۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

طلاعیه‌ خواهرشهید باکری : موج سبز

متن کامل نامه‌ی هشدارآمیز و خواندنی خواهر شهیدان مهدی و حمید باکری

رژیم شاه برادرم را اعدام کرد اما برایش ختم گرفتیم، امروز هم همین‌طور است؟

زهرا باكری، خواهر شهیدان مهدی و حمید باكری، با صدور اطلاعیه‌ای شدیداللحن به سوء استفاده کودتاچیان از ارزش‌های انقلاب، تهمت‌های آنها به خانواده‌ی باکری‌ها و رفتار حاکمیت با خانواده‌های قربانیان اخیر اعتراض کرد. روز گذشته متن سانسور شده‌ی این اطلاعیه در رسانه‌ها منتشر شده بود و اکنون متن کامل این اطلاعیه‌ی مهم و تکان‌دهنده را که امروز توسط خانواده شهیدان باكری در اختیار رسانه‌ها قرار گرفت، بخوانید:


بسم الله الرحمن الرحیم‌

اینجانب خواهر سه شهید هستم. در زمان رژیم شاهنشاهی برادر بزرگم شهید و برادر دیگرم به حبس ابد محکوم شد. دو برادر دیگرم نیز در حکومت جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند .30 سال از عمرم را در حکومت ستمشاهی و 30 سال باقی را در جمهوری اسلامی سپری کردم.

در زمان رژیم شاهنشاهی که برادر بزرگم اعدام شد و برادر دیگرم در زندانهای قصر، اوین، عادل آباد شیراز، قزل قلعه و زندان ارومیه زندانی بود ، ما و مردمی چون ما این حق را داشتیم که با حقوق دانان بین المللی و نمایندگان سازمان عفو بین الملل و نمایندگان سازمانهای حمایت از زندانیان دیدار و در مورد زندانیانمان گفتگو کنیم ، ولی در حکومتی که به اسم حضرت علی(ع) و امام زمان مزین است، پدران و مادران و همسران زندانیان، حق ندارند از احوال آنان با خبر باشند و هیچ گونه اطلاعی، حتی در مورد محل بازداشت عزیزانشان به آنان داده نمی شود و خانواده ها حق بازگو کردن وضعیت بد زندانیانشان در زندانها را با هیچ مقام و مسوولی ندارند؟؟!!! آقایانی که در مصدر امور تکیه زده اید کمی انصاف داشته باشید و وضعیت زندانهای ستمشاهی ، که ظاهرا عده ای از شما آنها را دیده اید ، را با وضع زندانهای مملکت اسلامی امروز مقایسه کنید.

بعد از اعدام برادر بزرگم علی باکری، خانواده برای او مجلس ختم گرفت. مراسم هفتم و چهلم را هم دائی هایمان در تهران گرفتند . چند ماه بعد از اعدام برادرم من در آموزش و پرورش استخدام رسمی شدم، خواهر کوچک ترم در راس مدیریت آموزشگاه عالی آموزش و پرورش استخدام شد ، برادرم مهدی در کنکور دانشگاه پذیرفته شد و نظام شاهنشاهی هیچ گونه مزاحمتی برای ما ایجاد نکرد. آیا واقعا امروز نیز اوضاع خانواده های قربانیان همین طور است؟!!

برادر من با بانگ الله اکبر به پای چوبه ی دار رفت، اما رژیم شاه برای اثبات حقانیتش از او استفاده نکرد. شما را به خاطر خدایی که نامش را به زبان دارید اما به گفته هایش عمل نمی کنید ، کمی به خود آئید و فکر کنید رفتار شما با کدامیک از قوانین بشری مطابقت دارد؟!!

برادرم مهدی باکری به دنبال برقراری حکومت عدل علی بود. شبهایی که شب نامه و اعلامیه به خانه می آورد تا به همراه دیگر برادران و خواهرانمان در خانه های اطراف پخش کنیم به من می گفت : خواهر من، حکومت عدل علی در ایران حاکم خواهد شد. تو دیگر نگران گرسنه خوابیدن بنده های خدا نخواهی بود، دیگر همسایه بی خبر از همسایه اش نخواهد خوابید و هیهات که برادرانم و هزاران شهید دیگر با این آرزوها از همه چیز و همه کس خود گذشتند و امروز عده ای که از گذشتگان عبرت نمی گیرند یا قدرت به آنها اجازه نمی دهد که به خود آیند، با سوء استفاده از نام اسلام و شهدا با مردم هم وطنشان چه می کنند؟ مردمی که تا دیروز که قرار بود برای نمایش قدرت پای صندوقها بیایند انسانهایی باشعور بودند، ولی امروز که خواستار حقشان هستند ، خس و خاشاک و مزدور بیگانه شده اند. شرک را به حدی رسانده اند که یکی از آیات عظام می فرماید:

اطاعت از رئیس جمهور اطاعت از خداست !!!!شما چطور نام خود را مسلمان گذاشته اید؟!!شما با بت پرستان قبل از اسلام چه تفاوتی دارید؟!

برادران من، مهدی و حمید عاشق همسران و خانواده خود بودند . وقتی حمید به خانه می رسید، احسان از شانه های پدرش پایین نمی آمد. هرگاه مهدی از جبهه بازمی گشت، ساعتها با خواهر زاده های خود بازی می کرد. اما با وجود این علاقه، آنها عشقی والاتر به خدا و میهن و اسلام واقعی داشتند که تمای عشق ها را تحت الشعاع قرار داد و باعث شد آنها از تمامی لذات دنیا دست بکشند....

و امروز شما بر روی خون آنها نشسته اید و مزدوران باطوم به دستتان، به جرم طرفداری از کسی که در روزها و سالهای بحرانی کشور در پشت جبهه پدرانشان را حمایت کرده و صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شده است، بر سر فرزندان آنان می کوبند!!

مهدی و حمید و مهدی ها و حمید هایی که رفته اند هم سپاهی بودند. آنها بسیجی بودند. امروز عده‌ای بسیجی نما شیشه های در منزل خواهرم را شکستند، اما خوشبختانه موفق نشدند به داخل خانه بروند و مانند قوم مغول بزنند و بکشند و ببرند تا شاید این گونه عقده‌ها و نفرت درونی خود را فرو بنشانند .

اما در مورد همسران برادرانم جملات نا مربوطی شنیده ام. شما اگر ذره ای شرم از مقام و خون شهید داشتید، امروز این بی حرمتی ها را به همسران شهدا نمی کردید . کسانی که تا قبل از این بی عدالتی اخیر حاکمیت، با چنگ و دندان از این حکومت حمایت کرده اند چطور یک شبه مستحق این همه توهین شده اند؟! آنها شبها در خفا برای همسران خود گریسته اند تا کسی اشکهای آنان رانبیند، تا مثل حضرت زینب محکم و استوار باشند. آنوقت شما مقدس مآبان و تازه به دوران رسیده ها که باکری ها را نمی شناسید، می گویید همسرانشان دیگر باکری نیستند؟! شما که هستید که چنین حقی به خود می دهید؟!

من به عنوان بزرگ خانواده باکری به همسران برادرانم افتخار می کنم . همسر مهدی با خواهش خانواده باکری با فردی که ارزش و حرمت شهید را می داند، ازدواج کرده است. ایشان از ابتدای ازدواجشان عکس مهدی را به دیوار خانه شان آویخته اند و با فرزندشان در مورد عمو مهدی حرف می زنند و فرزندشان از زمان تولد، مهدی را به عنوان عمو و انسانی والا شناخته است . آنوقت شما می گویید چرا اسم باکری را دارند؟!

اما در مورد همسر حمید! شما مصداق واقعی ضرب المثل کافر همه را به کیش خود پندارد هستید. آیا واقعا فکر می کنید می توانید هر کس را به هرکس که خواستید نسبت دهید؟!شرم از روز قیامت ندارید؟!البته شما در حدی نیستید که اجازه دیدار با شهدا را بیابید ، اما وای به حالتان که جوابی برای آنها نخواهید داشت!

بعد از مراسم چهلم مهدی و حمید، من به عنوان بزرگ خانواده، به هر دوی آنها گفتم که ازدواج کنند و این چیزی جز فرمان خدا نبود. همسر حمید با داشتن دو فرزند، جوانی و همه چیزش را صرف تربیت آنها کرد و خدا می داند که چه فشارهایی را به تنهایی به جان خرید تا فرزندانی صالح تربیت کند. فرزندان پاکی که شما از تهمت زدن به آنها هم ابایی ندارید . همسران برادرانم به حرمت زندگی کوتاهی که با برادر من داشته اند، نور چشم خانواده باکری هستند و خواهند ماند. خوشحالم که خانواده ما بدهی به شما ندارد. نه از حکومت کمکی دریافت کرده ایم و نه به موقعیتی چشم داشته ایم. نه سهم خواهی کرده ایم و نه سهمی خواهیم خواست. ( الحمد لله ) من وظیفه خود می دانستم که این نامه را برای شادی روح شهیدانم بنویسم. باشد که برای آنها که آخرت را فراموش کرده و به خاطر قدرت کثیف مادی چشم به حقایق بسته اند، نیز تذکری باشد تا بندگی خدا بکنند و نه برده بنده خدا باشند....

زهرا باکری- خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری

جرمی نابخشودنی : روزآنلاین

دوشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۸۸
بازخوانی پرونده یک روزنامه نگار

افشای شکنجه جرمی نابخشودنی است

روند دستگاه قضایی دربرخورد با افرادیکه به گفته مهدی کروبی در زندان تحت شکنجه و تجاوز قرار گرفته اند، نشان از آن دارد که دستگاه قضا به جای پی گیری و احقاق حقوق این افراد به رویه مسکوت گذاردن قضیه و یا تکذیب موارد شکنجه و تجاوز در زندان را در پیش گرفته است . به گفته مهدی کروبی برخورد صورت گرفته از سوی ضابطان قوه قضائیه با یکی از افرادیکه مورد تجاوز قرار گرفته تهدید آمیز بوده و بیشتر به بازجویی شباهت داشته و تا آنجا پیش رفته اند که با مراجعه به محل سکونت این فرد و طرح سوالاتی هدفدار از همسایگان، آسایش خانواده او را بر هم زده اند به طوریکه این فرد اکنون ناپدید شده است. این قضیه در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی تازگی ندارد و تاکنون هیچ یک از افرادیکه در 30 سال جمهوری اسلامی مورد شکنجه و آزار جنسی قرار گرفته اند نتوانسته اند به دلیل برخورد مسولان این موراد را اثبات کنند و خود متهم به نشر اکاذیب شده و پرونده دیگری برای آنها به عنوان متهم باز شده است. از این جهت است که بسیاری از افرادیکه در زندان ها مورد تعدی و آزار قرار می گیرند از پی گیری موضوع خودداری کرده و قضیه را مسکوت بگذارند. نوشتار زیر یکی از مواردی است که یک روزنامه نگار بعد از آزادی اقدام به پی گیری شکنجه و آزار جنسی خود در زندان کرده اما با شکایت بازجو و نهاد های مسول متهم به نشراکاذیب شده و پرونده دیگری برای او باز شده است. پیش از این دکتر محمد سیف زاده، وکیل فرشته قاضی در مصاحبه ای درباره تخلفات قاضی مرتضوی درباره این موضع نیز صحبت کرده بود.

از در شعبه اول بازپرسی که وارد می شوم بازپرس حسینی داد میزند حالا دیگه با ماهواره مصاحبه می کنی؟ حیرت زده می مانم نگاهی به دختری که دوربین به دست در کنار مردی ایستاده می کنم و می گویم منظورتان از مصاحبه با ماهوراه چیست؟ بازپرس می گوید همان ها که مصاحبه کردی و نشر اکاذیب کردی ما آمارت رو داریم.

می گویم من از روز آزادی ام تا دو روز پیش ، یعنی دو هفته تمام بیمارستان بوده ام و اکنون هم که احضاریه فرستادید و در خدمت شما هستم.

چند برگه پرینت شده مقابلم میگذارد. مصاحبه ها و نوشته های عیسی سحرخیز، محمد علی ابطحی و ماشالله شمس الواعظین به اتفاق مصاحبه های همسرم درباره پرونده من است.

می گوید بنویس که سحرخیز و ابطحی و شمس الواعظین تو را فریب داده اند و به اتفاق همسرت تبانی کرده اند.

ادبیات آشنایی دارد بازپرس و من که تازه از زندان آزاد شده ام گویا دیگر با این ادبیات کاملا آشنا هستم می گویم هیچ تبانی ای در کار نبوده و من از بازجو و قاضی پرونده ام به دلیل فحاشی ، آزار جنسی، ضرب و شتم و شکستگی بینی شکایت دارم.

تهدید میکند که اگر از سحرخیز و ابطحی و شمس الواعظین و همسرم شکایت نکنم به اتهام نشر اکاذیب و تبانی با آنها، حکم ده سال زندان را خود برایم خواهد داد.

دخترک که دوربین به دست ایستاده از بازپرس می پرسد دوربین را روشن کنم؟ تازه می فهمم برای چه آنجا است. بلند می شوم و می گویم تا این خانم با دوربین اش از اتاق بیرون نرود من حرفی نخواهم زد. می گوید اتفاقا حضور این خانم لازم است وتو باید در مقابل دوربین بگویی که شکنجه نشده ای و رفتار بازجو خیلی خوب بوده و ... وکیلم را داخل راه نداده اند و او به اتفاق عبدالفتاح سلطانی که برای پی گیری حنیف مزروعی آمده بیرون در نسشسته اند. حنیف همزمان با من احضار شده بود. در اعتراض اتاق را ترک می کنم و به دکتر سیف زاده موضوع را می گویم. داخل میرود تا اعتراض کند اما بازپرس می گوید قاضی مرتضوی منتظر شماست و پیش او بروید و ما را در معیت ماموری به دفتر مرتضوی می فرستد.

مرتضوی نیز همان حرفها و تهدیدها را تکرار میکند. یک روز پیش نیز به دفتر او احضار شده بودم و تهدید کرده بود که "نه تجاوز شوخی است و نه تصادف" و... باز تهدید می کند به اینکه اگر نتوانم ثابت کنم در زندان خواهم پوسید و ... وقتی اصرار مرا به شکایت نه از کسانی که او میخواست بلکه از بازجو و قاضی پرونده می بیند در حضور وکیلم به دکتر شیخ آزادی که مدیرکل پزشکی قانونی استان تهران بود زنگ میزند و می گوید خانم فرشته قاضی را می فرستم می گوید بینی اش شکسته اما بنویس که در جراحی زیبایی شکسته و فقط خودت گزارش را بنویس.

من مبهوت از این همه وقاحت مانده ام چه بگویم. اما دکتر سیف زاده به شدت اعتراض می کند و می گوید ما به این شیوه پزشکی قانونی نمی رویم. مدارک پزشکی خانم قاضی را دارم و خود به پزشکی قانونی مراجعه خواهیم کرد

اما مرتضوی ، رئیس دفترش را به داخل اتاق میخواند و می گوید این خانم را با چند مامور و بدون وکیلش بفرست پزشکی قانونی غرب در اشرفی اصفهانی و اگر حاضر به رفتن نشد همین الان بازداشت است.

اعتراض های وکیلم به جایی نمی رسد و مرا سوار ماشین کرده و به دفتر دکتر شیخ آزادی می برند. حتی یک معاینه ظاهری هم انجام نمی دهد و فقط می گوید بهتر است از شکایت ام صرف نظر کنم. می فهمم که بعد از خارج شدن ما از دفتر مرتضوی ، او باز با دکتر شیخ آزادی صحبت کرده است. از من مدارک پزشکی ام را میخواهد اما از دادن آنها امتناع می کنم ومی گویم چند عکس رادیولوژی از بینی ام دارم و گواهی چند پزشک را.

شماره تلفن و اسامی پزشکانم را میخواهد. شماره و اسامی هر دو پزشکم را میدهم و یکی را نگه میدارم ببینم چه کار خواهند کرد.

روز بعد قاضی مرتضوی در مصاحبه ای با ایسنا اعلام می کند که " این شکستگی که در عکس مشخص است مربوط به جراحی زیبایی است" جوابیه ای نوشته و اعلام میکنم که هنوز اینها عکسی از بینی من نگرفته اند و منظور آقای مرتضوی کدام عکس است؟ و در عین حال تشکر میکنم که بر شکستگی بینی ام صحه گذاشته است.

در طی ده روز، 5 بار احضار می شوم و هر بار اصرار می کنند که از ابطحی و سحرخیز و شمس الواعظین شکایت کنم. حتی می گویند نیروی انتظامی از من و همسرم و این سه نفر شکایت کرده و اگر من از این سه نفر شکایت کنم پرونده اتهامی من و همسرم را خواهند بست. و بدتر از این احضار ها ، تلفن های مکرر بازجویم است که با همان ادبیات شنیع ، تهدیدم می کند سکوت کنم.

و من هر بار اصرار دارم که شکایت ام از بازجو و قاضی پرونده را پی گیری خواهم کرد.

پزشکانم را ابتدا دکتر شیخ آزادی و سپس قاضی مرتضوی احضار میکنند و از آنها میخواهند که اعلام کنند گواهی هایی که به من داده اند با خواست من برای گرفتن پول از بیمه بوده و بینی من نشکسته است و در غیر این صورت نظام پزشکی آنها را ابطال خواهند کرد.

سپس دکتر شیخ آزادی در نامه ای اعلام می کند که بینی من اصلا نشکسته بلکه علائم بالینی جراحی زیبایی بوده است.

در تمام این مدت بارها احضار می شوم و تحت فشار هستم تا به خواسته هایشان تن در دهم و در این میان مرتضوی که قبلا در مصاحبه ای بر شکستگی بینی ام صحه گذاشته بود بیانیه می دهد و اعلام می کند: خانم فرشته قاضي با تباني همسرش آقاي بيگلو و همكاري آقايان عيسي سحرخيز، ماشاءالله شمس‌الواعظين و محمدعلي ابطحي پس از آزادي از زندان اعلام مي‌نمايد كه مامورين نيروي انتظامي در زمان بازجويي با ايراد ضربه بيني ايشان را شكسته‌اند.اين مطلب را خانم فرشته قاضي به صورت كتبي به خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) اعلام كه منتشر گرديد. آقاي عيسي سحرخيز در مصاحبه با راديو آلمان به شرح و بسط آن پرداخته است. آقاي ماشاءالله شمس‌الواعظين در مصاحبه با راديو بي‌بي‌سي ضمن اعلام اين مطلب به شكنجه‌هاي سفيد و قرمز توسط نيروي انتظامي اشاره و صريحا به شكسته شدن بيني خانم فرشته قاضي توسط بازجوي نيروي انتظامي در اثر شكنجه بيان مطلب مي‌نمايد. آقاي محمدعلي ابطحي نيز در سايت شخصي خود با آب و تاب اين موضوع را بيان داشته و به حزن و اندوه هيات محترم منتخب رياست جمهوري جهت بررسي اين مطلب پس از استماع اظهارات نامبرده اشاره مي‌نمايد.

نيروي انتظامي طي شكايتي مطالب فوق را كذب و افترا دانسته و با بررسي سوابق درماني خانم فرشته قاضي اعلام داشته است كه نامبرده چند ماه قبل از تعقيب و بازداشت، بيني خود را مورد عمل جراحي پلاستيك زيبايي قرار داده و علائم باليني آن را با كتمان حقيقت و پوشيدن حقيقت متوجه نيروي انتظامي نموده است. شاكي تقاضاي رسيدگي و تعقيب افرادي را نموده كه با بيان مطالب كذب و انتساب اموري غيرواقع قصد تشويش اذهان عمومي و ايجاد خوراك تبليغاتي كاذب براي رسانه‌هاي بيگانه و معاند دارند و ... و خانم فرشته قاضي با همكاري همسرش آقاي بيگلو به پزشك عمومي و متخصص جهت صحنه‌سازي مراجعه و به موجب تحقيقات و شرحي كه پزشكي قانوني در نظريه شماره ‌٨٨٨/م/‌١/١ آورده است خانم قاضي از پزشك مذكور به قصد استفاده از تسهيلات بيمه تقاضاي صدور گواهي شكستگي بيني مي‌نمايد كه پزشك مذكور جريان امر را به پزشكي قانوني توضيح داده و حتي احتمال ايراد ضربه‌اي كه بيش از يك ماه از آن گذشته باشد را بعيد اعلام مي‌نمايد كه با وصف فوق تباني و توطئه تبليغاتي جهت صحنه‌سازي و انتساب امري غيرواقعي به نيروي انتظامي مشخص مي‌گردد.

یکی از پزشکانم که حاضر به شهادت دروغ نشده نیز متهم به تبانی با ما می شود و به یکباره او که متخصص گوش و حلق و بینی است به عنوان پزشک عمومی اعلام می شود.

به اتفاق همسر و وکیل دیگرم به دادگاه مراجعه کرده و خواهان پی گیری شکایتم می شوم و اعتراض می کنم که شکستگی بینی یکی از موارد شکایت من است و باید به شکایت من درباره آزار جنسی و فحاشی و ضرب و شتم رسیدگی کنید. باز هم مارا پیش قاضی مرتضوی می فرستند. می گوید شکایت شما مختومه شده و شما متهم بازداشت هستید.

اعتراضم فایده ای ندارد و متوجه می شوم که مرتضوی با صحنه سازی و تهدید پزشکانم که با همکاری دکتر شیخ آزادی صورت گرفت قصد دارد کل شکایت مرا در بینی ام خلاصه کند و تمام تلاش او در این است که قضیه فحاشی و آزار جنسی به هیچ عنوان مطرح نشود. همان جا حکم بازداشت من و همسرم را صادر میکند. وکیلم اعتراض میکند و این بار باز در حضور وکیلم دست خطی از من می گیرد مبنی بر اینکه سه روز فرصت میخواهم جبران نمایم. امضا می کنم و به او میدهم توضیح میدهد که چگونه باید جبران کنم باید مصاحبه کرده و بگویم که تمام این مسائل دروغ بوده و تبانی کرده بودیم و از کسانی که در تمام این مدت صادقانه از من حمایت و کمک میکدرند شکایت کنم. با مشورت وکیلم نامه ای که خواسته را می نویسم تا بیرون بیایم و پی گیری کنم.

با این شرط ها حکم بازداشت را متوقف می کند. از دفتر مرتضوی که بیرون می آیم به دفتر دکتر ضیایی فر، دبیر کمیسیون حقوق بشر اسلامی میروم به نقل از موسوی اردبیلی می گوید که همه مدارک را به او بدهم تا بتواند شخصا به دست شاهرودی برساند.

دکتر ضیایی فر کمک بزرگی می کند یکی از گزارشگران کمیسیون را به صورت نا شناس و همراه همسرم به عنوان کسی که بینی اش مشکل دارد می فرستد سراغ پزشکان من و او در حالیکه ضبط صوتی در جیب داشته اظهارات پزشکان مرا ضبط میکند. هر دو پزشک من در حضور گزارشگر کمیسیون حقوق بشر اسلامی از همسرم عذرخواهی می کنند و قضیه احضار به دفتر شیخ آزادی و مرتضوی و تهدید هارا می گویند.

دکتر ضیایی فر اظهارات پزشکانم را به همراه مدارک پزشکی من و نام و شماره پزشک سومم را که از پزشکان سرشناس تهران است و به من قول داده رسالت پزشکی اش را زیر پا نخواهد گذاشت، از طریق موسوی اردبیلی به دست هاشمی شاهرودی می رساند و من و وکیلم در نامه ای به شاهرودی خواستار تشکیل کمیته ای مستقل می شویم تا به موارد شکایت رسیدگی کنند و من از قاضی مرتضوی شکایت می کنم و خواهان رسیدگی به شکایت اصلی ام که درباره آزار جنسی و فحاشی است می شوم.

اما پس از اینکه مدارک به دست شاهرودی می رسد تنها کمکی که به من می کند این است که در دیداری که با او داشته ام می گوید اگر باز قاضی مرتضوی احضارت کرد نرو من صحبت می کنم تا این قضیه را حل کنم و از من میخواهد شکایت ام از بازجو و قاضی پرونده و قاضی مرتضوی را پی گیری نکنم و مسکوت بگذارم.

شکایت من مسکوت می ماند و اکنون بعد از گذشت مدتها هنوز هر از چند گاهی دکتر سیف زاده ، وکیل من پی گیر این شکایت می شود. با اینکه هنوز پی گیری های این وکیل محترم که هرگز نتوانسته ام پاسخگوی کمک ها و پی گیری هایش باشم به نتیجه ای نمی رسد.

قضیه تبانی و پرونده ای که قاضی مرتضوی ساخته نیز مسکوت می ماند و اصلا دیگر حرفی از بینی من و سکایت من یا پرونده کذایی که دادستان تهران ساخته زده نمی شود اما پرونده دیگری برایم می سازد و احضار ها و تهدید ها از نو آغاز می شود و به روزنامه ها نامه میدهد و مرا از حقوق اجتماعی ام محروم می کند و من تازه متوجه می شوم که در سیستم قضایی ایران آزار جنسی من و امثال من جرم نیست بلکه افشا و پی گیری آن جرمی نابخشودنی است و...

انتقادهای مراجع : موج سبز

خبرهایی که از قم می‌رسند و از گسترش رایزنی‌های علما حکایت می‌کنند

زمزمه‌های «اقدام عملی» مراجع علیه دولت کودتا

از شهر مذهبی قم خبر می‌رسد که مراجع تقلید سرشناس، اعم از اصلاح طلب و سنتی، در آستانه‌ی اتخاذ یک تصمیم بزرگ علیه دولت کودتا قرار گرفته‌اند. حامیان دولت کودتا، در برابر انتقادهای مراجع، به نظر ولی فقیه در تهران استناد می‌کنند تا برای دولت دهم «مشروعیت» کسب کنند، اما علمای مخالف دولت در محافل خصوصی به صراحت می‌گویند که به زعم آنها رهبر کنونی از عدالت ساقط شده است و نظر وی تاثیری در مشروعیت دینی دولت ندارد.


به گزارش «موج سبز آزادی» دو هفته قبل، وقتی گروهی از فعالان سیاسی و مدنی و مطبوعاتی در نامه‌ی سرگشاده‌ای از مراجع تقلید خواستند که تا دیر نشده در مقابل کودتا متحد شوند و دست به یک اقدام عملی بزنند، کسی تصور نمی‌کرد که فضای حوزه علمیه قم تا این حد به ضرر کودتاگران تغییر کند. اما بهانه‌هایی که دولت کودتا با معرفی وزیر زن و بی‌اعتنایی به نظر مخالف دو مرجع از یک سو، و با ادامه بازداشت‌ها و محاکمات نمایشی و بر هم زدن مراسم‌های مذهبی متعارف و متداول از سوی دیگر فراهم کرد، فضای قم و تهران را دورتر از همیشه کرده است.

خبرهایی که از قم به «موج سبز آزادی» می‌رسد، نشان می‌دهد رایزنی‌های محرمانه بین مراجع به طرز بی‌سابقه‌ای گسترش یافته است و مراجع با وجود محرمانه بودن محتوای مذاکرات، تاکید دارند که خبر انجام دیدارها و رایزنی‌ها منتشر شود و پنهان نماند. از این روست که از سویی سایت آیت الله صافی به سرعت خبر دیدار ایشان را آیت‌الله مکارم شیرازی را منتشر می‌کند و از سوی دیگر دفتر آیت‌الله منتظری نیز خبر و عکس‌های دیدار ایشان با آیت‌الله صانعی را بر روی سایت قرار می‌دهد.

شب گذشته نیز، در نیمه‌های شب به وقت ایران، سایت دفتر آیت‌الله صانعی خبر داد که ایشان در دو هفته‌ای که از ماه رمضان گذشته است، با مراجع عظام تقلید و علمای اعلام، آیات صافی گلپایگانی، منتظری، موسوی اردبیلی، شبیری زنجانی، بیات زنجانی، سید حسین موسوی تبریزی، سید جواد شهرستانی (نماینده تام‌الاختیار آیت الله سیستانی) و سید حسن خمینی دیدار و گفت‌وگو داشته است. نفس انجام این دیدارهای گسترده و نحوه‌ی انتشار خبر آن، که بعید نیست در مورد دیگر مراجع نیز وجود داشته و خبرش هنوز منتشر نشده باشد، نشان می‌دهد که اتفاقات مهمی در قم در حال وقوع است.

خبرهای رسیده به «موج سبز آزادی» همچنین حاکی است، آیت‌الله شبیری زنجانی نیز در دو ماه اخیر در جلسات جداگانه و البته محرمانه‌ای با آیت‌الله صافی و آیت‌الله منتظری دیدار داشته و آیت‌الله بیات زنجانی نیز در روزی که عوامل کودتا برای حمله به دفتر آیت‌الله صانعی قرار گذاشته بودند، برای اعلام حمایت به دیدار ایشان رفت و از قضا در همان ساعت آیت‌الله حسن صانعی، از اعضای دفتر امام و برادر آیت‌الله یوسف صانعی (مرجع تقلید)، نیز از تهران به آنجا آمده بود تا به برادرش خبر دهد که نزدیکان و خانواده‌ی امام، پشت وی ایستاده‌اند. پس از این دیدار بود که شیخ حسن صانعی نامه‌ی سرگشاده‌ای را خطاب به سید حسن خمینی منتشر کرد و در آن ضمن اعلام حمایت از او و بیت امام خمینی، نسبت به احتمال هتک حرمت نزدیکان امام هشدار داد.

سفر حجج اسلام عبدالله نوری، معادیخواه و چند چهره سیاسی به قم و رایزنی آنها با آیت‌الله منتظری و آیت‌الله شهرستانی (نماینده آیت‌الله سیستانی در ایران) نیز از دیگر ابعاد تحرکات اخیر در قم بود که پس از انتشار نامه‌ی علما و روحانیون قم، اصفهان و مشهد به اعضای مجلس خبرگان رهبری در زمینه‌ی لزوم بررسی مجدد صلاحیت آیت‌الله خامنه‌ای، فصلی جدید را در تحرکات اخیر سیاسی علمای قم رقم می‌زد.

در خصوص محتوای دیدارهای محرمانه‌ی مراجع نیز شنیده‌های وجود دارد که نشان می‌دهد دو موضوع کلی مورد بحث بوده، اما وجه اشتراک هر دو موضوع، موضع‌گیری علیه مشروعیت دولت کودتایی دهم است.

درباره‌ی محتوای دیدار آیات عظام صانعی و بیات زنجانی گفته شده که هر دوی این بزرگواران در آن بر ضرورت واکنش روحانیت و مرجعیت به رخدادهای اخیر کشور تاکید داشته‌اند و درخواست‌های مطرح شده از سوی نخبگان و روشنفکران و روزنامه‌نگاران در نامه 293 نفر، مورد بررسی قرار گرفته است.

با فاصله‌ی کوتاهی پس از این دیدار، آیت‌الله صانعی پس از بیست سال به دیدار آیت‌الله منتظری رفت، و شنیده شده که در این دیدار نیز دو مرجع تقلید به راهکارهای مقابله با دولت کودتا و خشونت‌های رخ داده پس از انتخابات از سوی حکومت پرداخته‌اند و درباره‌ی زمینه‌های «اتحاد» و امکان تصمیم درباره‌ی «اقدام عملی» مراجع تقلید و شخصیت‌های سیاسی بحث و تبادل نظر كرده‌اند. این در حالی است که پیش از این دیدارها، آیات دستغیب در شیراز و بیات در قم نیز با اظهارنظرهایی روشن خواستار واکنش علما علیه دولت کودتا شده بودند.

در خصوص دیدار اخیر آیت‌الله صافی با آیت‌الله مکارم نیز خبر رسیده که این دو برای اولین بار به طور جدی وارد بحث درباره‌ی اعلام عدم مشروعیت دولت احمدی‌نژاد شده‌اند. این دو مرجع تقلید سنت‌گرا، پیش از این به احمدی‌نژاد هشدار داده بودند در صورت معرفی وزیر زن، باید منتظر حکم عدم مشروعیت دولت باشد؛ هشداری که باعث شد آیت‌الله خامنه‌ای از رئیس دولت کودتا بخواهد یا نظر مراجع را جلب کند و یا از معرفی وزیر زن منصرف شود. اما احمدی‌نژاد در دیدار با گروهی از نمایندگان، آب پاکی را روی دست همه ریخت و گفت: «مخالفت آقای صافی گلپایگانی چه اثری دارد؟»

با این حال در روزهای گذشته برخی نمایندگان مجلس با اعلام این موضوع که: «مجلس این غائله را ختم خواهد کرد»، به مراجع معترض وعده دادند که ماجرای وزرای زن با عدم رای اعتماد در مجلس به پایان خواهد رسید؛ اما نه تنها چنین نشد، بلکه اکنون با معرفی حداقل یک وزیر زن دیگر برای وزارت آموزش و پرورش، احمدی‌نژاد عامدانه آتش خشم علمای سنتی حوزه را شعله‌ور کرده و آنها را، هرچند از دو مسیر مختلف، با مراجع اصلاح طلب به یک نقطه رسانده است: اعلام عدم مشروعیت دولت دهم.

این روزها، فاصله‌ی قم و تهران بیش از هر زمان دیگری در تاریخ جمهوری اسلامی، طولانی شده است. یادداشت دیروز رسول جعفریان در سایت آینده که نسبت به تبعات جدایی نظام و مراجع هشدار می‌دهد و به عنوان یک محقق تاریخی تجربه‌ی رژیم شاه را یادآوری می‌کند، نشانه‌ای از این شکاف عمیق است که معلوم نیست به سادگی قابل پر شدن باشد. مسئول کتابخانه مجلس می‌نویسد: «امام در ظاهر با اصلاحات ارضی مخالفت کرد، چون تصور نوعی مخالفت آن با احکام شرع را داشت، اما آن قدر مسأله بلکه مسائل دیگر مطرح شد که اساسا مسأله اصلاحات ارضی در مجموعه مخالفت های امام با دولت و شاه، اهمیتی نیافت به طوری که امروزه گفته می شود اساسا مسأله امام اصلاحات ارضی، مسأله امام نبوده است، اما مسلم از این جهت که جنبه شرعیت نظام را زیر سؤال می برد، مهم بوده است... گفتن این که بسا شکافی میان مراجع و دولت بلکه نظام پدید آید، یک پیش‌گویی مبهم نیست.»

مصاحبه امروز روزنامه خبر با نیره اخوان، نماینده حامی دولت کودتا در مجلس، نشانه‌ای دیگر از سمت مقابل نسبت به گسترش همین دعواست؛ آنجا که می‌گوید: «آقایان مراجع در این‌باره نظراتی داشتند که محترم است. وقتی مرجعی نظر مخالف با وزارت زنان دارد، مقلدین او نه تنها این پست‌ها را نباید بپذیرند بلکه نباید به چنین کاندیداهایی هم رأی اعتماد بدهند. اما آنچه که ملاک اصلی و حکومتی است، نظر ولی فقیه است که رعایت آن برای ما واجب است. همانطور که شاهد بودید، رهبری هم از نظر شرعی، مانعی سر راه وزارت زنان نیاوردند. البته ایشان به تأمین نظر مراجع هم تأکید کردند اما نهایتاً این بسته به نظر تخصصی مجلس داشت که به این وزرا رأی بدهند یا نه، که مجلس احساس کرد خانم دستجردی کارآمدی لازم را دارد و به همین دلیل به ایشان رأی اعتماد داد.»

خانم اخوان همچنین در لابه‌لای سخنان خود به مخالفت سومین مرجع یعنی آیت‌الله سیستانی با وزارت زنان نیز اعتراف می‌کند و می‌گوید: «نظر ولی‌فقیه که جای خودش را دارد که اگر امری را واجب کنند، تبعیت آن بر همه لازم است. ایشان در مورد وزارت زنان منعی قائل نشدند. اگر هم کسی به این وزرا رأی داده است، گناه نکرده است. اما اگر کسی مقلد برخی مراجع مخالف این موضوع بوده است، نظر مرجعش را رعایت ‌کرده و رأی منفی داده است. کما اینکه آقایان صافی و سیستانی چنین نظری داشتند.»

موضوع وزرای زن اما تنها جبهه‌ی دعوای علمای قم با دولت کودتا نیست. تعطیل کردن برنامه‌ی شب‌های احیا در حرم امام و - شاید برای مراجع مهمتر از آن - حذف سه امام جمعه منتقد قم از برنامه‌ی شب‌‌های احیا، از دیگر موضوعاتی است که کودتاگران را در مقابل مراجع قرار داده است.

افشای پیام شفاهی آیت‌الله سیستانی در اعتراض به دادگاه‌های نمایشی که آنها را «ننگ قضای اسلامی» خوانده است، انتقادهای مکرر آیت‌الله علی‌محمد دستغیب از سرکوب‌های اخیر، ادامه‌ی لحن انتقادی آیت‌الله مکارم شیرازی علیه دولت و تند شدن لحن آیت‌الله منتظری علیه حاکمیت، از دیگر نشانه‌های حرکت عمومی مراجع در مسیر انتقادهایی هستند که ممکن است که به زودی به اعلام عدم مشروعیت دولت برسد. شاید در روزهای آینده، نام تعداد دیگری از مراجع و علما از جمله آیت‌الله وحید خراسانی، آیت‌الله علوی گرگانی، آیت‌الله جوادی آملی، آیت‌الله گرامی و ... نیز در صف مقاومت در برابر سلطه‌ی کودتاگران مطرح شود.

اکنون باید دید - آن‌گونه که شنیده می‌شود و قرار گذاشته شده است - آیا عدد مراجع تقلید قائل به عدم مشروعیت دولت کودتا و حاضر به اعلام آن، به 7 نفر می‌رسد تا اطلاعیه‌ی آنها منتشر شود یا خیر؛ و اگر چنین شد، رهبر نظام با دولت نامشروعی که حتی برای رای آوردن وزیران از مجلس هم‌جناح دولت نیز محتاج حمایت رهبری است، چه خواهد کرد. آیا دولت کودتایی دهم، ماندنی خواهد بود؟

برادر حسن : روزآنلاین

شنبه ۱۴ شهريور ۱۳۸۸

رونمایی از برادر حسن

در این هفته‌های غریب پس از انتخابات، نیم‌نگاهی به کیهان و عملکرد و مطالب حسین شریعتمداری کافی است تا مخاطب دریابد نسبت «برادر حسین» را با وقایع و سرکوب‌ها و برخوردهای امنیتی. سرمقاله‌ها، تیترها و دیگر بخش‌های اصلی صفحات سیاسی کیهان، مشحون است از «خطوط اصلی پروژه‌ی حذف مخالفان و منتقدان». اما کیهان، روزنامه‌ی یک فرد نیست. کیهان تفکری را نمایندگی می‌کند که شریعتمداری، تنها یکی از چهره‌های شاخص آن است. نسبت او و وقایع اخیر، نیاز به ردیابی زیادی ندارد. به بیان دیگر، تکلیف «برادر حسین» مشخص است. او خود نیز نه تنها ابایی ندارد که کاراکتر و مسئولیت‌های خود را در برخوردهای امنیتی نفی کند، بلکه با افتخار از آنها یاد می‌کند. چنان‌که در همین روزهای پس از انتخابات 22خرداد بود که از «گفت‌وگو»هایش با «مرحوم احسان طبری» و ایجاد تکانه‌های عظیم فکری در تئوریسین بزرگ حزب توده، به صراحت و با افتخار یاد کرد.

در مجادلات سیاسی ـ مطبوعاتی انتهای دهه‌ی هفتاد نیز کیهان خود در یک مورد به صراحت نوشت: «حسین شریعتمداری به بحث و گفت‌وگوی رو در رو با زندانیان می‌نشست و در اجتماعات آنان بدون نام مستعار و بدون کمترین پوشش حضور پیدا می‌کرد.» (کیهان 29/9/1378)؛ و در موردی دیگر اذعان داشت که «حسین شرعتمداری سابقه‌ی حضور خود در اجتماع زندانیان گروهکی برای بحث و گفت‌وگو با آنان را جزو پربرکت‌ترین ایام عمر خود می‌داند.» (کیهان 6/10/1378) مهندس عزت‌الله سحابی در مورد حضور برادر حسین در «گفت‌وگو»های درون زندان، چند سال پیش‌تر، گفته بود: «شریعتمداری سرپرست بازجویی از حدود 23 نفر از افراد ملی ـ مذهبی بود که در سال 1369 بازداشت شدند... اینکه حسین شریعتمداری ادعا می‌کند در زندان «گفت‌وگو» می‌کرده است، این‌گونه نبود. اصلا" در زندان و سلول که مذاکره و گفت‌وگو صورت نمی‌گیرد. من و آقای عبدالعلی بازرگان شکنجه‌ی فیزیکی نشدیم اما اکثر دوستان مورد آزار و شکنجه‌ی بدنی هم قرار گرفتند.»(فتح 16/10/1378)

در برنامه‌ی تلویزیونی مشهور «هویت» در نیمه‌ی دهه‌ی هفتاد نیز «برادر حسین» افزون بر همراهی‌های مفروض، خود چند نوبت در برنامه‌ حاضر شد و اهداف سازندگان و طراحان برنامه را پی گرفت و محقق ساخت. برنامه‌ای که جمع قابل توجهی از روشنفکران و اندیشمندان ایران را مورد حملات بی‌تعارف و تهمت و افترا قرار داد. ایرج افشار، مهدی بازرگان، داریوش آشوری، احمد اشرف، محمود دولت‌آبادی، عبدالحسین زرین‌کوب، احمد شاملو، عزت‌الله سحابی، داریوش شایگان، بزرگ علوی، هوشنگ گلشیری، محمدعلی اسلامی ندوشن، عبدالکریم سروش، سیدحسین نصر، چنگیز پهلوان، مسعود بهنود، و باقر پرهام از جمله صاحب‌نظران، روشنفکران و فرهیختگانی بودند که در این برنامه مورد طعن و توهین و هتک حیثیت واقع شدند. امری که کیهان در آن دارای تجربه و سابقه‌ی لازم است. شریعتمداری در جایی در مورد «هویت» تاکید کرده است:«بنده این برنامه را یکی از برنامه‌های افتخارآمیز می‌دانم.» (کیهان 20/5/1378)

این مهم نیز قابل اشاره است که شریعتمداری، مدیرمسئول کیهان، چنین نگاهی به سیاست و سیاست‌ورزی دارد: « در علوم سیاسی، میدان برخورد دو حریف را به یک جاده تشبیه می‌کنند که دو حریف از دو سوی آن با سرعت و روبروی هم در حال حرکت‌اند و از آنجا که عرض این خیابان فقط برای عبور یک اتومبیل ظرفیت دارد، بالاخره یکی از این دو حریف بایستی از خیابان خارج شده و راه را برای عبور دیگری باز کند. مردان سیاست معتقدند برنده‌ی این میدان کسی است که از برخورد رو در رو هراسی ندارد و مثلا" فرمان اتومبیل خود را از جا درآورده و به خارج پرتاب کند. یعنی اینکه به‌هیچ‌وجه قصد ندارد جا خالی کند و به حریف فرصت عبور بدهد.» (کیهان 23/4/1378) وی از همین زاویه به کار سیاسی ـ امنیتی و مخالفت با اصلاحات و اصلاح‌طلبان در روزنامه‌ی تحت مدیریت‌اش می‌پرداخت و می‌پردازد.

اکبر گنجی، روزنامه‌نگار برجسته‌ی اصلاح‌طلب در مجادلات قلمی خود با مدیر مسئول کیهان و همفکرانش در موج اول روزنامه‌های «دوم خردادی»، «بخش رسانه‌ای محفل‌نشینان» را «دوستان و همفکران سعید امامی» معرفی می‌کرد. او در جایی نوشت: «آیا بخش رسانه‌ای محفل‌نشینان همان‌ها که در دهه‌ی گذشته نظرات او را بسط می‌دادند تا اندیشمندان ایران زمین را «بی‌هویت» کنند و «زندانبان» دارند و در طول مدت معاونت سعید امامی این امکان را داشتند که در زندان از متهمان «بازجویی» به‌عمل آورند و آنان را به‌راه راست هدایت کندد، نیستند؟» (خرداد 3/4/1378) گنجی در مطالب خود بر این مهم تاکید می‌کرد که «دو تن از سران کیهان در طی دهه‌ی گذشته از طریق سعید امامی در زندان‌ها از متهمان بازجویی به‌عمل می‌آوردند و اسنادی را که سعید امامی به آنها می‌داد منتشر می‌کردند و خط او را در روزنامه تعقیب می‌کردند،» (صبح امروز 23/4/1378) به‌عقیده و تصریح گنجی: «برادر حسن، زندانبان و برادر حسین، بازجوی ویژه‌ی تواب‌ساز بودند.» (عصر آزادگان 25/9/1378) و البته: «آن سه (سعید امامی، برادر حسین و برادر حسن) با یکدیگر همکاری داشتند. مسئولیت هدایت متهمان با برادر حسن(زندانبان سابق) و برادر حسین(رئیس اسبق گروه اجتماعی وزارت اطلاعات) بود. برادر حسن که چند صباحی با نام مستعار «معصومی» بازجوی تواب‌ساز بود همچنان به نقش پشت پرده‌ی خود ادامه می‌دهد.» (صبح امروز 31/5/1378)

چنان که در ابتدای مطلب نیز ذکر شد، تکلیف برادر حسین که مشخص است؛ نسبت شریعتمداری با اصلاحات و اصلاح‌طلبان و نیز با مقوله‌ها و مفاهیمی چون دموکراسی و حقوق بشر و آزادی سیاسی، و جامعه مدنی و پلورالیسم و مضامین مشابه، اینک شهره‌تر از همیشه و نیز بی‌نیاز از توضیح است.

اما آن «برادر حسن»ی که گنجی در یادداشت‌هایش از او یاد می‌کرد، و یکی از همراهان و همفکران «برادر حسین» محسوب می‌شود، کجاست؟

حسن شایانفر (متولد 1355) یکی از چهره‌های مشهور برای مخالفان سیاسی اما گمنام برای افکار عمومی تا چندی پیش بود. اغلب فعالان سیاسی و مطبوعاتی از حضور فعال و موثر او در کیهان خبر داشته و دارند، اما او کمتر بروز و ظهور بیرونی و علنی داشته است. چنان که تا همین چند ماه پیش، حتی تصویری نیز از وی در عرصه‌های رسانه‌ای وجود نداشت. حضور وی در برخی پرونده‌های قضایی ـ امنیتی چند سال اخیر، برای بسیاری از مطلعان سیاسی و مطبوعاتی در حوزه‌ی اصلاح‌طلبان، مفروض است.

شایانفر که عنوان «مدير دفتر پژوهش‌هاي موسسه كيهان» را یدک می‌کشد مسئول اصلی ستون مشهور «نیمه‌ی پنهان» در کیهان است که از یک دهه پیش‌تر می‌کوشد «نیمه‌ی پنهان»سازی کند. همگامی و همفکری شایانفر با شریعتمداری، به‌شکلی قابل پیش‌بینی، محدود به «کیهان» نمی‌شود. چنان که به‌عنوان نمونه‌ای کوچک، حتی مهدی خزعلی، پسر «متفاوت» آیت‌الله خزعلی، چندی پیش نوشت: «مدت‌هاست آقایان حسین شریعتمداری و حسن شایانفر به پدر اصرار می‌کنند که از فرزندش برائت بجوید.»

شاید برای نخستین بار «برادر حسن» در نمایشگاه مطبوعات سال‌جاری، «علنی» شد. وی به‌عنوان «مشاور فرهنگي سرپرست موسسه انتشارات كيهان» در غرفه‌ی این موسسه حاضر شد و در گفت‌وگویی اعلام کرد: « از سال 1376 تاكنون، 35 جلد از مجموعه "نيمه پنهان" به چاپ رسيده و انتشار اين آثار، تا 5 سال آينده و جلد شصت، ادامه پيدا خواهد كرد.» تنها تصویری نیز که از وی در اینترنت موجود است به اظهارنظر وی در همان نشست برمی‌گردد (گفت‌وگوی شایانفر با خبرگزاری کتاب ایران، 18 اردیبهشت 1388)

نکته‌ی قابل توجه (و موضوعی که به‌خاطر آن، این مکتوب تدوین شد) آغاز فعالیت‌های رسانه‌ای و علنی حسن شایانفر با استفاده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. شایانفر چند شبی است که در کنار دیگر «کارشناسان» مورد وثوق «سیمای ضرغامی» (مانند دوست و همکارش، حسین شریعتمداری) در شبکه‌ی بین‌المللی «خبر» سیما، رونمایی شده است. وی به تبیین و تبلیغ دیدگاه‌های «ویژه»ی خود و جریان سیاسی ـ امنیتی همگام خود می‌پردازد. همان «نگاه»ی که در کیهان، «نیمه‌ی پنهان» می‌نویسد و منتشر می‌کند، این‌ روزها به تحلیل تحولات سیاسی مشغول است؛ البته این‌بار به مدد «رسانه‌ی ملی».

مطلب قابل تامل در این میان، هم‌زمانی تهیه و پخش این برنامه، با سرکوب‌های جاری، و نیز برگزاری محاکمات اصلاح‌طلبان برجسته است. ظاهرا"، و اینک، حضور «برادر حسن» چونان «برادر حسین»، بیش از پیش شده است؛ آن‌چنان که وی به‌گونه‌ای غریب ـ و قابل توجه ـ در سیما، معرفی و رونمایی می‌شود. به‌نظر می‌رسد که باید منتظر حضور پررنگ‌تر «برادر حسن» در تحولات سیاسی کشور بود.

-------------------------------------


۷tir.com : طرح مساله ترور محمد خاتمی بار دیگر کیهان رادر مرکز توجه افکارعمومی قرار داد و عکس العمل گسترده ای را بین نیروهای سیاسی دامن زد. معترضین به سیاست های کیهان، حسین شریعتمداری، نماینده ولی فقیه درکیهان را بانی این نوع از گفتمان ها می دانند، اماعده دیگری هستند که برای وی “شریک” دیگری نیز می شناسند: حسن شایانفر.

رضا ـ ج روزنامه نگاری که مدتی هم در روزنامه کیهان کار کرده است، درمعرفی حسن شایانفر که به «برادر حسن» هم شهرت دارد، چنین می گوید: “درکیهان همه او را «حاج آقا » صدا می زنند. همه می دانند که او بسیار به حسین شریعتمداری نزدیک است، اما اطلاعات دقیقتری او در دست نیست. او هم مانند چهره های پنهانی که جمهوری اسلامی را می گردانند، نه عکس می گیرد و نه مصاحبه می کند. آدم هایی مثل او همه جاهستند و هیچ جا نیستند.. برخی چون مجتبی ثمره هاشمی پنهانند تا دولتشان مصدر قدرت شود. کسانی هم مانند اصغر حجازی منشی مخصوص رهبر جمهوری اسلامی و برادر حسن که نقش مهم امنیتی دارند، همیشه پنهانند.”

نام برادر حسن در دوران قتلهای زنجیره ای و توسط اکبرگنجی مطرح و سپس فراموش شد. با اینکه بسیاری از قربانیان پرونده های امنیتی مانند نیک آهنگ کوثر و شهرام رفیع زاده به فشارهای “برادر حسن” بر خود پس از آزادی از زندان نام برده اند، اما چهره او همچنان پنهان مانده است.

اکبر گنجی درسلسله مطلب خود در باره قتل های زنجیره ای نوشت که برادرحسن برای اولین باردر سال ۱۳۶۲ در زندان کمیته مشترک وهنگام اعتراف گیری از سران حزب توده دیده شده است.

عفت کلهر، یک زندانی سیاسی هم به یاد می آورد که برادر حسن را اولین باردرمقام رئیس بخش “عقیدتی” زندان قزلحصار دیده است.

خانم کلهر می گوید: “در زندان او را به نام « برادر معصومی» می شناختیم. همه می دانستند که باکیهان رابطه بسیار نزدیک دارد. کاراو تواب سازی وشناسائی زندانیان بود. تک تک زندانیان در دفتر کا راو پرونده داشتند. همین پرونده ها بود که در دادگاه های قتل عام تابستان ۱۳۶۷ مورد استفاده قرار گرفت و عده زیادی را بالای دار فرستاد.”

مازیار رادمنش می نویسد: “با روی کار آمدن مهدی نصیری ۲۵ ساله به عنوان سردبیر کیهان و بحرانی که پس از او به وجود آمد، گروهی از دوستان سابق دفتر سیاسی سپاه که بخشی از آنها مانند حسن شایانفر و حسین شریعتمداری مدتی را در بازجویی های اوین گذرانده بودند، به کیهان آمدند تا آن روزنامه را به روزنامه ای برای مواجهه با مخالفان حکومت بخصوص روشنفکران تبدیل کنند. حسین شریعتمداری مدیر مسوول کیهان شد، صفار هرندی معاون مدیر مسوول و سردبیر کیهان شد.”

در این مقطع بود که حسن شایانفر “مرکز پژوهش های کیهان” را تاسیس کرد. این دفتر که در واقع “بخش اطلاعات ویژه روشنفکران” است؛ برای همه اهل فکر و قلم پرونده ای تدارک دیده است.

حسن شایانفر که در واقع وزیر اطلا عات “دولت سایه” است، بااستفاده از مندرجات این پرونده هاپروژه ها ی مختلف را کلید می زند.

تهیه مطالب متعدد تحت عنوان “نیمه پنهان” که بعد ها بصورت کتاب منتشر شد و تاکنون بیشتر از سی جلد آن به بازار آمده و منبع تغذیه خبرهای ویژه کیهان است، توسط مرکز تحت نظارت شایانفر تهیه می شود.این خبرها، به تدریج تبدیل به پرونده و سپس برای عملیاتی شدن ـ دستگیری یا ترور ـ به سازمان های مربوطه، ارسال می شوند.

یک نویسنده سینمائی که از متهمین پرونده “منحرفین سینما” بود واکنون در اروپا زندگی می کند، در همین زمینه می گوید: “بعد از دستگیری مرا به محل ناشناسی بردند. درانجا صدای حسین شریعتمداری را شنیدم. حسن شایانفرهم از من بازجوئی کرد. چشم هایم بسته بود، اما صدای او را کاملا می شناختم.”

یکی از متهمان پرونده سیامک پور زند هم می گوید: “وقتی مرابه دادگاه بردند، سعید مرتضوی در مقابل من به حسن شایانفر تلفن زد و در مورد « وضع» سیاسی واخلاقی ام نظر او را پرسید.”

حکم جلب فرزند کروبی : روزآنلاین

دوشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۸۸
حکم جلب فرزند کروبی در واکنش به افشاگری های پدر

سند جدیدی از تجاوز به زندانیان

مهدی کروبی، نامزد معترض به انتخابات 22 رداد اعلام کرد که در جلسه کمیته ویژه قوه قضائیه سه سند ارائه کرده و دو مورد گزارش شفاهی داده است.

رئیس اسبق مجلس شورای اسلامی در پاسخ به اظهارات ابراهیم رئیسی، معاون اول قوه قضائیه که اظهار داشته بود کروبی هیچ سند و مدرکی ارائه نکرده و تنها اظهاراتی را بیان داشته که مورد بررسی قرار می گیرد، یک سند تازه از تجاوز به یکی از بازداشتی های حوادث اخیر در زندان منتشر کرد که این سند مربوط به گزارش پزشکی قانونی از وضعیت جسمی یک مرد است.

بر اساس سندی که کروبی منتظر کرده است پزشکی قانونی گواهی کرده که در هر دو طرف باسن و ناحیه خارجی مقعد این فرد، کبودی مشاهده می‌شود و نامبرده از ناحیه مقعد، اظهار تالم می‌نماید.

سیاه‌ شدگی و تورم زیر چشم راست، کبودی و تورم زیر چشم چپ، خراشیدگی ساعد راست و بازوی راست و چپ، سوختگی درجه دو سطحی مدور در ناحیه مچ دست راست، سر، ناحیه پس سر گردن، شانه دست چپ، پشت دست راست و چپ موراد دیگری است که در گواهی پزشکی قانونی ذکر شده است :

کرویی این سند را سایت سهام نیوز، ارگان حزب اعتماد ملی منتشر کرده و اعلام کرد: من در این جلسه سه سند ارائه کردم. نخست فیلم اظهارات همین فردی که تحت تاثیر تهدید های نماینده مرتضوی ناپدید شده است را ارائه کردم، دومین سند بنده درباره آزار یک خانم بود و سومین سند هم درباره یک آقایی بود که پس از دستگیری بلای بسیاری بر سر او آورده بودند که یک سی دی و نظر پزشک قانونی درباره ایشان را نیز ارائه کردم. البته در این جلسه دو مورد هم گزارش شفاهی دادم.

کروبی به بیان جزئیات دیگری از آنچه در این جلسه مطرح شده است پرداخت و گفت: در این جلسه من از آقای مرتضوی و نماینده ایشان نیز گله کردم. به آقایان گفتم که هرچه نماینده آقای دری نجف آبادی رفتاری مناسب با فرد بازداشت شده ای که مورد آزار قرار گرفته بود داشت نماینده آقای مرتضوی به گونه ای تهدید آمیز با این فرد صحبت کرد و به نظر می رسد که آقای مرتضوی و نماینده ایشان به دنبال پاک کردن صورت مسئله هستند.

این نامزد معترض به انتخابات 22 خرداد سپس به تشریح موارد شفاهی توضیح داده شده در جلسه کمیته ویژه قوه قضائیه پرداخته و گفت: گزارش بنده درباره ماجرای ترانه موسوی بود که گفتم خانواده این دختر از زمانی که این ماجراها پیش آمده دیگر حتی دختری را که همراه ترانه بوده اند به منزلشان راه نمی دهند و شما به عنوان افرادی حکومتی باید با مراجعه به نزد خانواده این فرد اصل ماجرا را پیگری کنید و به بیمارستان امام خمینی کرج مراجعه کرده و نظر پزشک را درباره جراحاتی که روی بدن این دختر قرار داشت دریافت کنید و علاوه بر آن یک گزارش دیگر هم ارائه کردم.

دبیر کل حزب اعتماد ملی با انتقاد از کمیته ویژه مجلس گفت: برخلاف سخنان آقای رییسی در این جلسه چندین سند و گزارش ارائه کردم.

او توضیح داد: شاید تعریف سند در نزد این آقایان متفاوت از آنچه هست که ما تعریف می کنیم. شاید از منزل این دوستان سند یعنی اینکه دوباره درگیری پیش بیاید و افراد را بازداشت کنند و چشمهایشان را ببندند و در محل هایی خاص یا داخل ماشین مورد شکنجه و آزار قرار دهند و کسی این ماجرا را رویت کند و گزارش دهد که این چنین اتفاقی نمی افتد و یا اینکه چند شاهد عادل از کهریزیک چنین گزارش دهند هرچند که از نظر برخی هیچ شاهد عادلی در این بازداشت گاه وجود ندارد و همه کسانی که در این زندان بوده اند جز ارازل و اوباش و جاسوس و عامل بیگانه اند و یا اینکه کسانی هستند که فریب خورده اند که حرفشان برای این آقایان قابل قبول نیست.

دبیرکل حزب اعتماد ملی در عین حال افزود که اسناد دیگری در این خصوص در اختیار دارد که چنانچه لازم باشد آنها را منتشر می‌کند تا این دوستان بدانند که از این به بعد باید چگونه رفتار کنند.

کروبی گفت: من اسنادم را از بازداشت شدگانی که مورد آزار قرار گرفته اند تهیه کردم ما نظر پزشکی درباره بازداشت کسانی که مورد آزار قرار گرفته اند دریافت و از آنها فیلم تهیه کرده ایم که هنگامی که به این جلسه رفتم یک سی دی را به همراه اسامی و آدرس این افراد به این کمیته تحویل دادم و دیگر نسخه آن را در نزد خودم نگه داشتم و البته هنوز برخی از اسناد و فیلم ها را به آنها نیزارائه نکرده ام.

به گفته کروبی، علی مطهری نماینده تهران در مجلس نیز مستندانی مشابه اسناد وی دارد که مادر یکی از قربانیان تجاوز در اختیار وی گذاشته است.

او به نقل از علی مطهری گفت که از نظر عقلی صحت گفتار این مادر نزدیک به یقین بوده است.

کروبی تصریح کرد: به نظر می رسد که برخی از آقایان به دنبال ایجاد فضای تهدید و ارعاب هستند تا دیگر کسانی که مورد آزار قرار گرفته اند از بیان آنچه بر آنها گذشته منصرف شوند.

دبیرکل حزب اعتماد ملی در پاسخ به ادعاهای اخیر روزنامه کیهان با تاکید بر اینکه دوستانمان در کیهان از قضایا پیش از آنکه واقع شوند آگاه هستند و می خواهند جنایاتی را که شده است پنهان کنند، گفت: این دوستانی که با گل به در منازل این افراد می روند و به آنها وعده پول و معالجه می دهند میخواهند که این قضایا را کتمان کنند ما که پولی نداریم به این دوستان بدهیم و اهل این مسائل هم نیستیم. ولی مثل اینکه این آقایان از تهمت و افترا و دروغ ابایی ندارند و قصد دارند تا از بودجه بیت المال به منافع ملی ضربه بزنند.

متن کامل گواهی پزشکی قانونی، سند جدید منتشر شده از سوی مهدی کروبی به شرح زیر است:

ریاست محترم کلانتری....

با سلام

احتراما، عطف به نامه شماره...... مورخ 2/6/88 آقای....... فرزند.... معاینه شد. 1- سیاه شدگی و تورم زیر چشم راست 2- کبودی و تورم زیر چشم چپ 3- سائیدگی در سمت چپ ناحیه پس سری 4- خراشیدگی ( حارصه ) ساعد راست و بازوی راست و چپ 5- سائیدگی عمیق ( دامیه ) بطور دور تا دور مچ و پای راست و چپ که می تواند در اثر تماس با جسم سخت قابل انعطاف نظیر طناب حادث شده باشد 6- دو ناحیه جراحت ( حارصه) جداگانه خلف ساق پای راست 7- خراشیدگی ( حارصه ) گونه چپ 8- سوختگی درجه دو سطحی مدور در ناحیه مچ دست راست، سر، ناحیه پس سر گردن، شانه دست چپ، پشت دست راست و چپ جمعا به میزان دو درصد ( 2%) سطح بدن 9- کبودی در هر دو طرف باسن و ناحیه خارجی مقعد مشهود است که در اثر اصابت جسم سخت، ضایعات ( یک تا هفت و 9 ) حادث و جسم داغ ضایعات بند 8 حادث شده اند ضمنا جراحات موازی و متعدد و سطحی در ناحیه خلف ران راست و ناحیه باسن راست و چپ مشهود است که در خصوص نحوه حدوث ان تحقیقات قضائی و انتظامی کمک کننده است، ضمنا نامبرده از ناحیه معقد اظهار تالم می نماید که جهت معاینه بررسی لواط و... نیاز به معرفی نامه در این خصوص می باشد ضمنا شکستگی در استخوان گونه راست ندارد.

حکم جلب فرزند کروبی

همزمان با انتشار این سند تازه از سوی مهدی کروبی، خبرگزاری فارس از حامیان نزدیک محمود احمدی نژاد، از صدور حکم جلب علی کروبی فرزند مهدی کروبی از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران خبر داد.

خبرگزاری فارس اتهام فرزند کروبی را فعالیت های سواقتصادی عنوان کرده و نوشته است: شرکت پرشین تله‌کام قرار بوده در قبال دریافت "مبلغی هنگفت" بخشی از کارهای تبلیغاتی شرکت ایرانسل را انجام دهد که به علت عملی نشدن این تعهد، شرکت ایرانسل از علی کروبی به اتهام "تصرف غیرقانونی بیش از دو میلیارد تومان" شکایت کرده است

این خبرگزاری، مسئول شرکت "پرشین تله‌کام" را براساس اعترافات اولیه یکی از کارمندان این شرکت، علی کروبی معرفی کرده است.

تکذیب خبر فارس

سایت سحام نیوز، ارگان رسمی حزب اعتماد ملی که مهدی کروبی دبیرکل آن است در واکنش به خبر خبرگزاری فارس اعلام کرد که علی کروبی هیچ سهمی در شرکت پرشین تله کام ندارد و این شرکت بر اساس قرارداد قانونی منعقده با شرکت ایرانسل یکی از بزرگترین توزیع کنندگان محصولات شرکت ایرانسل میباشد.

بر اساس این گزارش ارتباط فی مابین این شرکت با شرکت ایرانسل، ارتباط تجاری در قالب خرید و فروش و توزیع محصولات ایرانسل می باشد، لذا هیچگونه رابطه تبلیغاتی بین دو شرکت وجود ندارد و اختلاف موجود دو شرکت ناشی از مسایل مالی بدلیل قراردادهای تجاری است که از طریق مراجع ذی ربط و مذاکرات فی مابین در حال رسیدگی است

سهام نیوز همچنین تصریح کرده است که این شرکت هیچگونه ارتباطی با ستاد های انتخاباتی هیچیک از کاندیداها نداشته و صرفاً در امر تخصصی مرتبط به خرید، فروش، توزیع و خدمات پس از فروش محصولات ایرانسل در چهارچوب اساسنامه فعالیت دارد.