۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

بیانیه دکتر سازگارا

سلام
بامداد یکشنبه ۴ امرداد ۱۳۸۸ و ۲۶ جولای ۲۰۰۹ میلادی
من چند تا نکته رو باسرعت خدمتتون عرض کنم. نکتهٔ اول اینکه «بررسی سی روزه»، ارزیابی عملکرد سی روز گذشته‌مون، در واقع دوره‌ای که مبارزهٔ بی‌خشونت رو طی کردیم، به نظر می‌رسه که در این ده دقیقه‌های روزانه‌مون قابل پیگیری نیست؛ برای اینکه اینقدر مسائل جاری و روزانه و مهم اتفاق می‌افته که ما ناچاریم که این ده دقیقهٔ روزانه رو به مسائل روزانه و سؤالات و تاکتیک‌هایی که هر روز مورد نیازه اختصاص بدیم. بنابراین اونچه که من تحت عنوان ارزیابی سی روزه تنظیم کردم، به شکل مقالهٔ جداگانه‌ای درمیارم و طی دو یا سه فیلم ده دقیقه‌ای، جداگانه اون رو تصویری هم خواهم کرد و به صورت فوق‌العاده و سوا از این ده دقیقه‌ای های روزانه، فردا یا پس‌فردا خدمتون ارائه خواهم کرد. بنابراین می‌پردازیم به مسائل روز.
...
یک مرور کوتاهیه بر اونچه که دیروز در میدون ونک اتفاق افتاد. این حرکت، حرکتی که در میدون ونک اتفاق افتاد و منجر به پاره‌ای درگیری‌ها و دستگیری چند تن از فعالین شد، چندتا نکته رو به ما گوشزد می‌کنه. اول اینکه نفس اعتراض، کار خوبیست و به حکومت هم اخطار داد و اعلام کرد که نمی‌تواند مراسم تحلیف و سوگند خوردن برای رئیس‌جمهورِ قلابی، یعنی آقای احمدی‌نژاد، برگزار کنه؛ کما اینکه تا الان هم چند بار عقب انداختند و مشکلشون این است که حتی از داخل حکومت هم به سختی آدم‌هایی رو پیدا می‌کنند که در مراسم تنفیذ حکم یا تحلیف حضور داشته باشند، چه برسه به این که می‌دانند که هر روزی که تحلیف و سوگند خوردن رئیس‌جمهور قلابی و با اعداد غیرواقعی بخواد اعلام بشه، ما در سطح خیابون‌ها اعتراض خودمون رو خواهیم کرد و سوگند برای رئیس‌جمهور واقعی ملت به جا خواهیم آورد. بنابراین نفس حرکت دیروز میدون ونک به عنوان یک هشدار، خوب بوده.
اما یادمون باشه وقتی ما جمعیتمون مثل پنجشنبه‌ای که در پیشه زیاده و میلیونیه، حضور داریم، باهم هستیم و می‌دونیم که سرگوب‌گرها نمی‌تونند آسیبی بهمون بزنند. اما وقتی جمعیتمون کمه، اصل بر این است که ما باید اونها رو فرسایش بدیم؛ نه اینکه اونها ما رو فرسایش بدند. تظاهرات پراکنده در سطح شهرها از مهم‌ترین آکسیون‌های فرسایشیه؛ به شرط اینکه ما دستگیری نداشته باشیم، زخمی نداشته باشیم، کشته نداشته باشیم و اونها رو دور شهر بچرخونیم. بنابراین در میدون ونک وقتی که دیدیم تعدادمون کمه، کمتر از سرکوب‌گرهاست، با توجه به اینکه اونها قبلاً نیروهاشون هم در میدون ولیعصر و میدون انقلاب هم تقسیم شده بودند، بهتر این می‌بود که اونجا درگیر نمی‌شدیم؛ به خصوص اینکه سرکوبگر ها تدارک هم کرده بودند، تعدادی رو به شکل بچه‌های جنبش درآورده بودند که بفرستند توی صف بچه‌های جنبش که شناسایی کنند و یا پشت صفوف بچه‌ها ایستاده بودند. باید که اونجا هیچ عملیاتی نمی‌شد، هیچ تظاهراتی نمی‌شد و فوراً می‌رفتیم. وقتی با تلفن هم می‌فهمیدیم که دو تا مرکز دیگهٔ ما در اشغال سرکوبگرهاست، می‌رفتیم در جای چهارم، پونصد متر بالاتر جلوی صداوسیما به شکل برق‌آسا پنج دقیقه، ده دقیقه شعارمون رو می‌دادیم، اعتراضمون رو می‌کردیم، فیلم و عکسمون رو هم می‌گرفتیم و پراکنده می‌شدیم؛ یا می‌رفتیم میدون تجریش، چند کیلومتر بالاتر، اونجا تجمع می‌کردیم. ولا صد نفر هستیم، بهتره که تقسیم بشیم به سه تا دستهٔ سی نفری، در سه جای دیگه فوراً جمع شید، پنج دقیقه، شش دقیقه، برق‌آسا شعارمون رو بدیم، فیلم و عکسمون رو بگیریم و پراکنده شیم؛ تا اینکه فکر کنیم که می‌ریرم درگیر می‌شیم. چون این درگیر شدن، هم از ما فرسایش ایجاد می‌کنه، هم به سرکوب‌گرها این امکان رو می‌ده که فکر کنند که پیروز شدند، یکجا تونستند که مستقر شند و بمونند. در حالی که وقتی پخش بشیم، بریم جاهای دیگه، اونها ناچار شند جابجا شند، اونوقت خسته و فرسوده می‌شند.
نکتهٔ دیگه اینکه من باید از جانب خودم و آقای مخلمباف تشکر بکنم از اینکه اسامی مشخصات و آدرس شهدا و مفقودین داره به ما می‌رسه؛ تعدادی رسیده و بقیه‌هم امیدوارم که به تدریج برسه تا خدمتتون اعلام بکنم.
نکتهٔ آخری که می‌خوام بگم: من اخبار زیادی دریافت می‌کنم، از کارخانجات، از اداره‌ها، که مدیران میانی و حتی گاهی مدیران ارشد، درواقع عملاً با جنبش دارند همکاری می‌کنند و اعتصاب ایتالیایی دارند می‌کنند، تصمیم نمی‌گیرند، کاری رو انجام نمی‌دند، کار رو معوق گذاشتند یا در رویهٔ مثلاً کنترل کیفیت سختگیری‌هایی کردند که کار خوابیده و این موج وایستوندن اقتصاد کشور شدید پیش رفته؛ که باید بگم نتیجه‌ش این شده که آمار نشون می‌ده که کل اقتصاد ایران، الان با کاهش و سقوط در تولید ناخالص ملی همراهه و علامت و اخطار خوبی به کودتاچی‌هاست که نمی‌توانند به یک ملت، با زور حکومت کنند.
تا فردای دیگه پیروز و شاد و سرافراز باشید [انگشتانشون رو به شکل V گرفتند]

روزنامه های صبح دوشنبه : BBC

دو نکته

داوود محمدی در سرمقاله سرمایه با تاکید بر این که فعل و انفعالات کابینه برای اصلاح طلبان حائز اهمیت نیست و آنان اولویت های خود را در اهداف «موج سبز» جست وجو می کنند دو نکته را یادآوری کرده اول اینکه رئیس دولتی که دامنه تساهل و تسامح اش در قبال وزرای خود این چنین تنگ نظرانه است و حتی خدمت وزیر اطلاعات به وی در دستگیری و اقرارگیری از اصلاح طلبان را به این سادگی نادیده می انگارد در برخورد با مخالفان سیاسی و معترضان خیابانی خود چه رفتاری در پیش خواهد گرفت؟

دومین نکته از نطر نویسنده سرمقاله سرمایه خوردن تلنگری به برخی اصولگرایان است تا در مواضع خویش پیرامون معترضان به نحوه برخورد با اعتراضات خیابانی و وضعیت نامساعد بازداشت شدگان بازنگری کنند و به دفاع چشم بسته از تلاش دولت برای مهار غیرقانونی و بی محابای منتقدان نپردازند.

جان مردم چقدر؟

مردم سالاری در سرمقاله خود نوشته درباره فرسودگي هواپيماهاي روسي که عامل اصلي وقوع سوانح هوايي در کشور ماست يا ضعف ساختاري صنعت هوايي در ايران که موجب شده ايران در صف اول کشورهاي مواجه با سوانح هوايي قرار گيرد، که اين ده روز- و البته در زمان وقوع رخدادهاي مشابه در سالهاي اخير که تعداد آن کم نبوده- مطالب متعددي در رسانه ها منتشر شده است.

به نوشته این مقاله صرف نظر از دلايل افزايش وقوع سوانح هوايي در ايران، يک نکته ديگر قابل ذکر به نظر مي رسد و آن اينکه جان مردم چقدر ارزش دارد؟ در اين نکته ترديدي نيست که عدم توجه به ضعف هاي صنعت هوايي کشور و عدم تلا ش براي رفع معايب آن، خود مصداق بارزي از اين ادعا است. طرح اين ادعا هم که تعداد کشته شدگان تصادفات رانندگي بسيار بيشتر از سوانح هوايي است و نبايد سوانح هوايي را بزرگنمايي کرد عذر بدتر از گناه است.

فرزانه روستانی در اعتماد با اشاره به سقوط هواپیما ها و در عین حال کشته شدن عده ای از جوانان در تظاهرات نوشته به نظر مي رسد در توزيع يا خلع حق شهروندي بي عدالتي حتي از اين نيز فراتر رفته است زيرا بسياري از کساني که تا چندي پيش خود را شهروند و دارنده سهمي از درآمدها و منابع و اراده سياسي اين کشور مي دانستند دريافتند حق شهروندي آنان تاريخ مصرف داشته و اعتبار آن صرفاً محدود به دوراني مي شده که حادثه يي مهم يا يک انتخابات در راه بوده است و بس.

به نوشته این مقاله چگونه است وقتي کسي به هر علتي ديگر در قيد حيات نيست، صدها و بلکه هزاران بند و ماده قانون روابط مالي، حقوقي و اداري او را پس از مرگ و نسبت اين روابط را با بازماندگان وي تعريف و تبيين مي کند، اما به يکباره همه سيستم قضايي و امنيتي و همه دواير پيرامون چگونگي و چرايي زائل شدن حق حيات و حق نفس کشيدن شهروندان سکوت مي کند و هيچ اداره، نهاد، سازمان و وزارتخانه يي نسبت به علل سلب حيات از اين همه شهروندان ايراني توضيحي ارائه نمي دهد.

تسلیت ها

مجتبي واحدي در صدر گزارش های افتاب یزد نوشته با گذشت حدود چهل روز از انتشار خبر كشته شــدن نــدا آقـا سلـطـان در جـريـان تـجـمـعـات اعـتـراضـي بـعد از انتخابات، روز گذشته نـخـسـتين اعتراض‌ها و ابراز نـگــرانــي‌هـاي رسمـي در خـصـــوص حــوادث بــعــد از انــتــخــابــات بــر زبـان اصــــولــگــــرايــــان ســـرشـنـــاس جـــاري شــد. ورود »اصـولـگـرايـان سـاكت« به اين موضوع دليلي نداشت جــز خـبـر تـاسـف انــگــيــز كــشــتـه شـدن مـحـسـن روح الامـيـنــي كــه پـدر او از چهـره‌هـاي سرشناس جناح اصـولگـرا مـي‌بـاشـد.

به نوشته سردبیر آفتاب یزد حسين علايي كـه از فـــرمـــانــدهــان ســرشــناس سپاه پــاسـداران اسـت در يـادداشـتـي بـه تشريح حوادث منجر به مرگ مرحوم محسـن روح الامينـي پـرداخـت كه چاپ آن در هيچ يك از مـطبوعات داخلي ميسر نگرديد اما همين يادداشت انعكاس وسيعي در ســايـت‌هـاي خبـري داشـت. قبل از افـشـــاي مــرگ تـاثـرانـگـيـز مـحـسن روح الاميني و انتشار ادعاهاي خانواده او، حداقل دو خانواده ديگر مدعي شده بـودند كه پس از چند روز بي‌خبري نسبت به سرنوشت فرزندانشان كه در تـجـمـعـــات پــس از انتخـابـات حضـور داشــتـــه‌انــد، اجـسـاد فرزندان خود را تـحــويــل گــرفـتــه‌انــد.

در ادامه این گزارش آمده این خانواده‌ها ‌نيـز مـاننـد خـانـواده روح الاميني ادعاهايي مطرح مي‌كردند تا نـشـان دهـنـد فـرزنـدانـشـان پس از بازداشت فوت نموده‌اند كه اين ادعاها واكنشي از سوي سران جناح اصولگرا بــه دنـبـال نداشت. اما پس از مرگ روح الاميني در حال بازداشت، علاوه بــر صدور پيام تسليت توسط رئيس صدا و سيما و دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام، چهره‌هايي همچون حـسـيــن فــدايــي كـه از مــدافعان دولت هستند نیز تسلیت گفته اند.

کيوان آذرپندار در سرمقاله حیات نو با اشاره به کشته شدن محسن روح الامینی و اخبار پیرامون آن نوشته محسن روح‌الامينى که به شکلى مظلومانه در پى بازداشت چند روزه از دنيا رفته از جهاتى حائز اهميت است که مى‌خواهم از اين طريق آنها را يادآور شوم. وى فرزند يکى از چهره‌هاى اصولگرا و نزديک به جريان راست بوده و جا دارد از همين طريق به خانواده او تسليت گفته و علو درجاتش را از خداوند متعال مسئلت نمايم.

نویسنده سرمقاله حیات نو در قالب چند سوال پرسیده جان، مال و آبروى همه انسان‌ها با هر دين و تبارى محترم است. چرا نمايندگان مدعى اصولگرايى در مجلس هشتم تنها به تشييع جنازه همين مرحوم رفتند و براى او تسليت گفتند آيا سايرين که فرزند دوستان شما نيستند ايرانى و مسلمان نبودند؟

چرا امکان مراسم تشييع جنازه تنها براى همين خانواده فراهم شد؟

در ادامه این مقاله پرسیده شده چرا آقاى ضرغامى مسجد بلال را تنها براى همين خانواده در نظر گرفت. خانواده‌هاى ديگر در ساير مساجد هم امکان برگزارى مراسم را نيافتند؟ چرا مسئولان اصولگراى دولت و مجلس تا کنون به سخن ساير خانواده‌ها توجه نمى‌کردند و چرا تنها پرونده پزشکى محسن روح‌الامينى در اختيار خانواده‌اش قرار گرفت؟آيا رفع تبعيض که ادعا مى‌شد اينگونه است؟

نامه به هاشمی

اعتمادملی نامه همسر سعید جچاریان را به هاشمی رفسنجانی چاپ کرده که در بخشی از آن نوشته شده سخنان تاريخي شما در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران بارقه اميدي را در دل مردم رنجديده ايران و ما خانواده زندانيان سياسي در بند نشاند و براي هميشه در صفحه سبز تاريخ ايران زمين خواهد ماند. تذكرات شما بر قانونگرايي- مردم‌سالاري و حقوق شهروندي و راهكارهاي شما براي برون‌رفت از بحران انشاء... به زودي به بار خواهد نشست.

خانم مرصوصی به نوشته اعتمادملی اضافه کرده اينجانب شخصا سال‌ها پيش از اين زماني كه در زندان استبداد شاه بودم از برخوردهاي نامناسب دوستاني كه سعه‌صدر نداشته و تحمل سلايق فكري متفاوت را نداشته و طرف مقابل را سرزنش و مورد عتاب قرار مي‌دادند، همواره در رنج بودم و به اين دليل نسبت به آينده سياسي ايران نااميد و بيمناك. حتي در بحبوحه پيروزي انقلاب اسلامي ايران به اين فكر بودم كه مديريت نظام آينده چگونه خواهد توانست بين اين سلايق صلح و وحدت برقرار نمايد.

در وزارت اطلاعات : iranpressnews.com

کودتا در وزارت اطلاعات

سایت موج آزادی: شنیده شده که در روزهای قبل از برکناری وزیر اطلاعات، دو معاون وزیر و چندین کارشناس تا حد مدیرکل نیز در این وزارتخانه از سمت‌های خود برکنار و مجبور به بازنشستگی شده‌اند.

تعداد کارمندان رده‌بالای وزارت اطلاعات که پس از انتخابات برکنار و یا مجبور به بازنشستگی شده‌اند، بالغ بر 20 نفر است که دو تن از آنها در رده‌ی معاون وزیر و بقیه در سطح مدیرکلی و سطوح پایین‌تر بوده‌اند.

این گزارش حاکی است علت اصلی تغییر و تحولات اخیر در این وزارتخانه، گزارش تیم ویژه‌ی وزارت اطلاعات در خصوص پرونده انقلاب مخملی است. تهیه‌کنندگان این گزارش با مطالعه‌ی تمام پرونده‌ها و بازجویی مجدد از تعدادی از بازداشت شدگان اخیر، نتیجه گرفته‌اند که اتهام تلاش برای انقلاب مخملی واقعیت ندارد.

نویسندگان این گزارش که دو نسخه از آن برای رهبری و رئیس دولت هم ارسال شده، نتیجه گرفته‌اند که مجموعه اتفاقات پس از انتخابات نه تنها هیچ ارتباطی با خارج از کشور ندارد، بلکه هیچ تدارکی از قبل برای آن وجود نداشته و قابل پیش‌بینی هم نبوده است.

گفتنی است اولین واکنش احمدی‌نژاد به تهیه‌ی این گزارش در وزارت اطلاعات، این بوده که سراسیمه به وزارت اطلاعات رفته و بدون اینکه با وزیر و معاونانش جلسه بگذارد، در جلسه‌ای عمومی با کارکنان ستاد این وزارتخانه گفته است: من از سپاه کاملا راضی هستم، از وزارت هم اصلا راضی نیستم.

وی همچنین گفته است: توطئه‌ی دشمنان برای براندازی نرم باید افشا شود و انتظار دارم وزارت اطلاعات در این زمینه فعال‌تر باشد. احمدی‌نژاد همچنین چند روز بعد در جلسه‌ای شخصا خواستار برکناری دو معاون وزیر اطلاعات و بررسی نقش دیگر دست‌اندرکاران تهیه‌ی گزارش مذکور شده است.

محسن روح الامینی : یادداشتی که منتشر نشد !

یادداشتی از سردار دکتر حسین علایی
شهید مظلوم محسن روح الامینی زیر شکنجه کشته شده است

این یادداشت متعلق به آقای دکتر حسین علایی از سرداران سابق سپاه پاسداران است که برای انتشار به روزنامه های داخل داده شده است اما مطبوعات از انتشار آن امتناع ورزیده اند:

--------------------


بسم الله الرحمن الرحیم
شهید مظلوم
بعد از ظهر روز پنج شنبه اول مرداد ماه سال 1388 که مصادف شد با بازگشایی دوباره پیامکها، پیامی به من رسید مبنی بر اینکه فرزند بیست و پنج ساله دوست عزیزم، آقای دکتر عبدالحسین روح الامینی که در اعترضات روز 18 تیرماه سال جاری دستگیر و زندانی شده بود، در زندان کشته شده و فردا تشییع جنازه وی برگزار خواهد شد.
بسیار متعجب شدم، زیرا آقای روح الامینی را که از سالیان دراز می شناسم فردی انقلابی، مؤمن و متعهد و همیشه در خدمت نظام جمهوری اسلامی بوده است. او از کسانی است که برای سرنگونی رژیم طاغوت تلاش زیادی کرده است. تعجب من بیشتر از آن جهت بود که چگونه ممکن است جوانی آنهم از خانواده ای شناخته شده، در جمهوری اسلامی دستگیر و سپس پس از دو هفته جنازه او تحویل خانواده اش گردد!.
صبح جمعه 2/5/1388 به منظور شرکت در مراسم تشییع جنازه وی به درب منزل ایشان واقع در خیابان نصرت، کوچه بهشت رفتم. دیدم همه افرادی که در این مراسم حضور دارند، انسانهای مؤمن و اکثر آنها از فداکاران نظام اسلامی در دوران دفاع مقدس و پس از آن بوده¬اند. افرادی که هم اکنون مسؤلیتهای مهمی در کشور دارند نیز مانند آقایان احمد توکلی، حسین فدایی از نمایندگان مجلس، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، صدر، رئیس سازمان نظام پزشکی، حسین محمدی، از دفتر رهبری، رجبی معمار، رئیس شبکه پنج سیما، علی عسگری، معاون فنی صدا و سیما و نیز برخی از سرداران دوران دفاع مقدس در مراسم تشییع و خاکسپاری حضور داشتند.
به آقای روح الامینی تسلیت گفتم و در اتوبوس به همراه وی عازم بهشت زهرا شدم. در مسیر راه، او ماجرای اتفاق افتاده برای فرزندش را اینگونه برایم تشریح کرد: بر اساس اطلاعات دریافتی این دوروزه، محسن را در روز پنج شنبه 18 تیرماه، افراد لباس شخصی دستگیر و او را به همراه جمعی دیگر از جوانان دستگیرشده، به ساختمان نیروی انتظامی تهران بزرگ واقع در خیابان کارگر در نزدیک میدان انقلاب برده و صبح روز جمعه 19 تیرماه آنها را با تعدادی اتوبوس به دو مقصد زندان اوین و اردوگاه کهریزک منتقل می نمایند. سپس این آیه قرآن را قرائت کرد:
و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله و کان الله غفوراً رحیما (سوره نساء – آیه 100).
و ادامه داد، ًمن از روز دستگیری وی، به هر کجا که مراجعه کردم، پاسخی به من ندادند. نیروی انتظامی، سپاه، وزارت اطلاعات و قوه قضاییه هرکدام از خود سلب مسؤلیت می کردند. دو هفته را اینگونه سپری کردم، به هرکجا سر می زدم، با دیوار بلندی از ناامیدی روبرو می شدم. تا اینکه دلالی پیدا شد و گفت اگر 4 میلیون تومان به من بپردازید، ترتیب ملاقات شما را با فرزندتان می دهم. در روز مبعث در حسینیه امام خمینی(ره) و در دیدار مسؤولین کشور با رهبری، این موضوع را با وزیر اطلاعات که در ملاقات حضور داشت، مطرح کردم تا در مورد آن فرد دلال تحقیق کنند. شماره های خود را نیر به وزیر اطلاعات دادم تا اگر نیاز به اطلاعات بیشتری داشت، بتواند با من تماس بگیرد. از وزیر اطلاعات خبری نشد تا آنکه دو روز بعد یعنی چهارشنبه بعد از ظهر، فردی به دفتر کار من زنگ زد و به من گفت، شما که از مسؤولین هستید و دارای پاسپورت سبز نیز می باشید، چرا سراغ پسرتان را نمی گیرید. گفتم من دو هفته است که به دنبال اویم و هیچ کس از وی خبری نمی دهد. او به من گفت به شما تسلیت عرض می کنم. من فکر کردم که می خواهد بلوف بزند و مرا بترساند، بعد دیدم که نشانی محلی را که باید به دنبال او بروم را می دهد. راه افتادم و به پزشکی قانونی رفتم. مشخص شد که فرزندم را وقتیکه گرفته اند مورد ضرب و شتم شدید قرار داده و او را مجروح کرده اند. جنازه اش را که دیدم متوجه شدم که دهانش را خرد کرده اند. فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمی گفت. مطمئنم هرچه از او سؤال کرده اند، درست پاسخ داده است. آنها احتمالاً نتوانسته اند، صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت، کتک زده و زیر شکنجه کشته اند. با عنایت مسؤولین، پرونده پزشکی او را مطالعه کردم، محل فوت او را لاک گرفته بودند. مشخص شد که بعد از مجروح شدن، به او نرسیده اند تا خون او عفونی شده و دچار تب شدید بالای 40 درجه گردیده و از شدت تب، دچار بیماری مننژیت شده است. او را ساعت سه و نیم بعد از ظهر چهارشنبه به عنوان فرد مجهول الهویه به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و صبح روز پنج شنبه جسد او را به سردخانه تحویل می دهند. آنها، پس از یک هفته، ما را در جریان قتل فرزندم، قرار دادند. برای تحویل جسد، از ما تعهد گرفتند که شکایتی از کسی نداریم. ابتدا اجازه تشییع جنازه در جلوی منزل نمی دادند و بهانه می آوردند که خانه شما، نزدیک دانشگاه تهران و محل برگزاری نماز جمعه است و ممکن است مردم به آن بپیوندند و مشکلاتی ایجاد شود، من گفتم که وقت برگزاری نماز جمعه هنگام ظهر است و ما صبح او را تشییع خواهیم کرد و وقت زیادی نخواهد گرفت و با نماز جمعه تداخل ندارد. بالاخره با تعهد من و آقای ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما که افراد زیادی مطلع نخواهند شد و افرادی هم که خواهند آمد همه طرفداران نظام هستند، با این شرط که تشییع در جلوی منزل زیاد طول نکشد و بجز لا اله الا الله شعار دیگری داده نشود، اجازه دادند تا مراسم تشییع برگزار شود.
مادرش از لحظه اول اطلاع از مرگ فرزند، فقط می گفت: محسن من که رفت، به فکر محسن های مردم باشید.
آقای روح الامینی که به هنگام خاکسپاری فرزندش، چفیه بسیجی را همچنان بر گردن داشت، آنرا به من نشان داد و گفت: امروز این چفیه را بر گردن چه کسانی انداخته اند. کسانی که کار آنها دستگیری و احیاناً کشتن مردم شده است. آیا ما از جمهوری اسلامی این وضع را می-خواستیم؟ من رفیق شهید دقایقی هستم، هیچگاه لبخند او را از یاد نمی برم. او با لبخند خود، از اسرای بعثی عراقی و از فرماندهان جنایتکار آنها و نیز از فراریان از رژیم بعثی، مجاهدانی را ساخت که لشکر بدر را بوجود آوردند و باعث آزادی عراق از دست صدام حسین شدند. به یاد دارم که در سالهای اولیه پیروزی انقلاب وقتیکه احسان طبری تئوریسین حزب توده به زندان افتاد، پس از مدتی او اندیشه مارکسیسم را نقد کرد، زیرا با محبت با او رفتار شد. ولی اکنون بسیج را به جایی رسانده اند که جوان سالم حزب اللهی را دستگیر می کنند و جنازه او را تحویل خانواده اش می دهند. آنهم تعهد می گیرند که کفن و دفن به گونه ای باشد که اتفاقی نیفتد. آیا نظام آنقدر ضعیف شده است که از یک تشییع جنازه ساده می ترسد؟
دیشب آقای لنکرانی وزیر بهداشت برای تسلیت به منزل ما آمده بود، می گفت: به خاطر مبارزه با بیماری های عفونی و مننژیت در زندانها، ظرف این چند روز، بیش از دو هزار آمپول پنی سیلین بسیار قوی و آمپولهای ضد مننژیت به زندان های تهران فرستاده ایم. با گفتن این جمله، نگران وضعیت سلامت سایر زندانیان سیاسی شدم.
او می گفت: در نظر دارم یک گروه NGO تشکیل دهم تا بتواند از حقوق اولیه زندانیان، دفاع نماید. برای مثال وقتی کسی را می¬گیرند، حداقل به خانواده او اطلاع دهند که دستگیر شده ودر زندان است تا خانواده¬ها از نگرانی تا حدودی بیرون بیایند نه این که در بلاتکلیفی بسر ببرند. بتوانند برای زندانی خود وکیل بگیرند و از حقوق قانونی او دفاع نمایند. مطمئن باشند که در زندان سلامت بازداشت شدگان حفظ می¬شود و آنها در خطر جانی قرار ندارند.
با شنیدن این سخنان به یاد این آیه قرآن افتادم: و مـــن قتـــل مظـــلوماً فقـــد جعــلنا لولیــه سلــطانا
(اسراء - 33) .
البته ایشان از لطفهایی که به وی شده بود نیز مطالبی را بیان کرد. او می گفت بعد از اینکه متوجه شدند که من در دولت نهم رئیس انستیتو پاستور و مشاور وزیر بهداشت بوده و قبلاً نیز عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران بوده ام، هم اجازه دادند که به همراه یکی از دوستان پزشک پرونده پزشکی فرزندم را ببینم و هم پول قبر را از من نگرفتند و اجازه دادند که فرزندم را در قطعه 222 که نزدیک به مزار شهدا واقع شده است دفن نمایم، تا مادرش که هر شب جمعه به زیارت شهدا به خصوص شهدای هفتم تیر می رفته است، بتواند با فاصله کمی بر سر قبر فرزندش حاضر شود. آنها یک قبر اضافه هم به ما مرحمت فرمودند و در یک قبر دوطبقه فرزندم را به خاک سپردیم. او به طنز برایم می گفت: یکی بخر 2 تا ببر.
در پایان مراسم، او با قدرت روحی بسیار بر سر قبر فرزندش خطاب به حاضرین سخنانی را ایراد کرد و با تسلط بسیار بر خود، در انتها گفت: إنـا لله و إنـا إلیه راجــعون.
حسین علائی
جمعه، دوم مردادماه
سال 1388

لغو شتابزده مراسم : روزآنلاین

دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
لغو شتابزده مراسم سوگواری محسن روح الامینی

سد ماموران مسلح در مقابل صدا و سیما

دیروز عصر هزاران نفر از مردم تهران در مقابل مسجد بلال و صدا و سیما تجمع کرده و در حضور ماموران مسلح، به شعار دادن علیه عزت الله ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما، احمدی نژاد و آیت الله خامنه ای پرداختند.

این تجمع در پی فراخوان برگزاری مراسم سوگواری "محسن روح الامینی" برگزار شد که در زندان اوین درگذشت. جسد شکنجه شده او را سه روز قبل به پدرش تحویل دادند.

قرار بود مراسم بزرگداشت او در مسجد بلال واقع در صدا و سیما برگزار شود. اما به علت فشارهای وارده بر خانواده و نیز به رئیس صدا و سیما این مراسم لغو شد. مسجد بلال متعلق به صدا و سیما است و توسط مدیریت این سازمان اداره می شود.

چند ساعت پیش از زمان اعلام شده برای مراسم ترحیم، دکتر عبدالحسین روح الامینی استاد علوم پزشکی دانشگاه تهران، رئیس انستیتو پاستور ایران و دبیر کل حزب توسعه و عدالت (حامی محسن رضایی در انتخابات ریاست جمهوری اخیر) با صدور اطلاعیه ای ضمن تشکر از همه کسانی که با خانواده وی ابراز همدردی نموده بودند، اعلام کرد "برای جلوگیری از هر گونه نا آرامی و خشونت توسط برخی جریانات فرصت طلب و ایجاد مزاحمت برای مردم" از برگزاری مراسم بزرگداشت و ترحیم مرحوم محسن روح الامینی که قرار بود امروز یکشنبه از ساعت 16 بعد از ظهر در مسجد بلال صدا و سیما برگزار شود، منصرف شده است.

این در حالی است که یکی از نزدیکان این خانواده به روز می گوید: "علت لغو مراسم پلیسی شدن خیابان ولی عصر از میدان ولی عصر تا میدان تجریش بود و دکتر روح الامینی بیم آن را داشت که باز هم کسی از مردم در این مراسم کشته شده و یا بازداشت شود".

غلامحسین روح الامینی پدر محسن روح الامینی در زمان فرماندهی محسن رضایی در سپاه پاسداران، رئیس دفتر او بود و اکنون نیز مشاور محسن رضایی است.

گفته می شود او با سردار عراقی، فرمانده لشکر 10 مخصوص تهران یا همان لشکر محمد رسوالله دوستی نزدیکی دارد.

تدارک گسترده امنیتی در اطراف صدا و سیما

سایت خبری موج آزادی ظهر دیروز از وضعیت فوق‌العاده در سازمان صدا و سیما و تعطیلی زودهنگام کارکنان اداری آن به علت برگزاری مراسم ختم مرحوم محسن روح الامینی در مجسد بلال خبر داد. همچنین از سوی مدیریت سازمان به همه کارمندانی که ماشینشان را در پارکینگ سازمان (که روبه‌روی مسجد بلال است) پارک کرده‌ بودند، اعلام شد تا قبل از ساعت ۳ ماشین‌هایشان را بردارند، وگرنه با جرثقیل به مکان دیگری منتقل خواهند شد.

مراسم ختم محسن روح الامینی در شرایطی اعلام شده بود که تا پیش از آن، اجازه برگزاری مراسم سوگواری در هیچ مسجدی برای کشته شده های اخیر صادر نشده بود، افرادی که در صدا و سیما به عنوان "آشوبگر" اعلام می شدند. اما خبر برگزاری این مراسم بهانه ای شد تا معترضان اعلام کنند بار دیگر به خیابان می آیند تا به سیاست های حکومت اعتراض کنند.

در واکنش به این اعلام، ماموران امنیتی روز یکشنبه از حدود ساعت 3 در سر تا سر خیابان ولی عصر از چهار راه ولی عصر تا میدان تجریش تجمع کردند. حضور آنها در میدان ونک، پارک وی و در داخل و مقابل صدا و سیما بسیار زیاد بود. تا جایی که به نظر می رسید هزاران مامور در داخل و اطراف صدا و سیما حضور داشته باشند.

اما علی رغم لغو این مراسم که تنها چند ساعت قبل از زمان اعلام شده برای آغاز آن صورت گرفت، بسیاری از مردم به مقابل صدا وسیما آمدند. آنها ک با پارچه نوشته ای روبرو شدند که روی آن نوشته بود: "مراسم بزرگداشت محسن روح الامینی به علت پرهیز از سوء استفاده برخی جریان های فرصت طلب به زمان دیگری موکول شده است".

اما باز هم مردم ماندند و به اعتراض خود ادامه دادند. آنها شعار می دادند: "ضرغامی حیا کن، تلویزیون رو رها کن"، " مرگ بر دیکتاتور"، "می کشم می کشم آنکه برادرم کشت" و....

پلیس با بلندگوی دستی همواره از مردم می خواست که محل را ترک کنند. اما کسی گوش نمی داد. ماموران با شلیک چند تیر هوایی سعی کردند به ایجاد ترس بپردازند که بی نتیجه بود.

ده ها هزار نفر آمده بودند که به اعتراض بپردازند. ظاهرا اگر مراسم لغو نمی شد نه مسجد بلال و نه محوطه صدا و سیما گنجایش اینم حجم انبوه جمعیت را نداشت. از این رو از هر طرف نیروهای جدید برای جلوگیر ی از یورش احتمالی مردم به داخل صدا و سیما به جام جم منتقل می شدند. از ساعت 6 به بعد دیگر فقط نیروهای بسیجی بوسیله وانت نیسان، موتور سیکلت، مینی بوس و دیگر وسائل نقلیه با پلاک سپاه خود را به جام جم می رساندند.

در داخل صدا وسیما ده ها اتومبیل زرهپوش ضد شورش پلیس و هزاران مامور مسلح حضور داشتند. چند دستگاه ماشین آتش نشانی نیز در مقابل صدا وسیما پارک کرده بودند که در میان مردم شایع شده بود حامل آب جوش هستند.

خیابان ولی عصر تقریبا از ساعت 4 به بعد از میدان ونک تا چهار راه پارک وی به کلی بسته شده و اجازه عبور به هیچ خودرویی داده نمی شد. ماموران هم سعی در متفرق کردن مردم داشتند اما با این حال جمعیت بسیار زیادی که آمده بودند تا حدود ساعت 8 به تجمع خود ادامه داده و شعار می دادند.

بسیاری از سایت ها اعلام کرده اند در 8 مرداد نیز به مناسبت شهدای 30 خرداد در میدان های اصلی تهران و شهرستان ها تجمع اعتراضی برگزار می شود. اما همچنان تجمع اصلی و سراسری حامیان "موج سبز" برای روز تحلیف احمدی نژاد در میدان بهارستان پیش بینی شده است که اکنون با تعیین روز تحلیف او، قرار شده این تجمع در 14 خرداد، یعنی روز صدور فرمان مشروطه برگزار شود.

یادبود قربانیان : روزآنلاین

دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
همزمان با تلاش موسوی و کروبی برای یادبود قربانیان

اعتراض هاشمی و موسوی اردبیلی و به وضع زندان ها

دیروز میرحسین موسوی و مهدی کروبی در نامه ای مشترک برای برگزاری مراسم یادبود جان باختگان حوادث اخیر از وزارت کشور درخواست مجوز کردند. همزمان، آیت الله موسوی اردبیلی و اکبر هاشمی رفسنجانی نسبت به وضعیت زندانیان حوادث پس از انتخابات ابراز نگرانی کردند و نمایندگانی از هر دو جناح مجلس، به شکنجه زندانیان اعتراض نمودند.

دو کاندیدای اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری در نامه مشترک خود از صادق محصولی خواسته اند تا "مجوز برگزاری مراسم یادبود جان باختگان حوادث اخیر در روز پنجشنبه هشتم مرداد ماه ساعت 18 تا 30/19 بعد ازظهر در محل مصلای بزرگ تهران را صادر کند."

این دو شخصیت اصلاح طلب در نامه خود خطاب به وزیر کشور تاکید کرده اند که "این مراسم بدون ایراد سخنرانی و با استماع به تلاوت آیات کلام الله مجید انجام خواهد شد و از شرکت کنندگان نیز درخواست خواهد شد در سراسر مراسم با سکوت خود ادای احترام کنند."

درخواست از وزارت کشور برای صدور مجوز برگزاری مراسم یادبود کشته شدگان حوادث اخیر درحالی از سوی میرحسین موسوی و مهدی کروبی منتشر شده است که پس از برگزاری انتخابات تاکنون وزارت کشور به این دو کاندیدا اجازه هیچ گونه تجمعی را نداده است و همواره نیروهای امنیتی و انتظامی به همین دلیل تجمعات این هواداران را سرکوب و بسیاری از شرکت کنندگان را بازداشت کرده اند.

موسوی اردبیلی: آتش فتنه را شعله ورتر نکنید

همزمان با درخواست مجوز برای برگزاری مراسم یادبود جان باختگان حوادث پس از انتخابات در مصلی تهران از سوی میرحسین موسوی و مهدی کروبی ، آیت الله موسوی اردبیلی از مراجع تقلید با صدور بیانیه ای از مسولان نظام خواست تا با ترمیم شکاف های ایجاد شده هرچه سریعتر نگرانی های بوجود آمده در این باره را رفع کنند.

آیت الله موسوی اردبیلی دربیانیه خود ضمن هشدار به مسولان نظام نوشت: "وقایع تأسف‎بار اخیر و اتفاقاتی که در شأن نظام اسلامی نبوده و زیبنده آن نیست، موجبات نگرانی تمامی علاقه مندان به کشور و نظام جمهوری اسلامی را فراهم آورده و باعث سلب آسایش و آرامش از جامعه شده است. حرمت‎شکنی‎ها و ایراد اتهاماتی که در دادگاه‌های صالحه ثابت نشده‎اند به بزرگان و شخصیتهای ملی و دینی، نه تنها جامعه را آرام نمی‎سازد بلکه آتش فتنه را شعله‎ورتر می‎کند."

این مرجع تقلید شیعه همچنین دربیانیه خود مسولان را به "رعایت حقوق افراد بازداشت شده و برخورد همراه با عطوفت اسلامی و انسانی با آنان و آزاد کردن هرچه سریع‎تر افرادی که ارتکاب جرمی توسط آنان احراز نشده است" توصیه و تاکید کرد که "تنها دلجویی از خانواده‎هایی که عزیزان خود را در این حوادث از دست داده‎اند، می‎تواند قدری التیام‎بخش بوده و تنش‎های موجود را کاهش دهد."

از سوی دیگر هاشمی رفسنجانی نیز در تازه ترین اظهاراتش با تاکید بر لزوم جستجوی راه حل برای حل بحران موجود در کشور تصریح کرد: "اميد من به رهبري است كه با توجه به افكار و تجربه خودشان براي حل مشكلات جاري اقدام كنند و نظر خود من براي حل كوتاه مدت همان پيشنهاداتي است كه در نماز جمعه مطرح كردم."

رییس مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام همچنین با یادآوری جمله ای از آیت الله خامنه ای اظهار دشات: "اينجانب بارها از زبان رهبري معظم شنيده‌ام كه فرمودند؛ اينها كه به آساني مردم را به زندان مي‌برند، اگر مثل من و تو طعم زندان را چشيده بودند چنين نمي‌كردند."

تشکیل کمیته ویژه در مجلس

درحالی که طی روزهای اخیر خبر کشته شدن چند نفر از بازداشت شدگان اخیر مانند محسن روح الامینی ، امیر جوادی و یعقوب بروایه منتشر و پیکر بی جانشان به خانواده ها تحویل داده شده و نگرانی ها درباره سلامت دیگر زندانیان را افزایش داده است، دیروز برخی از نمایندگان مجلس نیز خواستار بررسی و نظارت بر شیوه بازجویی ها و برخورد با بازداشت شدگان اخیر شدند.

درهمین رابطه حمیدرضا کاتوزیان نماینده جناح اکثریت مجلس کشته شدن محسن روح الامینی را یکی از نمونه های قابل تامل بازداشت ها و حوادث روزهای اخیر خوانده و تاکید کرد: "مجلس برای جلوگیری از عمیق تر شدن بحران باید مسائل مربوط به بازداشتها و بازجوییها را بررسی کند." رییس کمسیون انرژی مجلس گفت: "اینکه ایشان 18 تیر به هر بهانه ای دستگیر شود و پیکرش را چند روز بعد تحویل خانواده بدهند هیچ توضیح و توجیهی ندارد."

این نماینده مجلس هشتم با اعلام این که "مجلس باید تحرک بیشتری در این مورد داشته باشد چون این مورد یکی از نمونه های بسیار مشابه است" همچنین درباره پیگیری های مجلس در این باره اظهار داشت: "نکته جالب این است که مجلس در مورد بازداشتیها اطلاعی ندارد. ناجا از خود سلب مسئولیت کرده است و وزارت اطلاعات هم به ما می گوید ما در حاشیه هستیم. اگر این روند ادامه پیدا کند آثار بسیار بدی برای کشور ایجاد خواهد شد و بحران عمیقتر می شود."

این عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس با تاکید به این که "با اسرای جنگی و منافقین هم از این کارها نمی کردند" تصریح کرد "این مسایل باید جایی حل شود و به همین دلیل مسایل مربوط به زندانها، بازداشتها و بازجوییها باید مورد بررسی مجلس قرار گیرد."

از سوی دیگر، مسعود پزشكیان عضو فراکسیون اقلیت مجلس در حاشیه جلسه علنی روز یكشنبه در جمع خبرنگاران در پاسخ به سوالی در خصوص درگذشت محسن روح الامینی فرزند رییس انستیتو پاستور ایران اظهار داشت: "فرزند آقای روح الامینی كسی بوده است كه این افراد او را می‌شناختند اما با این حال دچار چنین سرنوشتی گردیده است و به همین علت نیز ما نگران افرادی هستیم كه هیچ شناختی از آنها وجود ندارد".

این واکنش ها در شرایطی صورت رفت که روز گذشته، همچنین علاءالدين بروجردي رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس با اشاره به تشکیل كميته‌اي در مجلس براي بررسي مشكلات بازداشت‌شدگان اخير گفت: "هماهنگي لازم با قوه قضائيه صورت گرفته تا بازديدهايي از بازداشتگاه‌ها و بازداشت‌شدگان به‌عمل آيد كه به محض دستيابي به اطلاعات و اخبار لازم نتيجه را به اطلاع عمومي مي‌رسانيم."

چهلم : روزآنلاین

دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
گفت و گو با مادر ندا

چهلم سر خاکش می رویم

چهلم دخترم می روم بهشت زهرا سر خاکش. تا حال برای او هیچ مراسمی نگرفته ام. نگران بچه های مردم بودم. نمی خواستم برای ندای من، بچه های مردم به دردسر بیفتند. چهلمش هم فقط بر سر خاکش عزاداری می کنیم. سالن و مراسم نداریم. ساعت 5 عصر روز 8 مرداد می رویم بهشت زهرا." این سخنان، حرفهای مادر ندا آقا سلطان است که در جمع گروهی از فعالان جنبش زنان بیان کرد. روزی که مادران عزادار دوشهید، سهراب اعرابی و اشکان سهرابی، که فرزندان خود را در حوادث اخیر بعد از انتخابات ایران از دست داده اند و جمعی از فعالان جنبش زنان برای تسلیت گویی و اعلام همراهی وهمدلی به دیدار خانواده ندا آقا سلطان رفتند.

در این دیدار، ابتدا جمعی از فعالان جنبش زنان به همراه عده ای از مادران کمپین یک میلیون امضا و مادران عزادار به منزل خانواده ندا آقا سلطان رفتند تاپس از گذشت یک ماه از کشته شدن دخترشان که آخرین تصاویر زندگی اش، همه رسانه های معتبر دنیا را به واکنش واداشت به آنها تسلیت بگویند. در این دیدار خانواده ندا از قصدشان برای برگزاری مراسم چهلم ندا بر سر خاک او سخن گفتند.

همچنین پس از گذشت ساعتی، خانواده های سهراب اعرابی و اشکان سهرابی و نیز جمعی از زنان فعال سیاسی از جمله فخرالسادات محتشمی پور همسر مصطفی تاج زاده و همسر عبدالله رمضان زاده که پس از حوادث اخیر در زندان به سر می برند و فریده ماشینی عضو جبهه مشارکت به این جمع پیوستند.

مادر ندا آقا سلطان در این مراسم کوچک از خصوصیات اخلاقی دخترش، روزهایی که او با مردم به خیابانها می رفت و لحظات کشته شدن ندا و حوادث پس از آن سخن گفت :

ندا فرزند دوم خانه بود یک خواهر بزرگتر و یک برادر کوچکتر دارد. دخترم خاص بود خیلی خاص. از بچگی همین طور بود. عاشق موسیقی بود و فلسفه. پر از سوال بود. همیشه پر از چرا. برای همین رفت دنبال الهیات و فلسفه. دانشگاه آزاد الهیات می خواند. عاشق خدا بود. دنبال خدا بود. بیشترین عشقش مطالعه کتابهای فلسفی بود. ولی دانشگاه جواب سوالهایش را ندادند. نه فقط جواب چراهایش را ندادند که به بن بستش هم رساندند. دانشگاه را بعد از سال دوم ول کرد. نمی توانست بعضی از برخوردها را تحمل کند.

ندا عاشق موسیقی بود. آواز می خواند.

- از روز 30 خردا بگویید.

من بیشتر روزها با ندا به خیابان می رفتم. آن روز ولی ندا تنها رفت. تنها که نه با استاد موسیقی اش آقای پناهی رفته بود. دائم هم با خانه در تماس بود. حتا ساعت 10 دقیقه به 6 هم با دایی اش تلفنی صحبت کرد.

- چه می گفت؟

- از وضعیت خیابان حرف می زد و توضیح می داد که آنجا چه خبر است. خب نگران بودیم و می خواست خبر بدهد که حالش خوب است... گفته بود که گاز اشک آور زده اند و ما ( او و آقای پناهی ) به سمت خیابانهای اطراف رفته اند. ولی خیلی زود، حدود ساعت 6.15 استادش آقای پناهی زنگ زدند و گفتند که ندا مجروح شده. گفتند تیر به پایش خورده. ما سراسیمه راه افتادیم به سمت بیمارستانی که ندا را برده بودند؛ شریعتی. وقتی رسیدم دیدم آقای پناهی سراپا خون است. تمام لباسش از خون خیس بود. همانجا فهمیدم که تیرخوردن به پا نمی تواند این همه خونریزی داشته باشد. فهمیدم موضوع خیلی جدی تر است...

[حمید پناهی روی صندلی کنار مادر ندا نشسته است. خمیده تر از مردی به نظر می رسد که در فیلمها دیده ام. و بسیار شکسته تر از آن. نگاه ها بر او خیره می شود. آشکارا دستش می لرزد. سری تکان می دهد و می گوید: صدایم کرد. و فقط توانست بگوید سو... انگار گفته بود سوختم. و بعد دهانش پر از خون شد...]

مادر ندا ادامه می دهد:

فردای آن روز پزشکی قانونی ندا را به پدرش تحویل داد. اول البته گفتند به کمی از استخوان پای او نیاز دارند که من موافقت کردم. اما به نظرم این فاجعه چنان همه جا پخش شده بود که ترجیح دادند که زودتر جنازه را برای دفن تحویل بدهند.

- عده ای گفتند و نوشتند که در زمان دفن مشکلاتی برای شما پیش آمد و تحت فشار بودید، درست است؟

برای خانواده ما مشکلی پیش نیامد. برخوردها هم با ما محترمانه بود. البته بعدش خیلی رفت و آمد کردند. ولی محترمانه برخورد می کردند.

- رفت و آمد به چه منظوری؟

خب لابد برای پیدا کردن قاتل یا اینکه ببینند آیا غرض ورزی شخصی در کار بوده یا نه. کاراگاه ها ی مختلف از وضعیت ندا می پرسیدند. از گوشی ندا شماره ها را در آوردند که ببینند آیا مشکلی درکار نبوده.

- یعنی پرس و جوها در جهت پیدا کردن قاتل بود؟

اینطور می گفتند. ولی ما اصلا در شرایطی نبودیم که این رفت و آمدها را تحمل کنیم. من گفتم قاتل دختر من همان است که بچه های بقیه مردم را هم کشته. چه فرقی می کند؟ بچه من و دیگران ندارد. همه عزیز بودند. و همه را بالاخره کسانی کشته اند.

- برگزاری مراسم چه شد؟

راستش تنها فشار همین بود. ما مسجد نیلوفر را برای برگزاری مراسم ندا گرفته بودیم. اما به ما گفتند نمی شود. بعد متوجه شدیم که مجوز نداده اند. بعد خواستیم سالن بهشت زهرا را بگیریم. آنجا هم نشد! نه اینکه فقط به بچه من مجوز نداده باشند. نه، یک دستور کلی بوده ظاهرا. اما ما توانستیم بالاخره از یک مسجد اجازه برگزاری مراسم بگیریم. اما تا ما به خودمان بیاییم و تصمیم بگیریم ناگهان خبرش در اینترنت پخش شد و با خبر شدیم که اطلاع رسانی گسترده ای دارد انجام می شود. من گفتم ندای من که رفته. اگر مردم بیایند ممکن است شلوغ شود و خون بیگناه دیگری به زمین بریزد. این بود که برنامه را خودم لغو کردم. نمی خواهم به خاطر ما و به خاطر ندا بقیه در خطر بیفتند. اما چهلم دخترم را سر خاکش برگزار می کنیم.

سراغ از پدر ندا می گیریم. بیرون است و هنوز به خانه نیامده. از مصاحبه تلویزیونی اش می پرسیم. همه خانواده با تعجب نگاهمان می کنند. " کدام مصاحبه؟!" با تلویزیون. کسی در جمع توضیح می دهد که در یکی از برنامه های تلویزیون پدر ندا از کشته شدن او توسط اغتشاشگران گفته است. همه اظهار بی اطلاعی می کنند و می گویند کسی از خانواده آنها تا کنون با تلویزیون در این باره مصاحبه نکرده است.

از حمید پناهی درباره لحظات سختی که بر او گذشته است می پرسیم. و او شرح لحظه هایی که مثل سالی برآنها گذشت را چنین می گوید: وقتی ندا تیر خورد مردم جمع شدند. آقای دکتر حجازی سعی کرد جلوی خونریزی را بگیرد. اما نمی شد. خونریزی خیلی زیاد بود. سعی کردیم ندا را به بیمارستان برسانیم. هنوز زنده بود. مردم خیلی کمک کردند. خیلی. اگر به شما بگویم جوانها با هم یک زانتیا را که خیابان را بند آورده بود و نمی توانست در فشار جمعیت حرکت کند با دست بلند کردند و در طرف دیگر کوچه روی زمین گذاشتند حتما باور نمی کنید. ولی عین واقعیت است. بالاخره راه باز شد و ما توانستیم به سمت بیمارستان شریعتی برویم. اما به بیمارستان نرسیده ندا تمام کرده بود.

هنوز نشسته ایم و حرف از نداست. خواهر و برادرش ساکتند. مهمانهای دیگر می رسند. پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی چنان قوی است که پیش خودم شرمنده می شوم که در روز تشییع جنازه سهراب با خود گفتم او بدون پسرش دوام نمی آورد. مادر اشکان ولی انگار کوهی براو فرو ریخته است. ساکت و مظلوم است و مهربان. انگار هنوز منتظر است. منتظر و ناباور.

- شام پخته بودم که اشکان گفت می خواند به دیدن دوستش که خانه شان نزدیک خانه ما در همان رودکی است برود. گفتم الان دیر است و خیابانها شلوغند. نرو! گفت: "مامان تا سالاد درست کنی، برمی گردم." و رفت. یک ساعت گذشت و برنگشت. دلشوره گرفتم. اما باز هم منتظر شدم. اما وقتی هوا تاریک شد طاقت نیاوردم. دویدم به سمت خیابان. تا سر کوچه رفته بودم که دیدم سعید دارد از روبرو می آید و همه لباسش خونی است. داد زدم: اشکان کو؟ گفت: تیر خورده. نفهمیدم چطور تا پیش پسرم رفتم. دستش روی شکمش بود. فقط شنیدم که گفت: مامان سوختم!

مادر ندا که تا آن لحظه خود دار و پرشکیب به حرفها گوش می دهد و سعی می کند جلوی مهمان هایش بغض فرو خورده را سیل نکد، ناگهان می ترکد و فریاد می زند: این جمله ندای من هم بود... !

دلجویی از مادران عزادار تا ساعاتی بعد از غروب آفتاب ادامه می یابد. به خانه برمی گردیم. سنگین تر از قبل. راست می گوید مادر ندا. او خیلی خاص بود. اگر نبود این همه درد روی دل دنیا باد نمی کرد از آن نگاه آخرش.

جنایت علیه بشریت : روزآنلاین

دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
خامنه ای و احمدی نژاد: جنایت علیه بشریت

نویسنده : اکبر گنجی

با این رژیم چه باید کرد؟

1- حمله ی نظامی و تحریم اقتصادی

من همیشه گفته و نوشته ام که مخالف حمله ی نظامی به ایران هستم. هیچ کشوری، به هیچ بهانه و دلیلی مجاز به حمله ی نظامی به ایران نیست. همچنین گفته و نوشته ام با هرگونه تحریمی که موجب افزایش درد و رنج مردم ایران شود،مخالف هستم. تاحدی که من می فهمم، تحریم اقتصادی موجب افزایش درد و رنج مردم می شود و می تواند به مرگ هزاران نفر منتهی گردد. همیشه، و اکنون بیشتر، با این پرسش مواجه بوده ام که اگر دولت های غربی نه ایران را مورد حمله ی نظامی قرار دهند، و نه مشمول تحریم اقتصادی کنند، پس چگونه می توانند به مردم ایران یاری رسانند؟

تجربه تحریم اقتصادی ده ساله ی عراق نشان می دهد که تحریم اقتصادی صدمه ی چندانی به دولت صدام حسین وارد نیاورد، اما دهها هزار تن از مردم عراق در اثر تحریم اقتصادی جان باختند و همبستگی اجتماعی مردم آن کشوراز بین رفت. رژیم صدام حسین از طریق حمله ی نظامی یی که ساختارهای زیربنایی آن کشور را تقریباً نابود کرد، سرنگون شد، نه تحریم اقتصادی. بدینترتیب، اگر هدف اصلی مدافعان تحریم اقتصادی ایران سرنگونی رژیم سلطانی باشد، مدافعان چاره ای جز آن ندارند که به نوعی از حمله ی نظامی هم دفاع کنند. یعنی امری که به نحو جبران ناپذیری زیر ساخت کشور را هدف قرار می دهند و پذیرفته نیست. به نظر من، گذار ایران به دموکراسی، وظیفه ی ایرانیان است، نه آنکه یک دولت خارجی از طریق حمله ی نظامی به ایران، و نابودی همه ی تأسیسات زیربنایی کشور، رژیم را سرنگون سازد.

تا حدی که من می دانم، هیچ یک از مدافعان حمله ی نظامی و تحریم اقتصادی،تاکنون دلائل مدعای خود را مکتوب نکرده اند تا بتوان با آنان وارد گفت و گوی ناقدانه شد. دو گروه بد نام طرفدار تحریم اقتصادی و حمله ی نظامی، که فقط طرفداران اندکی در خارج از کشور دارند، تنها کارشان این بوده و هست که مخالفان حمله ی نظامی و تحریم اقتصادی را عاملان رژیم ایران معرفی کنند. خارج از این دو گروه، اگر کسی معتقد به تحریم اقتصادی و حمله ی نظامی باشد،نظر خود را مکتوب نکرده است. همین واقعیت نشان می دهد که این رویکرد، رویکرد قابل دفاعی نیست.

2- تشویق جامعه ی جهانی به عدم هر گونه واکنش نسبت به رژیم ایران

به نظر برخی از ایرانیان و رسانه ها ی غربی، اگر مدعای ما تا نهایت منطقی اش پی گرفته شود،تنها نتیجه ی آن، دعوت جامعه ی جهانی به سازش همه جانبه با دولت ایران است. اما به گمان من، این استنتاج عقیم است.می توان با حمله ی نظامی و تحریم اقتصادی مخالفت کرد و در عین حال جامعه ی بین الملل را مسئول به شمار آورد و انتظار داشت تا در جهت تأمین منافع ایران با مردم همراهی کنند.

نظام سلطانی ایران طی سه دهه ی گذشته جنایات سازمان یافته ی بسیاری صورت داده است: قتل عام چندین هزار زندانی سیاسی در تابستان 1367 ، ترور دهها دگراندیش در داخل و خارج از ایران، حمله به کوی دانشگاه تهران در سال 1378 ، به گلوله بستن مردم معترض به تلقب انتخاباتی و کشتن دهها تن از آنها، برخی از مصادیق مدعای ماست.

با اینکه چهار سال از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد نمی گذرد،بر همگان باید روشن شده باشد که دولت او دولت جنایت کاران است. مصطفی پور محمدی(وزیر کشور اول او) و محسنی اژه ای(وزیر اطلاعات او) در قتل عام زندانیان در تابستان 1367 و ترور دگراندیشان در داخل و خارج مشارکت مستقیم داشته اند[بخشی از تاریخ مستند این وقایع را می توان در کتاب خاطرات آیت الله منتظری پیدا کرد]. غلامحسین الهام سخنگو و وزیر دادگستری دولت احمدی نژاد، همان "غلامحسین عصا به دست" دادستانی دادگاه انقلاب در دهه ی 60 است. نقش مستیقم او در سرکوب های دهه ی 60 به قدری بود که وی مجبور شد نام خانوادگی اش را از عصا به دست به الهام تغییر دهد. همه ی بازداشت های اخیر و کشتن بازداشت شدگان در زیر شکنجه ها، کار حفاظت اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات دولت احمدی نژاد است. خانواده هایی که به دنبال فرزندان مفقود شده ی خود می گردند،پس از هفته ها جست و جو، جنازه ی فرزند به شهادت رسیده شان را تحویل می گیرند. بر خلاف رژیم شاه که اجازه می داد مردم برای شهدای خود مراسم سوم، هفتم و چهلم برگزار کنند، رژیم سلطانی ایران این امکان را از خانواده ها سلب کرده است. علی خامنه ای، مسئول مستقیم همه ی این اعمال است. ولی خامنه ای در این جنایات تنها نیست. به غیر از دلارهای نفتی، نیروهای نظامی- شبه نظامی و امنیتی مهمترین تکیه گاه سلطان اند.

3- حقوق بشر و پیگرد کیفری جنایت کاران

حقوق>بشر امری جهانشمول است. دولت ایران نه تنها عضو سازمان ملل متحد است، بلکه امضا کننده ی اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است. هر دولتی نه تنها موظف به اجرای اصول این اعلامیه است، بلکه موظف به محکوم کردن نقض حقوق بشر و دفاع اخلاقی- معنوی از ستم دیدگان است. هیچ دولتی مجاز نیست تا با ناقضان حقوق بشر همکاری کند. اعتراض به نقض سیستماتیک و گسترده ی حقوق بشر،دخالت در امور داخلی هیچ کشوری نیست. کما اینکه دولت و مردم ایران به نقض سیستماتیک و گسترده ی حقوق اساسی مردم فلسطین به درستی اعتراض می کنند و از حقوق مردم ستم دیده ی فلسطین دفاع می کنند. جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا، به درستی گفته است، دولت اسرائیل آپارتاید عظیمی بر مرم فلسطین حاکم کرده است. سیاه پوستان آمریکا، با تمامی حقوقی که کسب کرده اند، هنوز هم از تبعض رنج می برند. اعتراض به رفتار تبعیض آمیز دولت آمریکا در این خصوص، به هیچ وجه دخالت در امور داخلی این کشور به شمار نمی رود.

رژیم سلطانی حاکم بر ایران، به طور سازمان یافته حقوق اساسی مردم ایران را نقض کرده و رفتارهایش با مردم ، مصداق "جنایت علیه بشریت" است. من نه تنها موافق تحریم هوشمند سیاسی علیه رژیم هستم، بلکه معتقدم از طریق فعالیت جمعی باید شورای امنیت سازمان ملل را مجبور سازیم تا پرونده ی زمامداران کشور را به عنوان جنایت علیه بشریت به دادگاه بین المللی کیفری بسپارد.

اگر چه علی خامنه ای از کشور خارج نمی شود، اما محمود احمدی نژاد و اعضای کابینه اش، یعنی مجریان جنایات رژیم، دائماً به کشورهای مختلف سفر می کنند. ما می توانیم و باید جامعه ی جهانی را قانع سازیم تا به محض خروج احمدی نژاد از کشور، وی را به اتهام جنایت علیه بشریت بازداشت کنند. از همین امروز باید این فعالیت در دستور کار جمعی قرار گیرد. این تحریم و محاکمه نه تنها موجب افزایش درد و رنج مردم ایران نمی شود، بلکه امید به عدالت و آزدای و دموکراسی را در مردم ایران افزایش می دهد. این کاری است که بیشترین صدمه را بر رژیم سلطانی وارد خواهد آورد.

4- مسأله و مشکل روسیه و چین

دولت مافیایی پوتین و دولت کمونیستی چین، نه تنها نیروهای سرکوبگر ایران را آموزش داده و مسلح به تجهیزات سرکوب می کنند، بلکه بزرگترین مانع تصویب پیگرد قانونی زمامداران رژیم در شورای امنیت سازمان ملل خواهند بود. این مسأله و مشکل به طرق زیر قابل حل و رفع خواهد شد.

1-4- تحریم کلیه ی کالاهای ساخت روسیه و چین: از امروز به بعد باید خرید تمامی کالاهای ساخت این دو کشور را مورد تحریم تمام عیار قرار دهیم. باید به روسیه و چین بفهمانیم که لغو تحریم کالاهای آنها، تنها و تنها مشروط به تصویب پرونده ی نقض سازمان یافته ی حقوق بشر ایران در شورای امنیت و ارسال آن به دادگاه بین المللی کیفری است.

2-4- تظاهرات مداوم در برابر سفارت خانه های این دو کشور: باید از طریق هماهنگی و ارتباط شبکه ای با کلیه ی ایرانیان در اروپا، آمریکا، کانادا، آسیا و اقیانوسیه،تظاهرات سراسری در برابر سفارت خانه های این دو کشور به راه بیندازیم. روسیه و چین باید بفهمند که تحصن اعتراضی ما تا زمان تصویب قعطنامه در شورای امنیت سازمان ملل، ادامه خواهد داشت.

5- نتیجه

برای رسیدن به این هدف، طی چند روز آینده نامه ای خطاب به شورای امنیت سازمان ملل انتشار خواهد یافت، که همه ی ایرانیان مجاز به امضای آنند. پس از ارسال نامه به شورای امینت،مراحل بعدی طرح به سرعت انجام خواهد گرفت. حدود یک ماه و نیم تا سفر احمدی نژاد به سازمان ملل فاصله داریم. باید کاری کرد که او از کشور خارج نگردد، اما اگر آمد،با همه ی ما و جامعه ی جهانی روبرو خواهد شد که به عنوان جنایت کار با او برخورد خواهند کرد.

او را شکنجه می کنند : روزآنلاین

دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۸
دختر حجاریان در مصاحبه با روز: دارند او را شکنجه می کنند

نگذارید پدرم را بکشند

سعید حجاریان، تحت فشار شدید روحی و جسمی برای اعترافات دروغین است و در وضعیت به شدت خطرناکی قرار دارد. خانواده این چهره سرشناس اصلاح طلب در گفتگو با روز به شدت از وضعیت سلامتی او ابراز نگرانی کرده و اعلام کردند که با برخوردهایی که صورت می گیرد مشخص است که قصد جان حجاریان را کرده اند.

زینب حجاریان، دختر سعید حجاریان با بیان اینکه پدر مرا برای پذیرفتن اعتراف تحت فشار شدید قرار داده اند به روز گفت: آقایان از هیچ کاری فروگذار نیستند و کارهایی که انجام می دهند ممکن است به قیمت از دست رفتن ایشان منجر شود.

وی با اشاره به دیدار اخیر مادر و برادرش با آقای حجاریان گفت: پدرم به شدت زرد و نحیف شده و کک و مک زیادی نیز در صورت او به وجود آمده است که ما فکر کردیم شاید یرقان گرفته باشد اما یرقان نیست و قضیه خیلی فراتر از این حرفهاست.

زینب حجاریان افزود: پدرم گفته که هر روز او را زیر آفتاب شدید 40 - 42 درجه می برند و و ساعت ها در زیر آفتاب نگه میدارند و سپس داخل برده و روی او یخ می ریزند و ما در این زمینه با پزشک صحبت کردیم و پزشک ایشان گفتند که این قضیه منجر به خونریزی مغزی خواهد شد و با توجه به اینکه یکی از رگ های مغزی پدرم در ترور ایشان به شدت آسیب دیده اینها میخواهند پدرم را دچار خونریزی مغزی کرده و اینگونه بکشند.

وی افزود: داروهای پدرم را از خانواده ام نمی گیرند و به ایشان نمی رسانند و ما نگران داروهایی هستیم که به او می دهند و می ترسیم این داروها نامناسب باشد یا دز مناسبی نداشته باشد.

وی با ابراز نگرانی شدید از این قضیه تصریح کرد: در آخرین ملاقاتی که خانواده ام با ایشان داشتند سه بازجو حضور داشتند و یکی از بازجوها با تحکم به مادرم گفته چرا اعلام نمی کنید که جای حجاریان خوب است و مادرم نیز گفته که ما هم اعلام کنیم مردم احمق نیستند که بپذیرند.

دختر حجاریان افزود: این مساله در حضور پدرم بوده و پدرم به شدت ناراحت شده و گفته من که به خواسته شما گفتم جای من خوب است با خانواده ام چیکار دارید و مادرم هم گفته که شما ناراحت نباش من خودم از پس اینها بر می آیم اما بازجو باز با تحکم داد زده که چرا باید ناراحت بشود و مادرم تاکید کرده که این رفتارها نباید در حضور آقای حجاریان صورت بگیرد.

وی تصریح کرد: اینها یک هدف دارند یا اینکه از پدرم اعتراف دروغ بگیرند یا اینکه او را نابود کنند و از بین ببرند که نخواهند توانست اعترافی بگیرند. پدر مرا یک بار کشته اند او چیزی برای از دست دادن ندارد و هرگز اعتراف نخواهد کرد.

وی با اشاره به بازجویی از همسرو پسر حجاریان گفت: نمیدانم این بازجویی در حضور پدرم بوده یا اینکه خبرش را به او منتقل کرده اند اما به شدت ناراحت بوده و از این موضوع به شدت به هم ریخته است.

زینب حجاریان توضیح داد: در بازجویی از مادرم که 4 ساعت طول کشیده فرم هایی جلوی مادرم گذاشته اند و از او خواسته اند تمام زندگی اش را بنویسد و او را تحت فشار قرار داده اند بنویسد که با منافقان در ارتباط است و تمام زندگی و سفرهای خارجی مادرم و ارتباطات او را پرسیده اند.

وی با بیان اینکه همسر و پسر حجاریان به شدت تحت فشار هستند گفت: برادرم را تا کنون چندین جلسه بازجویی کرده اند و ما نمی دانیم برنامه آینده آقایان چیست و چه کاری میخواهند بکنند و به شدت نگران پدرم و از طرفی نگران مادر و برادرم هستیم و هر اتفاقی برای آنها بیفتد مسولیت آن با دولت ایران است.

زینب حجاریان گفت: من شنیده ام حکم ویژه ای در باره پدرم صادر شده اما نمیدانم این حکم ویژه چیست و چه بلایی میخواهند سر او بیاورند.

دختر حجاریان با اشاره به عدم پذیرش آزادی مشروع از سوی پدرش گفت: ما شنیده ایم که میخواستند به صورت مشروط پدرم را آزاد کنند و حقه مرتضوی این بوده که پدرم را در خانه امنی که گفته بود تهیه کنیم از بین ببرد.

وی خواهان آزادی پدرش در اسرع وقت شد و گفت: از هر کسی که می تواند هر کمکی بکند خواهش می کنم کمکمان کند. پدر من از جان خود گذشته و حاضر به اعتراف دروغ نیست و نگذارید او را از بین ببرند.