندازی شده است. همه خانواده بسیج می شوند. اول بیمارستان ها. با امداد اورژانس تماس می گیرند. نام تعدادی بیمارستان را می دهند که امداد زخمی ها را به آنجا برده است. بیمارستان فیاض بخش یک فوتی داشته است. سهراب نبود. می گویند جوانی بوده به نام حسام حنیفه. شناسایی شده بود. می روند بیمارستان امام خمینی، بیمارستان شریعتی، فیروزگر، پیامبر، رسول اکرم و... سهراب هیچ کجا نبود. امداد می گوید مردم هم زخمی ها را خودشان به بیمارستان ها برده اند، بگردید! می گردند.

دیگر نوبت کلانتری ها است. کلانتری آزادی ( شهرک آپادانا)، کلانتری یافت آباد (شهرک ولیعصر)، نواب و... گفتند بروند پلیس امنیت. می روند خیابان پاستور. می گویند: بروید فردا بیایید. فردا می شود و رفتن ها ادامه پیدا می کند. پلیس 110 می گوید در لیست بازداشتی های ما نیست، بروید نزدیکترین کلانتری اعلام مفقودی کنید. می روند کلانتری 135. اعلام می کنند. پرونده مفقودی تشکیل می شود. موبایل سهراب همراهش بود. تا صبح زنگ که می زدند آن صدای یخ ماشینی می گفت در دسترس نیست و از صبح ساعت 8 صدا می گوید تلفن همراه خاموش می باشد. شماره موبایل را می دهند و شماره شناسایی موبایل را. اهالی کلانتری می گویند با این مدرک هرجا باشد شناسایی می شود. چهارشنبه می شود. می روند آگاهی مرکز در خیابان شاپور. 25 خانواده همراه آنان آنجا هستند. تنها 5 تا از خانواده ها از سرنوشت گمشده شان با خبر می شوند. دستگیر شده اند. مابقی هاج و واج می مانند. کسی می گوید بروید اوین. بروید دادگاه انقلاب.

از فردای آن روز به خیل آوارگان بین دادگاه انقلاب و زندان اوین می پیوندند. نام سهراب در هیچ لیستی نیست. نه در لیست اعلام شده در زندان اوین و نه در لیستی که به دیوار دادگاه انقلاب زده اند. پروین تنها نیست. تعداد خانواده هایی که وضعیت او را دارند خود یک لیست سوا است. پروین صبح ها در دادگاه انقلاب دنبال نشانه ای از پسرش می گردد و بعد از ظهرها عکس سهراب به دست، جلوی در اوین می ایستد و عکس را به هر آزاد شده ای نشان می دهد: پسرم است سهراب اعرابی. او را دیده اید؟ چند نفر حتم دارند که او را دیده اند.

خانواده به این اکتفا نمی کند. به قزل حصار سر می زنند، به شورآباد، خبری نیست. در آگاهی شاپور هم کسی جوابگو نیست. مسولان نیستند. ماموریت اند. شنبه هفته بعد می شود. تلفن می زنند مسولان به سرکار بازگشته اند. به شاپور می روند. آگاهی مرکز تشخیص هویت. سهراب اعرابی 19 ساله. از آلبوم 15 تا 20 سال و 20تا 25 ساله ها 7 یا 8 تایی عکس نشانشان می دهند. سهراب بین آنها نیست. پس اوین است. خدا را شکر! پروین هر روز رفتن به دادگاه انقلاب و زندان اوین را ترجیح می دهد.

سهراب کنکور دارد. چهارشنبه قبل از کنکور اعلام می کنند هر کسی کنکوری دارد مدارکش را بیاورد بچه شان را با کفالت آزاد کنیم. پروین ضجه نمی زند. می خواهد بگوید. می خواهد شرح سرگردانی های خودش را شرح دهد. پس دیگر ضجه نمی زند، حرف می زند، می گوید:

همان چهارشنبه در جلوی زندان اوین مدارک کسانی که تو لیست خودشان بود گرفته بودند ولی از ما مدرک قبول نکردند. فردایش پنج شنبه، زیر پل اوین همه مان را جمع کردند. یک نفر آمد و گفت کسانی که اسمشان توی لیست زندانی ها نیست و کنکوری هستند و تا به حال با خانواده تماس تلفنی نداشتند به ما ربطی ندارند. در بندهای مخصوص هستند. بروید دنبال پرونده شان در دادگاه انقلاب. رفتیم دادگاه انقلاب برای اولین بار مرا به داخل دادگاه انقلاب راه می دهند. اسم دادیم. 39 نفر بودیم که بچه کنکوری داشتیم.

پروین با صلابت ادامه می دهد: بیرون از دادگاه برای کنکوری ها میزگذاشته بودند. اسم و مشخصات سهراب را پرسیدند و نوشتند. گفتند بروید کارهای مربوط به کفالت را انجام دهید. کفیل گذاشتیم. فیش حقوقی برای ده میلیون تومان کفالت. گفتند بروید فاکس زدیم امروز آزاد می شوند.

پروین دوام نمی آورد. دوباره ضجه می زند: برایش لباس برده بودم. گفتم نکند لباس بچه ام پاره شده باشد با لباس پاره خانه نیاید.

پروین آن روز عصر برمی گردد اوین. زیلویش را از ماشین در می آورد. روی بلوک های سیمانی را فرش می کند و منتظر می نشیند تا شب، تا نیمه شب، تا اذان صبح تا صبح. سهراب نمی آید.

روز جمعه دادگاه انقلاب باز بود. رفتیم دادگاه انقلاب. گریه و زاری راه انداختم. گفتم آزادش نکردید عیبی ندارد، فقط به من بگویید سالم است یا نه. یکی از کارمندان دفتر قاضی مربوطه به من گفت: خیالت راحت باشد بچه ات سالم است. یک جوانی آن عقب نشسته بود. ناله و زاری های مرا که دید آمد جلو مشخصات سهراب را گرفت و رفت. بعد از چند دقیقه آمد و گفت: شما استناد می کنم و می روم یادتان باشد قول دادید.

پروین در روزهای بعد دیگر آن مرد جوان را نمی بیند. سراغش را که می گیرد می گویند نماینده یک ارگانی یا جایی دیگر بوده و در دادگاه انقلاب ماموریت داشته و ماموریتش تمام شده است.

روز بعد دوباره به دفتر شعبه مربوطه در دادگاه انقلاب می روند. ده یا یازده نفر هستند که حکم آزادی بچه هایشان خورده است ولی از بچه ها خبری نیست. کنکور دانشگاه آزاد در پیش است. پروین می گوید: در دفتر قاضی اسامی ما را گرفتند. دو نفر را برای آزادی قبول نکردند. اسامی مابقی را در کاغذی نوشتند و برای زندان اوین فاکس کردند. گفتند بروید امروز فردا ازاد می شوند. خودم دیدم که اسم سهراب را هم در کاغذ نوشت و کاغذ را فاکس کرد. دو روز منتظر ماندیم دوباره رفتیم دادگاه انقلاب از آن اسامی، 3 نفر مانده بودند و سومی من بودم. معاون قاضی شعبه مربوطه به من گفت: بچه ات جزو فسفری هاست. گفتم یعنی چی؟ گفت: یعنی آنهایی که بانک و اتوبوس آتش می زنند. گفتم: بچه من از ادب و اخلاق و متانت در فامیل زبانزد است. شما بچه مرا نمی شناسید نباید این حرف را بزنید. باز هم اسامی را فاکس کردند. باز هم پروین به انتظار آمدن سهراب نشست. و باز هم سهراب نیامد.

پروین ادامه می دهد: دوباره به دادگاه انقلاب رفتم. دفتردار شعبه گفت: خانم اسم بچه شما در اوین نیست. جریان آن مرد جوان نماینده آن ارگان را تعریف کردم. ما را فرستاد پیش مسئول اجرای احکام اوین. سه نفر بودیم. اولی کارتکسش گم شده بود. دومی پسوند اسمش غلط ثبت شده بود. نوبت به من که رسید گفتند نیست. گفتند شاید اسمش را درست نداده است. از روی بقیه مشخصات دنبالش گشتند در اسامی متولدین سال 68، در اسامی کنکوری ها، و... هیچ جا اسمش نبود. گفتند وقتی اسمش اینجا نیست امکان دارد در بندهای مخصوص باشد. بروید پلیس امنیت.

پروین از رفتن هایش می گوید. هیچکس به او نمی گوید که اگر اسم سهراب در لیست اوین نیست پس زندانی نیست. هیچکس این را نمی گوید، نه زندانبان، نه مامور، نه معاون، نه قاضی، نه دادستان. هیچ کدام. معلوم نیست چرا هیچکدام این حرف آخر را به این مادر نمی زنند.

به پروین می گویند برود پلیس امنیت: می روم پلیس امنیت. مسئول قسمت عملیات مشخصات سهراب را به کامپیوتر می دهد. می گوید: پیش ما نیست. بیرون می آیم آنقدر گریه می کنم که مامور دم در دلش می سوزد. دوباره می رویم پیش آن مسئول می گوید بروید فلان ارگان حتما دست آنها است. دوباره بر می گردم دادگاه انقلاب پیش قاضی. دو نفر دیگر هم هستند که از بچه هایشان خبری ندارند با این تفاوت که بچه های آنها روز اول تلفن زده اند. قاضی بعد از آن دو نفر مرا صدا کرد. جریان را برایش گفتم. گفتم الان 17 روز است که از بچه ام خبری نیست. گفت پهلوی ما نیست. گفتم پس من چه کار کنم. گفت خودت برو پیدایش کن. برو پیش دادستان.

پروین دلش نمی خواهد برای دادخواهی به دادستانی مراجعه کند. یک روز تمام با خودش کلنجار می رود. آخر حس مادری پیروز می شود. دادستانی که سهل است برای یافتن سهراب تا هرجا که باشد هم می رم.

دادستان نبود. در دفتر او می نشیند. عکس سهراب را در دست دارد. زار می زند. مسئول دفتر دادستان می آید. به پروین می گوید کارش را پیگیری می کند. پروین دو ساعت در دفتر او می نشیند. مفاتیح می خواند. دعا می کند. مسئول دفتر می آید. به پروین می گوید 20 دقیقه دیگر هم به من مهلت بده. دنبال کار بچه ات هستم. نیم ساعت بعد پروین را صدا می کند.
"به من گفت بشین. نشستم. گفت بچه شما تو اوین است. حالش خوب است. برو خانه اعصابت را خرد نکن. گفتم پس چرا تلفن نزده، گفت: می گویم زنگ بزند برو خانه منتظر تلفن باش!"

پروین خوشحال و خندان بر می گردد خانه. دفتر دادستان به او گفته است بچه اش سلامت است. چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه در خانه منتظر می نشیند تا شاید این دستگاه تلفن راه ارتباطی باشد بین او و دردانه اش. این چند روز فقط عصرها با لباس های تمیز سهراب سری به اوین می زند. شاید سهراب بیاید.

شنبه دیگر بی طاقت شده است. به دادگاه انقلاب می رود. به یکی از کارمندان دفتر شعبه مربوطه می گوید که پسرش زنگ نزده. دوباره پرس و جو شروع می شود. معاون شعبه می اید و می گوید دفتر دادستانی از خود ما استعلام کرد ما به او گفتیم که پسرت در اوین است. به خودت هم گفته بودیم. چرا شلوغش می کنی. پروین می گوید: به من نگفتید. مسئول دفتر شعبه می گوید نشون به او نشونی که تو راهرو ایستاده بودی. پروین می گوید خوب پس حتما من نفهمیدم. مسئول می گوید: برو خانه استراحت کن. بچه ات تو اوین خوش و خرم است و تو داری اینجا خودت را عذاب می دهی.

دوباره روز از نو روزی از نو. روز یکشنبه قبل از تولد حضرت علی، پروین به دادستانی نامه می نویسد: دادستان محترم کل تهران تقاضا دارم به خاطر تولد امام علی به بچه من اجازه دهید که با ما تماس تلفنی بگیرد. خبری نمی شود.

شنبه 20 تیرماه برای چند دهمین بار می روند دادگاه انقلاب. مسئولان شعبه به کل منکر می شوند. حرفشان این است: اسم سهراب تو لیست آنها نیست. بروید آگاهی شاپور. آگاهی شاپور؟ یکبار که رفتیم و عکس ها را دیدیم. دوباره بروید.

پروین می رود، اداره تشخیص هویت. این بار آلبوم قطورتر است. مجهول الهویه های 25 تا 30 سال. اما سهراب که 19 ساله است. چه زود بزرگ شدی سهراب. در این 25 روزی که مادرت دربدر دنبالت بود چند سال بزرگ شدی؟ پزشک قانونی تشخیص داده است که در 19 سالگی در آلبوم 25 ساله ها بگذارندت، چون در 25 خرداد تیر خورده بودی. چشمانت را باز کن سهراب! مادر به عکس تو زل زده است.

سهراب : روزآنلاین

سه شنبه ۲۳ تير ۱۳۸۸
نوزده ساله شهید جنبش سبز با سکوت به خاک رفت

گزارشی از دفن سهراب

ساعت 8 صبح – بهشت زهرا

پیدا کردن غسالخانه بهشت زهرا کار سختی نیست. به ویژه اگر زنان سیاهپوش زیادی چشمت را هدایت کنند. خیلی ها آمده اند. صبح زود راه افتاده اند تا راس ساعت 8 صبح در غسالخانه بهشت زهرا باشند. تا جا نمانند. تا در مراسم تشییع سهرابشان، حضوری در خور داشته باشند. نام سهراب نام کمی در فرهنگ ایرانیان نیست. به قول دوستی چه خاصیتی در اسم ها نهفته است که تاریخ خودش را هی در آنها تکرار می کند؟

همه در حال پچ پچ اند. فعالان مختلف جنبش زنان، چهره هایی از سینما و ادبیات، مادران صلح، بچه های کمپین یک میلیون، دانشجویان، دوستان سهراب و البته خانواده اش که گه گاه صدایشان بلند می شود. صدایی که فقط پرسشگر است؛: "چرا؟" "سهراب چه کرده بود؟" "چرا دروغ؟ چرا همان موقع نگفتید؟ چرا بازی مان دادید؟" و... پرسشهایی که پاسخش، اشک آرام زنان و مردانی است که اینجا، ساعت 8 صبح، در غسالخانه بهشت زهرا، به خاطر پروین فهیمی و سهرابش آمده اند و به خاطر همه جوانهایی که نشد حتا برایشان آهی بلند کشید. سرها در هم تکرارکنان شرح آن 26 روز و سرگردانی پروین را توضیح می دهند. و کمی آن طرف تر موتورسوارهایی را می بینی که دور می زنند و زیاد هم نزدیک می آیند و باز آنسوتر، سبزپوشان نیروی انتظامی هم چشم را می خوانند. خبرها زود دهان به دهان می پیچد : " گفته اند حتا الله اکبر نگویید!"

همسایه جدید ندا در قطعه 257

وقتی مراحل اداری تحویل جنازه ای تمام می شود، نام فوت شده را از بلندگو می خوانند تا خانواده اش برای تحویل گرفتن بروند. خیلی پیشتر از خواندن نام سهراب، مادرش، پروین در آغوش زنان دور و برش از حال رفته است. اما نام سهراب، فارغ از تهدیدها، فریاد الله اکبر جمعیت را به آسمان بهشت زهرا می برد. سهراب را بر دست می برند تا نمازگذاران بر او نماز بگذارند.

و از آنجا راهی قطعه 257 می شویم. جایی که بیست قدم آن سو تر ندا صالحی آقاسلطان، زیر تلی خاک و گلدسته هایی که زیر آفتاب تند تموز هنوز جان دارند، خوابیده است. دوستی زیر لب زمزمه می کند : عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، ندای آقا سلطان صاحب عزاست امروز... اما جایی برای سردادن شعار نیست. وقتی الله اکبر نمی توان گفت، شعر و شعار را درنیامده، سر می برند. اما در همان حینی که سهراب را در خاک می گذراند، پسری میکروفون را به دست می گیرد و در میان حیرت حاضران می گوید:من سهراب و مادرش را از نزدیک نمی شناسم. اما [خواندن] این شعر را تقدیم می کنم به کسی که قلب سهراب را نشانه رفت. و سپس می خواند :

صحبت از پژمردن یک برگ نیست/ فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست/ وای جنگل را بیابان می کنند/ دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند/ هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا، آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند.

سهراب را به خاک می سپارند. مادرش در وداع با او با صدای لرزان و بدون استفاده از بلندگو رو به جمع می گوید: پسرم را کشتند. 26 روز به من گفتند در اوین است. پسرم را کشتند.

"ای وای، ای وای" پروین را جمعیت، با صدای بلند همراهی می کند. عده ای معترض می گویند سکوت کنید. و عده ای دیگر معترض تر که : حتا نگوییم "ای وای"؟!

یکی از بستگان سهراب از بلندگو اعلام می کند که خانواده، هیچ مراسمی برای سهراب نخواهند داشت. صدا از کسی بر نمی آید. اما اگر دقیق تر گوش کنی شاید صدای تند تپشهای قلب را بشنوی.

ساعت حدود 10.30 از بلندگو با لحنی که کمی تندتر برای تسلا دادن به خانواده ای داغدیده است، اعلام می کنند که متفرق شوید ! دوستی با دست اشاره می کند که : آن دو ون خالی پلیس را می بینی؟ می بینم و پیشتر هم دیده ام. مامورانی را هم که در جمع دیده بر داغداران دوخته اند، دیده ام. اما از اشک چه گزارشی می شود داد؟ جز همین که ما هم داریم می نویسیم؟! بگذار انها هم گزارش کنند تعزیه سهراب کشون را.

جمعیت گریان، یک یک راهی خاک ساده و تنهای ندا می شوند تا فاتحه ای و پچ پچ خفته ای در گوش خاک.

شام غریبان

مراسمی در کار نیست، این جمله را همه شنیده ایم. اما هیچ یک از ما اینطور برداشت نکرده ایم که ما نیز مراسمی نخواهیم داشت. همه می دانیم این دستور، تکلیفی است برخانواده های عزادار، نه برای مردمی که برای همدلی منتظر دستور نمی مانند. بنابراین خبرها خیلی زود دهان به دهان منتشر می شود: امشب شام غریبان سهراب است، ادامه تعزیه برای سهراب کشون.

از سر بلوکی که خانه سهراب در یکی از مجموعه های مسکونی آن زندگی می کرد، جوانهای محل و دوستانش و کسانی که دوستش داشتند، مسیر را تا خانه سهراب با شمع روشن کرده اند. در کوچه مردم زیادی ایستاده اند. در، ورودی ساختمان و مقابل در خانه و نیز داخل آن جمعیت در حال آمد و شدند. پروین عزادار، گاه به جای اینکه تسلا بشنود، تسلا می دهد. هم عزادار است و هم نگران. اما در نگاهش آرامشی خاکستر شده ته نشین می شود. آرامشی که انگار می گوید پسرم بعد از نزدیک یک ماه، امشب آرام می خوابد. در نگاه پروین، اشک کم آورده است.

اگر در مراسم تشییع، حضور هنرمندانی چون رخشان بنی اعتماد و نویسندگان و روزنامه نگاران و فعالان جنبش زنان دلگرم کننده است، اینجا در این خانه ماتم زده هم شمس لنگرودی و فرزانه طاهری و باز جنبشی ها و چهره های دیگری آمده اند برای تسلیت. چهره هایی که شاید درد مشترک، غم پروین را برای آنها ملموس تر کرده است. فخرالسادات محتشمی پور و زهره آقاجری از آن جمله اند.

ساعت نزدیک 10، پروین فهیمی نگران به کوچه می آید، جایی که تعداد زیادی از مهمانانش منتظر شروع زمان الله اکبر گفتن اند. او آرام و مهربان از جمع خواهش می کند که بروند. می گوید که نگران آنهاست. نگران ما. و دسته های گلی را که برایش برده اند به کوچه آورده است و شاخه شاخه بدرقه راه مهمان ها می کند. عده ای می روند و عده ای می مانند. آنها از همان جنس سهرابند. جنسی که "دستور" را برنمی تابد. ساعت ده می شود و طنین الله اکبر از کوچه نیلوفر آسمان شب را می لرزاند.