۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

دفن مخفیانه 44 نفر : روزآنلاین

دوشنبه ۹ شهريور ۱۳۸۸
تایید دفن مخفیانه 44 نفر در بهشت زهرا

نیازی به نبش قبر نیست

پس از افشای دفن مخفیانه بیش از 44 نفر از کشته شدگان اعتراضات پس از انتخابات در قطعه 302 بهشت زهرا و درحالی که بسیاری از مسولان سعی می کنند ضمن تکذیب این موضوع، مانع بررسی و تحقیق در این باره شوند، خبر دفن مخفیانه یک دختر جوان در این قطعه بار دیگر افکار عمومی را متوجه این جنایت کرد.

بنابر گزارشی که در پایگاه اطلاع رسانی حزب مشارکت ایران اسلامی در این باره منتشر شده، این دختر جوان که سعیده پورآقایی نام داشت به جرم گفتن الله اکبرهای شبانه توسط نیروهای بسیج دستگیر و پس از 20 روز جنازه او در یکی از سردخانه های جنوب تهران توسط خانواده وی شناسایی شده است.

بنا براین گزارش و به گفته‌ی مطلعان، سعیده پورآقایی پس از بازداشت مورد تجاوز وحشیانه قرار گرفته و سپس به قتل رسیده است. متجاوزان جنازه‌ی وی رااز زانو به بالا در اسید سوزانده‌اند تا آثار این جنایت به صورت کامل از بین برود. آنها سپس خانواده‌ی این دختر راتحت فشار قرار داده اند تا علت مرگ دخترشان را بیماری شدید کلیوی اعلام کنند.

در همین باره گفته می شود مسئولان ذی‌ربط پس از شناسایی هم از تحویل جنازه به مادر این دختر خودداری کرده و حالا پس از هفته‌ها بی‌خبری خانواده‌اش مطلع شده‌اند او به صورت مخفیانه در قطعه 302 بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.

پایگاه خبری فراکسیون اقلیت مجلس با انتشار نامه ای که برای این وبسایت ارسال شده است، ضمن انتشار آگهی مراسم ترحیم این دختر جوان با اشاره به اینکه پدر این دختر جانباخته یکی از شهدای جانباز جنگ ایران عراق بوده است، خبرداده که "مهندس میرحسین موسوی روز شنبه 7 شهریور در مراسم ختم سعیده پورآقایی حضور داشته است."

این خبر دیروز درحالی منتشرشد که مرتضی الویری، عضو کمیته پیگیری وضیعت آسیب دیدگان حوادث اخیر در گفت و گویی با روزنامه اعتماد اعلام کرد: «موضع گیری های سریع و بدون بررسی از سوی مسولان و کمیته پیگیری مجلس درباره دفن مخفیانه 45 نفر از کشته شدگان در قطعه 302 بهشت زهرا موجب تردید در عملکرد آنها می شود."

نماینده کروبی در کمیته مشترک بررسی آسیب دیدگان حوادث اخیر همچنین مجددا برآمار ارایه شده از سوی این کمیته به مجلس تاکید کرد و گفت: "ما 69 نفر از کسانی که جان شان را از دست داده اند شناسایی کردیم و اسامی آنها را در اختیار کمیسیون ویژه مجلس گذاشتیم.این آمار از طریق کمیته که با خانواده ها تماس گرفته و اطلاعاتی که آنها ارائه داده اند، تهیه شده است."

مرتضی الویری در اظهارات خود همچنین به تعدادی از مفقودین اعتراضات پس از انتخابات اشاره کرد و افزود: "ما هفت اسم داریم که مفقود هستند چون اسامی این هفت نفر نه در بین زندانیان وجود دارد، نه با خانواده هایشان تماس گرفته اند و نه اسم شان در لیست کشته شدگان است. بهشت زهرا و سردخانه ها هم اطلاعاتی از آنها ندارند. از گوشه و کنار هم خبر می رسد، خانواده هایی که در این جریانات عزیزی را از دست داده اند از ترس یا ناراحتی زیاد حاضر نیستند همکاری کنند."

تایید دفن مخفیانه

خبر دفن مخفیانه سعیده پورآقایی در قطعه 302 بهشت زهرا و همچنین اعلام آمار هفت نفر مفقود شده از سوی مرتضی الویری در حالی است که پس از افشای دفن بیش از 44 نفر از کشته شدگان حوادث اخیر در بهشت زهرا و تکذیب مسئولان، روز شنبه حمید رضا کاتوزیان، عضو کمیته ویژه مجلس دفن افراد بی نام و نشان در بهشت زهرا را تایید کرد.

حمیدرضا کاتوزیان در این باره گفت: "این موضوع که افرادی در بهشت‌زهرا دفن شده و روی محل دفن آن‌ها شماره دفن به جای نام آن‌ها حک شده، صحت دارد."

عضو کمیته ویژه مجلس برای پیگیری وضعیت بازداشت شدگان اعلام کرده: "در بازدید از قطعه 302 بهشت زهرا این موضوع مشخص شد که در این قطعه تعدادی از افرادی که به هر صورت در حوادثی فوت می‌کنند و هویت آن‌ها نامشخص است، پس از مدتی که در پزشکی قانونی این اجساد می‌ماند و بستگان آن‌ها مشخص نمی‌شود به این قطعه از بهشت‌زهرا منتقل شده و در اینجا دفن می‌شوند."

حمیدرضا کاتوزیان با این توضیح اما به اصل ماجرای مورد بحث اشاره و تصریح کرد: "اما اینکه لابه‌لای این اجساد، اجساد کسانی که در حوادث اخیر کشته شده‌اند نیز وجود دارد یا نه، را بهشت‌زهرا نمی‌تواند تعیین کند؛ به عبارت دیگر بهشت‌زهرا و شهرداری مسئولیتی در این ارتباط ندارند چرا که وظیفه آن‌ها تنها کفن و دفن و تدفین اجساد است، بنابراین برای مشخص شدن دقیق‌تر این مطلب باید از پزشکی قانونی استعلام شود."

این نماینده اصولگرای مجلس با اشاره به اینکه "فکرنمی کنم نیازی به نبش قبر باشد و پزشکی قانونی می تواند شفاف سازی کند" همچنین گفت: "با این وجود در حال حاضر تعدادی از اجساد با هویت نامعلوم وجود دارد که ممکن است بعدا بستگان آن‌ها مشخص و هویت این اجساد نیز معلوم شود؛ اما اگر این اجساد در ارتباط با حوادث اخیر بوده‌اند بهشت زهرا نمی‌تواند این موضوع را روشن کند و شهرداری متولی این مسئله نیست بلکه باید با مکاتبه با پزشکی قانونی مراحل لازم صورت گیرد."

درهمین ارتباط و درحالیکه پیش از این رییس بهشت زهرای تهران و همچنین برخی از اعضای دیگر کمیته ویژه مجلس هرگونه دفن افراد بی نام ونشان را تکذیب کرده اند، سخنگوی شورای شهر تهران از تشکیل کمیته ای برای بررسی موضوع دفن بی نام و نشان کشته شدگان حوادث اخیر در بهشت زهرا خبر داد و گفت: "این کمیته پس از بررسی کامل این موضوع گزارش آن را به شورای شهر ارائه می کند."

خسرو دانشجو با طبیعی دانستن دفن افراد بی نام و نشان در بهشت زهرا اعلام کرد: "بهشت زهرا چاره‌ای جز دفن ندارد، وقتی كه دیكته می‌شود با اطلاعات موجود فرد را به صورت مجهول الهویه دفن كنید، این كار باید صورت گیرد."

این عضو شورای شهر تهران همچنین افزود: "هر روز تعدادی متوفی در تهران وجود دارد كه در ایام اولیه فوت نمی‌توان هویت آن ها را تشخیص داد و این در حالی است كه شهرداری اعلام كرده كه DNA افراد مجهول‌الهویه را ثبت كرده و در آینده امكان تشخیص هویت آن ها وجود دارد."

این همه در حالی است که کاظم جلالی مخبر کمسیون امنیت ملی و عضو دیگر کمیته ویژه مجلس روز گذشته درباره پیگیری وضعیت بازداشت شدگان و اخباری که در باره شکنجه، تجاوز و دفن مخفیانه معترضان منتشر شده است به خبرگزاری مهر گفت: "متاسفم از اینکه اعلام نمایم دستهایی در کار است تا همه مسائل دربوته ابهام و اجمال بماند و تلاش می نمایند تا از همه ظرفیت های نظام برای رفع این مسائل استفاده نشود."

دروغ فرماندهان نظامی : روزآنلاین

سه شنبه ۱۰ شهريور ۱۳۸۸
فرماندهان نظامی دروغ گفتند

روح الامینی در کهریزک جان باخت

برخلاف تاکید فرماندهان نظامی دولت کودتا مبنی بر اینکه در کهریزک کسی کشته نشده است، دیروز خبرگزاری مهر به نقل از یک منبع آگاه اعلام کرد براساس گزارش پزشکی قانونی، علت مرگ محسن روح‌الامینی ناشی از "استرس‌های فیزیکی، شرایط بد نگهداری، ضربات متعدد و نیز اصابت جسم سخت" بوده است.پیش از این مسئولان امنیتی ـ نظامی علت مرگ وی را مننژیت اعلام کرده بودند.

محسن روح الامینی، فرزند مشاور محسن رضایی بود که روز هجدهم تیر در حوالی خانه اش در خیابان نصرت تهران بازداشت شد و با وجود آنکه مسئولان دستگاه قضایی و نهاد امنیتی جمهوری اسلامی وعده آزادی قریب الوقوع او را به خانواده روح الامینی دادند، جنازه وی در حالی که آثار ضرب و شتم بر بدنش دیده می‌شد، تحویل داده شد.
عبدالحسین روح الامینی، پدر محسن روح الامینی بعد از دیدن پیکر فرزندش اعلام کرد که دهان فرزندش شکسته و او شکنجه شده بود اما قاضی مرتضوی و مقام‌های انتظامی و امنیتی علت مرگ محسن روح‌الامینی و محمد کامرانی، دیگر جانباخته ای که پیکر او نیز از زندان به خانواده اش تحویل داده شده را بیماری مننژیت اعلام کردند.
اماروز گذشته خبرگزاری مهر به نقل از منبعی اگاه که نام او رافاش نکرد، خبرداد که براساس نظریه رسمی کمیسیون پزشکی قانونی کشور، علت مرگ این جوان بیماری نبوده است.
به گفته این منبع آگاه، محسن روح الامینی در شرایط "نامناسب جسمانی" در مسیر انتقال از بازداشتگاه کهریزک به زندان اوین بوده که قبل از پذیرش "با تاخیر ۷۰ دقیقه‌ای به بیمارستان منتقل" می‌شود که در نهایت جان خود را از دست می‌دهد.
این منبع آگاه همچنین گفته است که کمیسیون پزشکی قانونی کشور در تاریخ 25/5/88 نتیجه نهایی و نظریه رسمی خود در باره علت فوت محسن روح الامینی را به مراجع قانونی و طرفین ذیربط ارائه نموده است.
این در حالیست که روز گذشته خبرگزاری دولتی ایرنا بار دیگر مدعی شد محسن روح الامینی به دلیل بیماری فوت کرده است. این خبرگزاری با بیان اینکه عبدالحسین روح‌الامینی پدر محسن روح‌الامینی شب یکشنبه در جمع استادان دانشگاهی بوده که با آیت‌الله علی خامنه‌ای دیدار داشته‌اند، روح‌الامینی را فردی معرفی کرده که فرزندش در جریان بازداشت‌های اخیر بر اثر "بیماری" جان باخته است.

خاطرات یک دختر : روزآنلاین

دوشنبه ۹ شهريور ۱۳۸۸
خاطرات یک دختر بازداشتی

لباس شخصی ها روی پای دختران می نشستند

یکی از شهروندان بازداشت شده در نا آرامی های اخیر با نام مستعار "مریم" با انتشار شرحی در مورد آنچه طی دوران بازداشت بر او رفته،بار دیگر اتفاقاتی را که در زندان ها روی داده است به موضوع بحث روز تبدیل کرد.

"مریم" که دختری جوان است مکان دستگیری خود را میدان بهارستان و زمان آن را مراسم تحلیف ریاست جمهوری در اواسط ماه گذشته عنوان می کند. مریم که گزارش او در سایت میدان زنان درج شده،در توصیف فضای آن روز از "شدت امنیتی بودن" بهارستان سخن می گوید و تاکید می کند کسی جرات نداشت حرکتی کند یا شعاری سر دهد. او سپس از "زن میانسال و شجاعی" می گوید که بر روی کاغذ نوشته بود: "شاه صدای مردم را دیر شنید".

مریم عکسی از آن زن می گیرد. آن زن پس از مدت کوتاهی با حمله ماموران امنیتی مواجه و با زور سوار اتومبیل سبز زنگی می شود. ماموران سپس برای پراکنده کردن مردم به صورت آنها اسپری فلفل می پاشند و به ضرب و شتم آنان می پردازند.
"مریم" پس از آن تصمیم می گیرد برای گریز از مهلکه به منزل بازگردد، اما در میانه راه با زنی از ماموران امنیتی روبرو می شود که به بهانه اینکه تنهاست از مریم می خواهد او را همراهی کند و به این ترتیب او را به داخل کوچه ای خلوت می کشاند. در آنجا دیگر ماموران امنیتی از راه می رسند و از او می خواهند سوار "ون" شود. مریم تصمیم به فرار می گیرد اما ناکام می ماند و در همان حال زن چادری که وی را به کوچه خلوت کشانده بود ناپدید می شود.
مریم در ادامه نقل خاطرات تلخ خود برای "میدان زنان"،در توصیف احساس اش پس از بازداشت، از "ترس بسیار" و "خیل سوالات خشمناک مامور امنیتی 50 ساله" ای سخن می گوید: "اون جا چه غلطی می كردی؟ سر چهار راه به پلیس چی می گفتی؟ لیدری می كردی؟"

مریم می کوشد مامورین را قانع کند که تنها رهگذری ساده بوده و از سر کنجکاوی توقفی در محل اعتراضات داشته،اما آنها تاکید می کنند که وی در فیلم های تجمع دیده شده است. پس از آن مریم چشم بند را بر چشمهایش می بیند و به ناکجا آباد منتقل می شود.

مریم حدس می زند مکانی که وی به آن منتقل شده یک "پایگاه مقاومت" بسیج بوده است. این دختر در آنجا با دکتری مواجه می شود که از او می خواهد قرص های بدون برچسبی را بخورد. درخواستی که با امتناع مریم روبرو می شود. بازجویی مریم با پرسش درباره تلفن های زده شده به وی و روابط خصوصی اش آغاز می شود: "كیست كه مدام به تو زنگ می زند؟ جواب می دهد: دوستم. بازجو می پرسد: چه دوستی؟ جواب می دهد: دوست پسرم. بازجو می پرسد: فقط همین یكی رو داری؟ پس این همه شماره پسر توی گوشی ت چیه؟ جواب می دهد: اقوامم هستند. مگر آدم شماره هر كسی را دارد یعنی با او رابطه دارد؟"
این پرسش و پاسخ ها دختر جوان را بسیار مضطرب می کند، دختری که عکس های خصوصی اش در موبایل نیز مورد بررسی و کنکاش بازجو قرار می گیرد: "این عكس های مستهجن چی هستند؟" این سوالات برای مریم ترسناک است چرا که حدس می زند به بهانه عکس های تکی بلایی بر سر او آید: "حالم بد بود می ترسیدم از هوش بروم و بلایی سرم بیاورند. سعی می كردم خود را هوشیار نگه دارم. از ماجرای تجاوزها چیزهایی شنیده بودم."

پس از آن بازجو به تفتیش عقاید مریم دست می زند و از او می خواهد بگوید در انتخابات ریاست جمهوری به چه کسی رای داده است. آیا عضو کمپین یک میلیون امضا و فعالین زن است. آیا با خانم شیرین عبادی-برنده صلح نوبل- و شادی صدر-حقوقدان- آشنایی دارد.
پس از بازجویی مریم همراه با 15 زن دیگر به زندان اوین منتقل می شود و سر انجام با وثیقه سنگین 50 میلیونی آزاد می شود.

مریم از آخرین شب بازداشت خود و انتقال زنی به بند قرنطینه اوین هم سخن می گوید. زنی که به گفته مریم بر اثر اصابت ضربه ای محکم، پیشانی اش "فرو" رفته بوده است. زنی که چهره اش برای مریم آشنا بوده است. زن مذکور خانم هاله سحابی دختر مهندس عزت الله سحابی است. در واقع خانم سحابی همان زنی بوده است که مریم در روز اعتراض به تحلیف محمود احمدی نژاد عکسش را گرفته بود.
جالب آنکه پس از تصمیم کمیته ویژه پیگیری مجلس برای بازدید از زندان، درست یک روز پیش از ورود هیات پارلمانی به اوین، مسئولان این زندان برای مناسب بودن اوضاع بازداشت شدگان، برای زندانیان این بند "یخچال" می آورند.

در دیدار نمایندگان مجلس با زندانیان، یک مادر و دختر بازداشت شده در توضیح رفتار هایی که حکایت از سادیسم جنسی و رفتار غیر انسانی برخی ماموران امنیتی داشته است گفته اند: "وقتی آنها بازداشت شده اند به آنها گفته شده خم شوند و دو مرد داخل ون و در تمام طول مسیر روی كمر آنها نشسته اند."

هاله سحابی نیز تاکید کرده که همراه با وی دختری بازداشت شده است، که یک مامور "لباس شخصی" در داخل ماشین بر روی پاهای او نشست. این رفتار ها در حالی افشا شده که اخبار جدیدی در خصوص احتمال تجاوز به بازداشت شدگان پسر و دختر در زندان ها منتشر شده و مهدی کروبی اعلام آمادگی کرده است مدارک و مستندات خود را در خصوص این فجایع در اختیار رئیس مجلس و مقامات قضائی قرار دهد.

خاطرات یک دختر : روزآنلاین

دوشنبه ۹ شهريور ۱۳۸۸
خاطرات یک دختر بازداشتی

لباس شخصی ها روی پای دختران می نشستند

یکی از شهروندان بازداشت شده در نا آرامی های اخیر با نام مستعار "مریم" با انتشار شرحی در مورد آنچه طی دوران بازداشت بر او رفته،بار دیگر اتفاقاتی را که در زندان ها روی داده است به موضوع بحث روز تبدیل کرد.

"مریم" که دختری جوان است مکان دستگیری خود را میدان بهارستان و زمان آن را مراسم تحلیف ریاست جمهوری در اواسط ماه گذشته عنوان می کند. مریم که گزارش او در سایت میدان زنان درج شده،در توصیف فضای آن روز از "شدت امنیتی بودن" بهارستان سخن می گوید و تاکید می کند کسی جرات نداشت حرکتی کند یا شعاری سر دهد. او سپس از "زن میانسال و شجاعی" می گوید که بر روی کاغذ نوشته بود: "شاه صدای مردم را دیر شنید".

مریم عکسی از آن زن می گیرد. آن زن پس از مدت کوتاهی با حمله ماموران امنیتی مواجه و با زور سوار اتومبیل سبز زنگی می شود. ماموران سپس برای پراکنده کردن مردم به صورت آنها اسپری فلفل می پاشند و به ضرب و شتم آنان می پردازند.
"مریم" پس از آن تصمیم می گیرد برای گریز از مهلکه به منزل بازگردد، اما در میانه راه با زنی از ماموران امنیتی روبرو می شود که به بهانه اینکه تنهاست از مریم می خواهد او را همراهی کند و به این ترتیب او را به داخل کوچه ای خلوت می کشاند. در آنجا دیگر ماموران امنیتی از راه می رسند و از او می خواهند سوار "ون" شود. مریم تصمیم به فرار می گیرد اما ناکام می ماند و در همان حال زن چادری که وی را به کوچه خلوت کشانده بود ناپدید می شود.
مریم در ادامه نقل خاطرات تلخ خود برای "میدان زنان"،در توصیف احساس اش پس از بازداشت، از "ترس بسیار" و "خیل سوالات خشمناک مامور امنیتی 50 ساله" ای سخن می گوید: "اون جا چه غلطی می كردی؟ سر چهار راه به پلیس چی می گفتی؟ لیدری می كردی؟"

مریم می کوشد مامورین را قانع کند که تنها رهگذری ساده بوده و از سر کنجکاوی توقفی در محل اعتراضات داشته،اما آنها تاکید می کنند که وی در فیلم های تجمع دیده شده است. پس از آن مریم چشم بند را بر چشمهایش می بیند و به ناکجا آباد منتقل می شود.

مریم حدس می زند مکانی که وی به آن منتقل شده یک "پایگاه مقاومت" بسیج بوده است. این دختر در آنجا با دکتری مواجه می شود که از او می خواهد قرص های بدون برچسبی را بخورد. درخواستی که با امتناع مریم روبرو می شود. بازجویی مریم با پرسش درباره تلفن های زده شده به وی و روابط خصوصی اش آغاز می شود: "كیست كه مدام به تو زنگ می زند؟ جواب می دهد: دوستم. بازجو می پرسد: چه دوستی؟ جواب می دهد: دوست پسرم. بازجو می پرسد: فقط همین یكی رو داری؟ پس این همه شماره پسر توی گوشی ت چیه؟ جواب می دهد: اقوامم هستند. مگر آدم شماره هر كسی را دارد یعنی با او رابطه دارد؟"
این پرسش و پاسخ ها دختر جوان را بسیار مضطرب می کند، دختری که عکس های خصوصی اش در موبایل نیز مورد بررسی و کنکاش بازجو قرار می گیرد: "این عكس های مستهجن چی هستند؟" این سوالات برای مریم ترسناک است چرا که حدس می زند به بهانه عکس های تکی بلایی بر سر او آید: "حالم بد بود می ترسیدم از هوش بروم و بلایی سرم بیاورند. سعی می كردم خود را هوشیار نگه دارم. از ماجرای تجاوزها چیزهایی شنیده بودم."

پس از آن بازجو به تفتیش عقاید مریم دست می زند و از او می خواهد بگوید در انتخابات ریاست جمهوری به چه کسی رای داده است. آیا عضو کمپین یک میلیون امضا و فعالین زن است. آیا با خانم شیرین عبادی-برنده صلح نوبل- و شادی صدر-حقوقدان- آشنایی دارد.
پس از بازجویی مریم همراه با 15 زن دیگر به زندان اوین منتقل می شود و سر انجام با وثیقه سنگین 50 میلیونی آزاد می شود.

مریم از آخرین شب بازداشت خود و انتقال زنی به بند قرنطینه اوین هم سخن می گوید. زنی که به گفته مریم بر اثر اصابت ضربه ای محکم، پیشانی اش "فرو" رفته بوده است. زنی که چهره اش برای مریم آشنا بوده است. زن مذکور خانم هاله سحابی دختر مهندس عزت الله سحابی است. در واقع خانم سحابی همان زنی بوده است که مریم در روز اعتراض به تحلیف محمود احمدی نژاد عکسش را گرفته بود.
جالب آنکه پس از تصمیم کمیته ویژه پیگیری مجلس برای بازدید از زندان، درست یک روز پیش از ورود هیات پارلمانی به اوین، مسئولان این زندان برای مناسب بودن اوضاع بازداشت شدگان، برای زندانیان این بند "یخچال" می آورند.

در دیدار نمایندگان مجلس با زندانیان، یک مادر و دختر بازداشت شده در توضیح رفتار هایی که حکایت از سادیسم جنسی و رفتار غیر انسانی برخی ماموران امنیتی داشته است گفته اند: "وقتی آنها بازداشت شده اند به آنها گفته شده خم شوند و دو مرد داخل ون و در تمام طول مسیر روی كمر آنها نشسته اند."

هاله سحابی نیز تاکید کرده که همراه با وی دختری بازداشت شده است، که یک مامور "لباس شخصی" در داخل ماشین بر روی پاهای او نشست. این رفتار ها در حالی افشا شده که اخبار جدیدی در خصوص احتمال تجاوز به بازداشت شدگان پسر و دختر در زندان ها منتشر شده و مهدی کروبی اعلام آمادگی کرده است مدارک و مستندات خود را در خصوص این فجایع در اختیار رئیس مجلس و مقامات قضائی قرار دهد.