۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

عطااله مهاجرانی : روزآنلاین

پنجشنبه ۵ شهريور ۱۳۸۸

در هر هزاره داودی...

در اندیشه بودم برای هزارمین شماره روز چه بنویسم؟ "هزار" دو تابلو را در ذهنم تداعی کرد. شب قدر که با ارزش تر از هزارماه است و صدای ربنای شجریان... با خود زمزمه کردم: در هر هزاره داودی...

شجریان داود هزاره ماست. بی سبب نیست که سال ها گویی ماه رمضان با ربنای او و نیز مثنوی افشاری اش رنگ و رونقی الاهی می گیرد.

در جنبش سبز ملت ایران، شجریان جانب مردم را گرفت و هوشمندانه و رندانه گفت، صدای او در زمره خس و خاشاک است و برای آنانی است که گفته اند خس و خاشاکند.

گاهی زمان از بستر مادی و کمی اش فراتر می رود و معنای دیگری پیدا می کند. مثل لحظه تولد نخستین کودکمان. لحظه ای که انسان حس می کند پدر و یا مادر شده است. این لحظه از جنس هر لحظه دیگری نیست. صدا هم همینگونه است. بسیاری اذان گفته اند. از جمله عبدالباسط قاری نامدار مصری، اما اذان موذن زاده اردبیلی چیز دیگری است. گویی از جای دیگری صدا می جوشد و به جای دیگری می رود. ابهامی خواستنی و ناگفتنی در اوج و فرود صداست...

ربنای شجریان از همان زمره است. صدایی که حسی غریب و آسمانی را در جان انسان بیدار می کند. آیات قرآن مجید وقتی با مثنوی مولانا جلال الدین آمیخته می شود، به مهمانی خداوند می رویم...سوی خوان آسمانی کن شتاب...خوان آسمانی همین صدای شجریان است. صدایی که سال هاست پرچم فرهنگ و هنر و موسیقی ماست...شجریان با هوشمندی و نیز رندی حافظانه به خوبی از میراث گرانقدر آوایش نگهبانی کرده و گوش جان ملت بزرگ ایران و پارسی زبانان را، از عطر دل انگیز و طربناک فرهنگ ایران سرشار کرده است...

این روزها که کشور ما به تعبیر سعید حجاریان شاهد تحکم بربریت است، پیداست که جایی برای ربنای شجریان در رادیو نمی ماند. اشکارست که شجریان با دفاعش از مظلومیت و حقانیت ملت ایران از چشم ارباب قدرت و بربریت می افتد. چه باک. اوداود هزاره ماست. صدای او برای همیشه می ماند و به هنر و فرهنگ و معنویت اعتبار و اعتلا می بخشد...صدایی که نردبان آسمان است.

سر بزنگاه تاریخ ایران رسیده ایم. روز هم در این زمان عسرت کوشیده است تا چراغ خبر و آگاهی را فروزان نگاهدارد. بدیهی ست که ناسزا هم بسیار شنیده است. اما شماره هزارم می گوید روز در کنار ملت ایران در برابر استبداد و بربریت ایستاده است. همانگونه که صدای شجریان زنده است... بگذار تا ملت بزرگ ایران و فرزندان او را خس و خاشاک بخوانند.... خس و خاشاکی که برغم تمامی سرکوب ها زنده و پرنشاط مانده است...

حمله به مراسم افطار : روزآنلاین

پنجشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۸۸
مصاحبه با
حسن اسدی زیدآبادی

حمله به مراسم افطار
مقابل اوین

حسن اسدی زیدآبادی، عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوارتحکیم) در گفت وگو با روز به شرح حمله نیروی انتظامی به خانواده های زندانیان و سایر تجمع کنندگانی پرداخت که به دعوت این سازمان، برای برگزاری مراسم افطار در مقابل در اصلی زندان اوین حاضر شده بودند.

اسدی زیدآبادی گفت: "تقریبا نیم ساعت مانده به وقت افطار وقتی در مقابل در اصلی زندان اوین حاضر شدیم با حضور ده ها مامور پلیس امنیت مواجه شدیم. از همان ساعت هم تعدادی از شهروندان در اطراف زندان بودند اما هنوز تجمعی شکل نگرفته بود. برای جلوگیری از درگیری ما تا چند دقیقه مانده به افطار و پخش اذان تجمع را شکل ندادیم و تنها چند دقیقه مانده با افطار سفره‌های افطار را پهن کردیم و همزمان تعدادی از شهروندان عادی هم که آنجا بودند به ما پیوستند."

اسدی زیدآبادی افزود: "اما در همین حین نیروهای انتظامی به طرف ما هجوم آوردند و دقیقا در لحظاتی که اذان مغرب پخش می شد ابتدا دستور جمع آوری سفره‌ها را دادند و پس از اینکه با امتناع حاضران مواجه شدند نیروهای انتظامی به طرف ما هجوم آوردند. دقیقا در لحظاتی که اذان مغرب پخش می شد ابتدا دستور جمع آوری سفره‌ها را دادند و پس از اینکه با امتناع حاضران مواجه شدند، سربازان بدون اینکه اجازه بدهند روزه داران روزه خود را افطار کنند سفره ها را جمع کردند. "

وی خاطرنشان کرد: " تا ساعتی بعدتر نیروهای انتظامی همچنان در برابر زندان اوین حاضر بودند و از هرگونه توقف جلوگیری می کردند. برخی از شهروندان غذای افطار خانواده خود را همراه آورده بودند و میان خانواده زندانیان سیاسی تقسیم کردند. به نظر من این رفتار حاکمیت بار دیگر چهره از این واقعیت برداشت که میان ادعای حاکمانی که دم از اسلام می‌زنند و رفتارشان هیچ تناسبی وجود ندارد. متاسفانه باید گفت حاکمیان فعلی در لباس جمهوری اسلامی پس از آنکه رای ملت را ربودند به نماز و روزه ملت نیز حمله کردند. یک روز در میان صف نمازجمعه گاز اشک آور انداختند و روز دیگر اینگونه به سفره افطار روزه داران با ناسزا حمله کردند. "

این عضوشورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم) ‌ادامه داد: "به اعتقاد بنده حاکمیت برای پوشاندن اشتباه بزرگ خود در جریان تقلب در آرا ملت به یک مسیر کاملا بی سرانجام افتاده که ادامه آن حاصلی جز بی اعتباری بیشتر ندارد. اکنون کار به جایی رسیده است که حکومت آقایانی که خود آزمون الهی برگزار می‌کنند و خود مقبول و مردود آن را اعلام می‌کنند، تحمل سفره افطار چند خانواده زندانی را نیز ندارد. خانواده‌هایی مانند خانواده عبدالله مومنی که اینک یک ماه است که در بی خبری کامل از وضعیت او هستند. "

شاهدان تجاوز جنسی : روزآنلاین

چهارشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۸۸
سرانجام پی گیری موارد تجاوز

شاهد کروبی ناپدید شد

مهدی کروبی اعلام کرد یکی از شاهدان تجاوز جنسی در بازداشتگاهها ناپدید شده و "مسئولیت هرگونه اتفاق ناگواری که برای این فرد و خانواده اش روی دهد با دادستان وقت تهران مرتضوی و نمایندگان وی خواهد بود."

این فرد که در زمان بازداشت مورد تجاوز قرار گرفته بود به گفته آقای کروبی پس از دیداری که با نمایندگان قوه قضائیه داشته، ناپدید شده است.
مهدی کروبی، نامزد معترض به انتخابات 22 خرداد، در نامه ای که روز گذشته در سایت سحام نیوز، سایت رسمی حزب اعتماد ملی منتشر شده است، اعلام کرد که رفتار نمایندگان قوه قضائیه با این فرد به حدی "زشت و زننده" بوده که اکنون مدتی است ناپدید شده و خبری از وی نیست.
براساس نامه فوق، رفتاری که در قبال این فرد و خانواده اش صورت گرفته چون مراجعه به منزل وی و شرح ماجرا برای پدر این فرد، موجب آزردگی خاطر پدر وی شده است و "تحقیقات محلی برای زیر سوال بردن شخصیت وی و محکوم ساختن فردی که مورد ظلم قرار گرفته است به جای احقاق حقوق او" موجب شده تا کروبی به شرح واقعیت ماجرا برای تنویر افکار عمومی بپردازد.

شاهدی که به جای مجرم بازجویی شد

جزئیات جلسه ای که این فرد با نمایندگان دستگاه قضا در دفتر مهدی کروبی داشته چندی پیش از سوی او در وب‌سایت سحام‌نیوز منتشر شده بود.
کروبی در این نامه با ابراز تاسف از برخوردهای برخی از مسولان دستگاه قضا اعلام کرد که بنابر رفتاری که با یکی از بازداشت شدگان صورت گرفت مشخص شد که برخی از مسئولان قضایی نه تنها به دنبال یاری رساندن و احقاق حقوق بازداشت شدگانی که مورد آزار قرار گرفته اند نیستند بلکه در صدند تا صورت مسئله را پاک کنند.
بر اساس این نامه: "پس از وقوع چنین برخوردی از سوی برخی از مسئولان قضایی آقای کروبی هیچ گونه ملاقاتی را با این آقایان برگزار نکرد و به دنبال آن با نگارش نامه ای به ریاست جدید محترم قوه قضاییه جناب آقای آیت الله صادق لاریجانی از ایشان درخواست کرد تا هیاتی بی طرف برای رسیدگی حوادث پس از انتخابات تشکیل شود."
به گفته کروبی، قاضی مرتضوی طی تماسی با مهدی کروبی از وی خواسته که با قاضی مقدمی ریاست شعبه سیزدهم برای بررسی مستندات مربوطه همکاری شود . به دنبال این تقاضا با موافقت کروبی قرار ملاقاتی هماهنگ شد تا مقدمی به اتفاق یک فرد دیگر با این فردی که در بازداشت مورد آزار قرار گرفته بود دیدار کند و این دیدار بنابر خواست این مسئولان قضایی در دفتر آقای کروبی برگزار شد . ولی اواسط این دیدار چند ساعته فرد شاکی به حالت اعتراض از جلسه بیرون آمده و نزد آقای کروبی رفته و نسبت به نحوه پرسش ها گلایه کرده است.
به نوشته سحام نیوز: "این فرد اظهار داشت که سوالاتی که از وی پرسیده می شود در راستای تلاش برای کمک به احقاق حقوق وی نبوده بلکه همه تلاش به این سمت است که او محاکمه شود و یا اینکه به این نتیجه برسد که بی اختیار آلت دست سیاست مدارانی شده است که او را تطمیع کرده اند! در برابر چنین گلایه ای آقای کروبی او را به حضور در ادامه جلسه بازجویی فراخواند و حتی علی رغم آنکه آن فرد در برابر خواست مسئولان قضایی برای رفتن به پزشک قانونی اظهار کرد از حال مساعدی برای رفتن به پزشک قانونی برخودار نیست ولی با نظر مساعد آقای کروبی به پزشک قانونی می رود."
این سایت می افزاید: " سوالات و مطالبی از سوی این مسئولان قضایی نسبت به این فرد مطرح می شود و برخوردی زشت صورت می گیرد که نه تنها در شان و جایگاه دستگاه قضایی نیست بلکه در هیچ محکمه و دادگاهی نیز چنین رفتاری صورت نمی گیرد. چرا که وقتی دستگاه قضایی می خواهد از یک شاکی بازجویی کند و سوالاتی را بپرسد باید ابتدا به او اطمینان دهد که از امنیت نسبت به گفتار خود برخوردار است ولیکن نه تنها اعتماد این فرد را جلب نکرده اند بلکه او را ترساندند."

اتهام تلویزیون علیه کروبی

افشاگری های کروبی درباره تجاوز و آزار جنسی دختران و پسران در بازداشتگاه چنان محافظه کاران را به خشم آورد که تلویزیون ایران به نقل از مقدمی، قاضی رسیدگی کننده به این موضوع اعلام کرد که کروبی برخلاف گفته‌های خود حاضر به ارائه اسناد و مدارک برای اثبات ادعاهای خود نیست.
کروبی در واکنش به این اقدام صدا و سیما، ضمن رد ادعای فوق در نامه‌ای از عزت‌الله ضرغامی رئیس این سازمان خواست که فرصتی برای پاسخگویی به اظهارات قاضی مقدمی، رئیس بازپرسی شعبه سیزدهم در اختیار وی بگذارد.
مهدی کروبی در نامه خود تاکید کرد: "اینجانب و کسانی که در راستای احقاق حقوق مردم تلاش می‌کنیم به اندازه برخی افراد که می‌خواستند جنایاتی که شده است را پنهان کنند، از این حق برخورداریم تا از تریبون رسانه ملی با مردم سخن بگوییم."
کروبی در این نامه همچنین اعلام داشت که روزنامه اعتمادملی به دلیل انتشار مطلبی که به افشاگری درباره پشت پرده ماجرای ترانه موسوی پرداخته بود از سوی رییس شعبه سیزدهم دادسرای دولت تعطیل شده است.

اکبر گنجی میگوید : روزآنلاین

چهارشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۸۸
با این رژیم چه باید کرد؟(11)

چرا اعتراف و توبه می کنند؟

اشاره: دادگاه های فرمایشی بازداشت شدگان پس از انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد، اعتراف های برخی بازداشت شدگان به جرائم ناکرده و نقد خود از طریق طرد علوم انسانی و اجتماعی، برای افراد بسیاری این پرسش را پدید آورده که دستگاه سرکوبگر از چه روش هایی برای رساندن آزادیخواهان، فعالین حقوق بشر و روزنامه نگاران به چنین موقعیتی استفاده می کند؟ از سوی دیگر، افراد بسیاری که هیچ گاه گذارشان به زندان و سلول های انفرادی نیفتاده است، می پرسند چرا دموکراسی خواهان حاضر به پذیرش خواست و میل بازجویان شده و همان سخنانی را بر زبان می آورند که آنان خواسته اند؟ در این یادداشت کوتاه کوشش خواهد شد تا بلکه نوری بر تاریکخانه ی بازداشتگاه ها افکنده شود.

1- معرفت و مهارت

گیلبرت رایل (Gilbert Ryle) فیلسوف تجربه گرای قرن بیستم، در کتاب مفهوم ذهن (The Concept of Mind) فعالیت های آدمیان را به معرفت (Knowing that) و مهارت (Knowing how) تقسیم کرده است. معرفت، آموختنی است. افراد به مدرسه و دانشگاه می روند و کسب دانش(فلسفه، علوم تجربی طبیعی، علوم تجربی اجتماعی، و...) می کنند. اما مهارت در اثر تمرین و تکرار ملکه ی افراد می شود. افراد زیادی لطیفه ها را می دانند، اما همه ی افراد نمی توانند لطیفه ها را به فلان و بهمان روش بیان کنند و مردم را بخندانند. فرد ناخداباور هم قادر به شناخت دین است، اما دینداری مهارت است، نه صرف معرفت. علم به شنا کردن از طریق مطالعه و آموزش به دست می آید، اما "شنا کردن" مهارت است که در اثر تمرین و تکرار ملکه خواهد شد. کاملاً طبیعی است که چند فرد دانش واحدی(هم سطح) از شنا کردن داشته باشند، اما حتی اگر همه ی آنها شناگر هم باشند، در سطح واحدی قرار ندارند. مسابقات شنا نشان دهنده ی تفاوت سطح شناگران است. خیاطی و رانندگی هم مشمول همین حکم اند. می توان از طریق مطالعه و آموزش از خیاطی و رانندگی آگاه شد، اما همه ی افراد خیاط و راننده نیستند، همه خیاطان و راننده گان هم در یک سطح قرار ندارند.

2- علم به زندان، زندانی بودن

تفکیک گیلبرت رایل در خصوص زندان هم صادق است. علم به زندان یک چیز است و زندانی شدن چیزی دیگر. می توان از طریق خواندن و شنیدن از زندان ها کسب علم کرد، اما زندانی شدن، زندانی بودن، زندانی کشیدن چیز دیگری است. مهارت هایی چون خیاطی، رانندگی، شناگری، نقاشی و آشپزی به روی اکثریت آدمیان گشوده است. یعنی افراد می توانند آن قدر رانندگی کنند تا راننده ی خوبی شوند، آن قدر فوتبال بازی کنند تا فوتبالیست حرفه ای شوند. اما تعداد زندانیان همه ی جوامع از میزان معینی تجاوز نمی کند( آمریکا به عنوان کشوری که مقام اول جهانی را در تعداد زندانیان داراست، در سال 1996، به ازای هر 100 هزار نفر، 600 زندانی داشته است. در ایران به ازای هر 100 هزار نفر جمعیت کل کشور، 240 زندانی وجود دارد). از همین میان، تعداد زندانیان سیاسی- عقیدتی، نسبت به کل جمعیت یک کشور، بسیار بسیار پائین است. همین تعداد قلیل هم از این امکان برخوردار نبوده اند که زندانی کشیدن را بارها و بارها تجربه کنند. حال نوبت آن است که چند نکته را در نظر گیریم:

1-2- تجربه زندان : ممکن است زندانی اولین بار باشد که پایش به زندان باز شده است، لذا فاقد تجربه ی "زندانی بودن" است. به تعبیر دیگر، فرد تجربه ای تماماً جدید را باید از سر بگذراند.

2-2- تفاوت سلول های انفرادی: زندان اوین، به عنوان بهترین زندان ایران، دارای چند نوع سلول انفرادی است.

یک- بند 240: سلول های انفرادی سازمان زندانها(طبقه ی دوم و سوم و چهارم).

دو- بند 240: سلول های انفرادی حفاظت اطلاعات قوه ی قضائیه(طبقه ی اول بند 240).

سه- بند 209: سلول های انفرادی وزارت اطلاعات.

چهار- بند 2 الف: سلول های انفرادی سپاه پاسداران.

بند سپاه از دیگر بندها بسیار بدتر است. به عنوان مثال، سلول های انفرادی سپاه فاقد توالت و دستشویی است. متهم حتی در آب خوردن و توالت و حمام رفتن محتاج لطف بازجویان و مراقبین است. معمولاً بازجویان از این محدویت ها هم برای فشار وارد آوردن بر زندانی استفاده می کنند. البته آنچه بر احمد زیدآبادی در بازداشت کنونی او رفته است، حکایت از آن دارد که در جای دیگری سلول هایی بسیار کوچک به اندازه قبر درست کرده اند.

3-2- تفاوت نحوه ی بازجویی :نحوه ی رفتار دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی با افراد مختلف، از جهات گوناگون، تفاوت دارد: سلول انفرادی فرستادن یا نفرستادن، میزان حبس در سلول انفرادی، بازجویی مداوم از متهم محبوس در انفرادی یا عدم تداوم بازجویی، بی خوابی دادن به متهم یا عدم بی خوابی دادن، کتک زدن یا کتک نزدن، شکنجه ی متهم یا عدم شکنجه، تحقیر متهم یا عدم تحقیر، اهانت و فحاشی به متهم و خانواده اش یا عدم فحاشی و اهانت، اجازه ی تماس تلفنی داشتن یا اجازه نداشتن، تعداد دفعاتی که متهم را به توالت و حمام می برند، تعداد نوبت هایی که به متهم چای و آب خوردن می دهند، ملاقات با خانواده یا عدم ملاقات، تهدید به بازداشت همسر و فرزند یا عدم تهدید بازداشت دیگر اعضای خانواده، این قصه را می توان همچنان ادامه داد.

اینها بخشی از واقعیات دوران سخت بازجویی است. لحظه ای به این فکر کنید که در سلول انفرادی هستید: از همه ی عالم بی خبرید، شما را در وضعیتی چون مرده قرار داده اند، اطلاعات غلط به شما می دهند، گروه اول شما را شکنجه می کنند، بعد گروه دیگری می آیند و از شما عذر خواهی می کنند و به شما می گویند آن افراد مجازات خواهند شد، ولی اگر شما با ما راه نیائید همان بازجویان دوباره مسئول پرونده ی شما خواهند شد، ممکن است به جرم براندازی و جاسوسی اعدام شوید، برای چه اینجا مانده اید؟ افراد بسیار پائین تر از تو اینک وزیر و نماینده و سفیرند، و دارند با همسر و فرزندانشان در بهترین نقاط ایران و جهان گردش می کنند. به این فکر کرده ای که پس از تو چه بر سر همسرت خواهد آمد؟ دیگران به چه چشمی به زنی بیوه می نگرند؟(عذر مرا بپذیرید، اینها بخشی از واقعیت تلخ زندانی شدن ایرانند). آدم باید شجاع باشد، اما شجاعتی که همسر و فرزندانت را نابود می کند، چه فضیلتی است؟ یک اعتراف به خطا موجب آزادی ات خواهد شد. حال نوبت آن است که از خیال برون آئید. تمام آنچه گفته شد، مانند آگاهی یافتن از سوختن دیگری است، این کجا و سوختن شما در آتش کجا؟

4-2- بی حقوقی : زندانیان سیاسی- عقیدتی ایران از بسیاری از حقوق زندانیان دیگر کشورها محروم اند. متهم اسیری در دست بازجویان است. فرض کنید که یک شخص محترم که سال ها با آبرو زندگی کرده است را زندانی می کنند. بازجو در اولین ملاقات به او می گوید:"چه طوری مادر فلان"، "چه طوری خواهر فلان"، "من فلانم را در فلانت می کنم"، "بچه ات را به اینجا می آوریم و فلانش می کنیم". متهم که فکر می کرد به عنوان یک زندانی سیاسی- عقیدتی با دستگاهی مواجه خواهد شد که پاسدار اخلاق و معنویت است، با این تجربه ی غیرقابل انتظار چه خواهد کرد؟

5-2- انگیزه ی مقاومت: رژیم جمهوری اسلامی ایران کوشیده است تا انگیزه ی مقاومت را در متهمان نابود کند. هر شعاری که شما داشته باشید، زمامداران این رژیم همان شعار را بسیار رادیکال تر از شما سر خواهند داد. اگر شما شعار مبارزه ی با امپریالیسم سر دهید، این رژیم به شما خواهد گفت که سردمدار مبارزه ی عملی با امپریالیسم است. اگر از عدالت اجتماعی سخن بگوئید، با این مسأله مواجه می شوید که آنها بیش از هر کس دیگر از عدالت اجتماعی حرف می زنند. اگر از مردم سالاری و حقوق بشر سخن بگوئید، آنها به شما خواهند گفت که بهترین نظام سیاسی جهان در رعایت دموکراسی و حقوق بشرند. همین نظام پاسدار اخلاق و معنویت و دیانت، معمولاً زندانیان سیاسی- عقیدتی را به سه اتهام متهم می کند.

اول: جاسوسی، خیانت به کشور، ارتباط با بیگانگان و غیره.

دوم- فساد مالی، سوء استفاده ی مالی از بیت المال.

سوم- فساد جنسی، ارتباط نامشروع مردها با دختران و زنان بیوه و شوهر دار، ارتباط نامشروع زنان با پسران و مردان دارای همسر.

هیچ کشوری فاقد جاسوس نیست. در ایران هم افراد نادری وجود دارند که برای برخی دولت ها جاسوسی می کنند. شیوه ی اتهام زنی دستگاه های امنیتی- قضایی جمهوری اسلامی به زندانیان سیاسی- عقیدتی، جاسوسان را به قهرمان تبدیل کرده است. وقتی مخالفان سیاسی(آزادیخواهان، مدافعان حقوق بشر، وکلا، روزنامه نگاران، دانشجویان، کارگران، زنان و...) به جاسوسی متهم می شوند، دیگر هیچ کس جاسوس واقعی را هم جاسوس بشمار نخواهد آورد. روشن است که روزنامه نگاران، دانشجویان، وکلا، زنان، کارگران، فعالین حقوق بشر و غیره، اگر بخواهند هم نمی توانند به اطلاعات محرمانه و سری دست بیایند. اما افرادی که در نیروهای نظامی و پروژه های هسته ای کار می کنند، به اطلاعات محرمانه و سری دسترسی دارند. جاسوسانی که این نوع اطلاعات را به خارجی ها می فروشند، پس از بازداشت در زندان، به زندانیان سیاسی با افتخار می گویند کار ما هم نوعی مبارزه ی سیاسی با رژیم بود.

بسیاری از متهمان سیاسی- عقیدتی حاضر نیستند به اتهام فساد مالی، فساد جنسی و جاسوسی متهم شوند. به همین جهت گمان می کنند اگر با بازجویان همکاری کنند از شر چنان اتهاماتی خلاص خواهند شد. یکی از اعمال نظام ولایت مطلقه ی فقیه این بوده است که فضیلت را به رذیلت، و رذیلت را به فضیلت تبدیل کرده است. در جامعه ای که رژیم سیاسی اش "اعتماد" و "اطمینان" را از بین برده است، ایستادن چه ارزشی دارد؟ ایستادن برای چه؟

6-2- فقدان ضمانت: هیچ تضمینی وجود ندارد که فردی که در گذشته سال ها حبس را تحمل کرده است، دوباره اگر با چنان شرایطی روبرو گردد، بتواند مقاومت کرده و حاضر به پذیرش زندان شود. حتی ممکن است فرد حاضر به تحمل زندان باشد، اما شکنجه های روحی و جسمی را نتواند تحمل کند. از این رو سابقه ی حبس طولانی، ضمانتی برای هیچ کس فراهم نمی آورد. زندانی کشیدن، جوک گفتن و شنا کردن نیست که در کسی مهارت ایجاد کند. زندانی شدن، یعنی از دست دادن آزادی. زندان، فقدان آزادی است.

3- تفاوت مبارزه ی پیش و پس از انقلاب

فضای چریکی پیش از انقلاب بریدن را بر نمی تابید. قهرمان بودن، مقتضای مبارزه ی مسلحانه ی پیش از انقلاب بود. ساواک به اطلاعات زندانیان نیاز داشت. لو دادن اسرار گروه، خانه های تیمی و تقاضای بخشش از شاه، گناهی نابخشودنی بود. اگر سال های آغازین دهه ی اول انقلاب را نادیده بگیرم، اکثریت مخالفان جمهوری اسلامی مبارزه ی مسالمت آمیز را برگزیدند. هیچ یک از زندانیان سیاسی - عقیدتی چیزی برای مخفی کردن نداشته و ندارد. نویسنده ای، مقاله ای نوشته یا نظری ابراز داشته است. اگر به متهمان کنونی نگریسته شود، تنها جرم همه ی آنها شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و رأی دادن به یکی از زمامداران رژیم در سه دهه ی گذشته است. بازداشت شدگان اشتباه کردند، اما نه آن اشتباهی که رژیم مدعی است. اشتباه بسیاری آنها این بود که :

اول : گمان می کردند، اگر خاتمی نباشد، انتخاب میر حسین موسوی یا مهدی کروبی، مسأله ی چندانی برای رهبری ایجاد نخواهد کرد و آقای خامنه ای می تواند همچنان اهداف و سیاست هایش را دنبال کند. اما رهبر فقط و فقط محمود احمدی نژاد را می خواست.

دوم: خطای دیگر آنها این بود که گمان می کردند اگر اکثریت مردم(حدود 70 درصد) در انتخابات شرکت کنند، برای محافظه کاران امکان تقلب بیش از سه چهار میلیون رأی وجود ندارد. اما پس از انتخابات فهمیدند که برای رژیم سه- چهار میلیون تقلب با یازده میلیون تقلب فرقی ندارد، تلقب تقلب است، چه چهار میلیون، چه یازده میلیون.

سوم : خطای دیگر آنها این بود که نمی دانستند پیروزی در انتخابات جمهوری اسلامی، "انقلاب مخملی" و "کودتای مخملی" به رهبری آمریکا و انگلیس به شمار می آید.

این سه خطای نابخشودنی اصلاح طلبان را چنین وضعیتی قرار داده است. بیائید برای لحظه ای دستاوردهای جنبش سبز برای ایران و ایرانیان را فراموش کنیم و صرفاً از منظر منافع شخصی بازداشت شدگان به انتخابات بنگریم. اگر اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نمی کردند و به جای 80 درصد مردم، 40 درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت می کردند و احمدی نژاد با آرای کمتری به ریاست جمهوری منصوب می شد، در آن صورت اصلاح طلبان اکنون کجا بودند؟ آیا باز هم مجبورشان می کردند تا به جرائم ناکرده اعتراف کنند؟

پرسش دیگری هم وجود دارد که باید پاسخی برای آن فراهم آورد:چه دلیل و انگیزه ای برای زندان ماندن و حبس کشیدن افرادی که تنها جرم شان کشاندن مردم به پای صندوق های رأی بوده است، وجود دارد؟ خواننده ی محترم توجه دارد که مدعا این نیست که اصلاح طلبان کاری نکرده اند- نمی توان انکار کرد که بسیج اجتماعی پس از انتخابات، یکی از نتایج ناخواسته ی مشارکت در انتخابات بود. این وقایع مردم و نیروهای سیاسی را به جلو راند- مدعا این است که آنها جرمی مرتکب نشده اند تا به خاطر آن در سخت ترین شرایط مجبور به حبس کشیدن باشند.

4- نتیجه

مائیم و واقعیت وجود زندانیان سیاسی- عقیدتی. پروژه ی اعتراف گیری و توبه نامه نویسی دو هدف را تعقیب می کند. اول- قبولاندن این فکر به مردم که با عده ای وطن فروش و خائن روبرو هستند. دوم- حفظ و تحکیم وحدت نیروهای سرکوبگر. یعنی به آنها گفته می شود که با توطئه ی جهان غرب برای سرنگونی رژیم روبرو هستند، اگر سرکوبگری ادامه نیابد و تشدید نشود، رژیم سرنگون خواهد شد و رژیم بعدی شما را محاکمه و مجازات خواهد کرد.

با این رژیم چه باید کرد؟ باید اعتراف گیری و توبه نامه نویسی را از کارکرد انداخت و با هر دو هدف این پروژه مبارزه کرد:

1-4- مردم باید نشان دهند که فریب نمی خورند و بازداشت شدگان را نه جاسوس، که قهرمان راه آزادی و دموکراسی بشمار می آورند. حمایت همه جانبه از کلیه ی بازداشت شدگان ترفند رژیم را بی اثر خواهد کرد. از زندانیانی که مجبور به اعتراف و توبه شده اند باید همچون قهرمان تجلیل کرد. زندانیان، قربانی روش های استالینیستی رژیمی هستند که برای حفظ قدرت هر کاری را مجاز می داند. باید رهبری نظام را به دلیل آنکه از طریق برنامه ریزی و به طور سازمان یافته متفاوت ها(دگر اندیشان و دگرباشان) را شکنجه و محکوم می کند، به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم کرد.بدینترتیب کارکرد اول از بین می رود.>

2-4- یک در خصوص کارکرد دوم، نباید به گونه ای سخن گفت که باعث تحکیم وحدت نیروهای سرکوبگر شود. نباید به گونه ای شعار داد و اهدافی را تعقیب کرد که نیروهای نظامی و شبه نظامی و امنیتی را در وضعیت انتخاب میان مرگ و زندگی قرار دهد. باید به صراحت تمام اعلام کرد همه ی ما توافق داریم که به فرایند خشونت برای همیشه باید پایان داد. باید قبول کرد و از طریق گفت و گو نشان داد که ایران برای همه ی ایرانیان است. هیچ فرد یا گروهی قرار نیست سرکوب و حذف شوند. همه ی نیروها در فرایند دموکراتیزه کردن نظام سیاسی مشارکت خواهند داشت. ما باید ایرانی بسازیم که در آن خداباوران و خداناباوران، چپ ها و راست ها، سنی ها و شیعیان، بهایی ها و دراویش، مسلمان ها و مسیحی ها و یهودی ها، همه و همه، حضور داشته باشند و در تعیین سرنوشت آزاد و برابر باشند. مسأله و مشکل ایران، مسأله ی استبداد و خودکامگی است. دموکراسی، حلال مسائل و رافع مشکلات است. مساله ی ما، عدم تحمل "دیگری" و "تفاوت" است.