۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

روزهای اوین : mowjcamp.com

برگی از خاطرات 209، نوشته سمیه نصرتی درباره روزهای زندان اوین

این نوشته، اولین بخش از خاطرات سمیه نصرتی روزنامه‌نگاری است که تا هفته پیش در زندان بود. این نوشته را به نقل از وبلاگ خانم نصرتی نقل کرده‌ایم.



پرده اول

کنار پنجره ایستاده ای وچشمانت را به سنگفرش خیابان می دوزی و در ذهنت رفت و آمد ماشینها را شمارش می کنی...گاهی هم نگاهت پاره می شود و فاصله زمین تا آسمان را گز می کند.فکر می کنی سحر نزدیک است.نگاهت را از دنیا می دزدی تا به ذهن خسته ات استراحتی بدهی...با گوشهایت صدای توقف چندین ماشین را می شنوی...خیره می شوی به افرادی که در حال کمین کردن در اطراف خانه ات هستند...ناخودآگاه به سمت تلفن می دوی ....هژیر.... حمید.....در یک چشم به هم زدن ،کسانی به تفتیش منزلت می پردازند که مجوز بازرسی از منزلت را ندارند.تو از این کار غیر قانونی جلوگیری می کنی ،یک کف گنگی به صورتت حواله می دهند....تلفنت زنگ می خورد....اجازه نمی دهند برداری... شماره کیست...می گویی اگر آشنا بود اسمش سیو بود....چندین بار گوشی موبایل ها و خانه به صورت همزمان زنگ می خورد و در نهایت موبایل ها خاموش و دستور کشیدن تلفن از پریز داده می شود...از داخل یخچال وفر گاز تا شمعدانی های داخل لوستر مورد بازرسی قرار می گیرد .بالاخره تمام وسایل از لپ تاپ تا کتاب ها ...دفترچه خاطرات تا دست نوشته های کاغذیت ضبط وثبت می شود...همسایه ها بیدار شده اند و منزلشان مورد تفتیش قرار می گیرد.....


پرده دوم


داخل اتوبان مدرس هستی ..دوباره نگاهت را به آسمان می دوزی.سرت را از پنجره بیرون می بری تا ماه را پیدا کنی ...یکی می گوید..."سرت را بیار توی ماشین .....اگر هوار هوار کنی نعشت را به اوین می رسانم....سرت را روی زانویت بگذار..."


پرده سوم


سر به زیر پیاده می شوی.با چشم بند به استقبالت می آیند.فردی که تو را به اوین آورده از تو طلب حلالیت می کند ...دلت برایش می سوزد.می بخشی تا خدا تو را ببخشد.مامور می گوید:" مواظب خودت باش".در همین لحظه صدای پایی می آید.بنشین روی این صندلی پشت به دیوار ....یکی می گوید:"مومنی را آوردیم" دیگری می گوید:"عبدالله باز تو اینجایی؟"وقتی نامی آشنا می شنوی دلگرم می شوی...بعد هم چند عکس می اندازی....به سمت بهداری تو را هدایت می کنند.آنجاست که چشم بندت را برمی داری ...اتاق را برانداز می کنی ...خیلی قدیمی است .ساخت زمان شاه است و مورد استفاده اطلاعات و ساواک.تجسم می کنی تاج و تخت اون شاه در قلعه شون نمی شه....


پرده چهارم


از نیمه شب گذشته است و تو در مکانی هستی که سطل بزرگ زباله ، نون خشک و چندین گلدان وجود دارد.در جایی که از سقفش می توانی آسمان را ببینی. در را باز می کنند و یک دست لباس راه راه به تو می دهند و یک دست روپوش آبی رنگ.لباس راه راه برای داخل سلول است و لباس آبی رنگ برای بازجویی.قبل از پوشیدن لباس چندین بار بشین و پاشو می روی وسپس لباس راه راه را می پوشی تا بیشتر شبیه مجرم ها شوی.چشم هایت را می بندی و دوباره داخل راهرویی تنگ می شوی.


پرده پنجم

فزت برب الکعبه


در باز می شود...وارد سلول می شوی...هر چی می خواهی باید چراغ بزنی.از 11 شب تا اذان صبح حق چراغ زدن نداری.در طول روز 4 بار می توانی چراع بزنی و دستشویی بروی.برای دستشویی رفتن هم باید چشم بند ببندی....اینها مقرراتی است که زندانیان برایت توضیح می دهد و در سلول را می بندد.کنجی می نشینی.همه جا تاریک است.در میان تاریکی با خدای رحمان و رحبمت صحبت می کنی ....فکر می کنی حتما خیری در این بوده که بدین جا آمده ای...تجسم می کنی که پیش از این می گفتند" اوین دانشگاه است"،واگویه می کنی :" اینجا که کسی نیست که به من چیزی یاد بدهد...پس بیاموز آنچه را که باید بیاموزم."تصور می کنی که صدای اذان می آید.در کنار اتاق ظرفشویی است که می تونی در آن وضو سازی .به نماز می ایستی . اما باز صدای اذان می آید.فکر می کنی که خدا تو را درآغوش گرفته و تو از هر زمان به او نزدیک تری .


پرده ششم


از خواب بیدارت می کنند.یکی می گوید:"روپوش آبی را تنت کن.چشم بندت را ببند. کارشناست(بازجوت)منتظره."برخلاف تصورم بازجو هم مرد است و مدام عوض می شود ... هر کدام سوالاتی می نویسند که باید جواب دهی.


با نام خدا آغاز می کنی و در ابتدای برگه بازجویی می نویسی" سبحانک کنت من الظالمین"


در ستاد موسوی بودی؟

بله،دبیر اتاق خبر ستاد استان تهران.


در تظاهرات وراهپیمایی ها و اغتشاشات شرکت کردید؟

بله ، من خبرنگار بودم اگر شرکت نمی کردم باید شک می کردید.

.

.

.

تا درباره خصوصی ترین مسایل زندگی دیگران از تو می پرسند...گاهی نمی دانی اینجا اماکن است یا 209.


پرده هفتم


گوشه ای از هواخوری را برای نشستن انتخاب می کنی.نگاهت به پشت در هواخوری می افتد.


بهمن خوبی؟من خوبم .نگرانت هستم،تو خوبی؟(ژیلا بنی یعقوب )

زهرا باروقی(سلول 21)انفرادی

آقای خانجانی هنوز انفرادی هستین.(ج.ا)

من رو به منافقین بستن اما چیزی تو پرونده ام نیست(از طرف شیوا نظر اهاری برای شادی صدر)

محسن آزموده کدام سلولی؟(زهرا)

ژیلا بنی یعقوب،شیوا نظرآهاری،کردی نژاد(سلول 23 یا 24)

بچه های آل یاسین آزاد شدند(میترا حاجی نجفی)

مرضیه امیرزاده کجایی؟

هرشب ماه را در آسمان جستجو می کنم و تو را به یاد می آورم ( از طرف حسن طرلانی برای مهسا نادری)

موسوی خراب کردی...چرا در مقابل اوین تحصن نمی کنی؟از چی می ترسی؟(بابک)

سمیه توحیدلو،زهرا آزموده ،عاطفه نبوی(سلول 14)

صحبت از سوزاندن یک برگ نیست......آه جنگل را بیابان می کنند...

دل خوش نداریم به عثمان و مذهبش .......در دین ما ملاک مسلمانی ابوذر است...مهسا نادری


همه اینها را سریع به خاطر می سپاری و چندین بار مرور می کنی ..سرت را می گردانی تا اثری از کس دیگری بیابی .روی زمین به انگلیسی نوشته شده: پی.ان خوبی ... "سلطانی"وکیل پایه یک دادگستری و قندی در کنار نوشتار افتاده است.با نگاهت خوب هواخوری را جستجو می کنی.


وقتی اثری نیافتی،در گوشه ای که از پیش انتخاب کرده بودی می نشینی...سرت را از لابه لای میله های فلزی به آسمان می چرخانی ...کمی با خدا درد دل می کنی ..." تو که اسمع سامعین بودی"،"تو که ابصرناظرین بودی"تو که می گفتی آه مادر می گیره پس چرا دامن ظلم رو نمی گیره"،تو که وعده دادی "الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم"پس چی شد؟من که اسلامم با اینها تفاوت کرده....اگه اینها خدای جبار متکبر رو می پرستن که فقط ادم رو عذاب می کنه ....من که خدام تویی ای الرحمن راحمین....ای رحمن ای رحیم...اما می دونم تو می خوای من پاک بشم...تا استغفارم رو نپذیری من از اینجا بیرون نمی آم....


همین موقع است که صدای اذان بلند می شه...باشیر آب کوچک هواخوری وضو می گیری و این سرود را می خوانی:


دوباره می سازمت وطن

اگرچه باخشت جان خویش

ستون به سقف تو می زنم

اگرچه با استخوان خویش

اگرچه صدساله مرده ام

به گور خود خواهم ایستاد

که برکنم قلب اهرمن

به نعره انچنان خویش


پی نوشت:نخستین سالی است که روز خبرنگار من بیکارم.....اخه ؟آقای رییس گفته زندانی سیاسی نمی تونه بیاد روزنامه!...

موازنه ی قوا : روزآنلاین

موازنه ی قوای رژیم و دموکراسی خواهان

اکبر گنجی :

اشاره:>براستی رژیم در چه وضعیتی قرار دارد؟ برخی از مخالفان رژیم چنان جلوه می دهند که گویی با چند تظاهرات خیابانی دیگر، رژیم سرنگون خواهد شد. برخی دیگر هم رژیم را با افریقای جنوبی مقایسه کرده و خواهان تحریم اقتصادی تمام عیار ایرانند تا همچون رژیم آپارتاید فروبپاشد. آیا این مدعیات و مقایسه ها مطابق با واقع است؟ بهتر است وضعیت واقعی رژیم و مخالفانش را از نظر بگذرانیم. این مقاله بخش پنجم مقاله ی "با این رژیم چه باید کرد؟ " است. خواننده محترم باید عذر خواهی نویسنده را به دلیل طولانی بودن متن پذیرا شود.



اول: وضعیت رژیم



1- پایگاه اجتماعی رژیم

برخی بر این باورند که رژیم فاقد پایگاه اجتماعی است. اما واقعیت آن است که رژیم دارای پایگاه اجتماعی اقلیت است. مجموعه ای از نظرسنجی ها، پیمایش های بزرگ اجتماعی، و درصد آرای انتخابات مختلف نشان می دهند که پایگاه اجتماعی رژیم در حدود 10 درصد جامعه ی ایران است. پایگاه اجتماعی کسانی را دربر می گیرد که به طور منظم با دستگاه های حکومت رابطه ی وابستگی دارند و از ایدئولوژی و سیاست های آن حمایت می کنند. درست است که رژیم در اقلیت قرار دارد، اما نادیده گرفتن چند میلیون انسانی که رژیم موجود را به هر دلیل بهترین گزینه برای ایران می دانند، دور از واقع بینی سیاسی است و تحلیل سیاسی را به رویکردی ایدئولوژیک تبدیل خواهد کرد. کتمان نمی توان کرد که محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری اخیر توانسته است چیزی حدود 30 درصد آراء را کسب کند. شواهد متعدد نشان می دهد که علاوه ی بر تقلب گسترده ی روز رأی گیری، استفاده ی غیر قانونی از امکانات دولتی و نیروهای مسلح در روزهای منتهی به رأی گیری، و جلوگیری از نظارت موثر کاندیداهای مخالف بر نحوه ی اخذ و شمارش آراء، وزرات کشور احمدی نژاد اساساً بدون شمارش آراء صندوق ها نتایجی را به صورت شتابزده اعلام کرده است. همان نتایج اعلام شده نیز که چندین بار در سایت رسمی وزارت کشور تغییر داده شد اینک از روی سایت برداشته شده و در دسترس عموم نیست. محمود احمدی نژاد در شرایط دموکراتیک قادر به کسب 30 درصد آراء نخواهد بود، اما در حال حاضر با سیاست های پوپولیستی، مخفی شدن در پشت سنگر دفاع از دین و ایستادگی در برابر غرب به رهبری آمریکا، چنین آرایی را کسب کرده است. از سوی دیگر، هر گونه طرحی برای گذار مسالمت آمیز ایران به دموکراسی، باید منافع، ترجیحات و علائق بخش هایی از اقشار محروم و دیندار جامعه را هم در نظر گیرد. در غیر این صورت، باید طرحی برای حذف چند میلیون انسان آماده داشت. اگر چنان باشد، ادعای دموکراسی خواهی و آزادی طلبی و حقوق بشر را باید کنار نهاد. از تأکید بر اینکه رژیم دارای پایگاه اجتماعی اقلیت است، نمی توان نتیجه گرفت که پس رژیم پایدار است، مسأله توجه به لوازم ضروری فرایند گذار مسالمت آمیز به دموکراسی است.



2- پایگاه اجتماعی روحانیت

روحانیت به عنوان یک صنف مفسر رسمی دین، دارای پایگاه اجتماعی در میان مردم ایران است. درست است که بخش هایی از روحانیت از جهت فکری و منافع با رژیم در یک جا قرار می گیرند، اما روحانیون مخالف رژیم را هم نمی توان نادیده گرفت. آزاده ای چون آیت الله منتظری در این صنف وجود دارد که برای آزادی مردم ایران هزینه ی زیادی پرداخت کرده است. از این رو، پایگاه اجتماعی روحانیت، از پایگاه اجتماعی رژیم قوی تر و بیشتر است. هزاران روحانی در حوزه های دینی، مساجد، نماز جمعه، ادارات، نیروهای مسلح و... حضور دارند. حدود 70 هزار مسجد در ایران وجود دارد که 60 هزار آن متعلق به شیعیان و حدود 10 هزار آنها متعلق به اهل سنت است. این صنف در مقابل دین ستیزی می ایستد و اقشار بسیاری را می تواند در این خصوص بسیج نماید. بدیهی است که اکثر دموکراسی خواهان ایران دین ستیز نیستند، خواست سکولاریسم به عنوان یکی از پیش شرط های گذار به دموکراسی، معنایی جزء تفکیک نهاد دین از نهاد دولت ندارد. این خواست می تواند در صنف روحانیت هم مدافعانی بیابد.بسیاری از روحانیون نمی خواهند دین دولتی شود و یا به آلودگی های سیاست آلوده شود.



3- منابع مالی رژیم

نفت مهمترین کالای تحکیم کننده ی دیکتاتوری در ایران است. نفت نه تنها دولت را از مردم مستقل کرده است، بلکه مردم را به دولت وابسته ساخته است. دولت نیازی به مالیات گرفتن از مردم ندارد، درآمدهای نفتی طبیعی و خداداد امکان استقلال از جامعه ی مدنی را برای دولت فراهم کرده است. درآمد نفتی ایران طی چهار سال اول ریاست جمهوری محمد خاتمی( 2000 – 1997)، 67 میلیارد و142 میلیون دلار بود. این درآمد در چهار سال دوم ریاست جمهوری خاتمی (2004- 2001 )به 101 میلیارد و 52 میلیون دلار افزایش یافت. در چهار سال اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، (2008 – 2005)، این درآمد به نحو سرسام آوری افزایش یافت و به 266 میلیارد و 169 میلیون دلار رسید.

حتی اگر درآمدهای نفتی به قیمت سال 2008 محاسبه شود، درآمدهای سال های اخیر، بسیار بیشتر از گذشته بوده است. درست است که طی ماه های گذشته قیمت نفت تقریباً به نصف کاهش یافت، اما در هر حال باز هم میزان درآمدهای نفتی، از میزان آن در دوران اصلاحات بسیار بیشتر است. براساس گزارش اداره ی اطلاعات انرژی آمریکا، درآمد حاصل از فروش نفت ایران در 5 ماه اول سال 2009، بالغ بر 17 میلیارد دلار بوده است. به تعبیر دیگر، در شش ماه اولین سال دوره ی دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، درآمد نفتی ایران در حدود کل درآمد نفتی سال اول دومین دوره ی ریاست جمهوری خاتمی بوده است. رژیم از طریق سیاست های اقتصادی پوپولیستی، کوشش کرده است تا "رضایت" اقشار محروم را خریداری کند. معادله بسیار ساده است: "از شما مالیات نمی گیریم، به شما پول هم می دهیم، شما هم به جای اعتراض، از رژیم حمایت کنید". رژیم بر این باور است که نیازی به رضایت روشنفکران و طبقه ی متوسط به بالا ی جامعه ندارد.

تأکید بر استقلال دولت از جامعه- در اثر درآمدهای نفتی- به معنای آن نیست که وضعیت اقتصادی ایران خوب است. مطابق آمارهای رسمی نرخ بیکاری در ایران از 12 درصد بیشتر است. بدیهی است که نرخ بیکاری بسیار بیشتر از این رقم می باشد. هر سال نزدیک به یک میلیون نفر به نیروی کار ایران افزوده می شود. اقتصاد ایران در وضعیتی نیست که که بتواند برای این عده اشتغال- به خصوص اشتغال مولد- ایجاد کند. در نتیجه ی سیاست های نادرست اقتصادی دولت- بویژه سیاست های ارزی- و تحریم اقتصادی، بسیاری از صنایع ایران در آستانه ی ورشکستگی قرار دارند. جهانی سازی اقتصاد کشورها را یک پارچه کرده است. ایران چاره ای جز پیوستن به سازمان تجارت جهانی در پیش ندارد. در آن صورت، جزء نفت چه چیز باقی خواهد ماند که از مزیت نسبی برخوردار باشد؟



4- دستگاه سرکوبگر رژیم

نظام سلطانی ایران، دستگاه های سرکوبگر را به شدت گسترش داده است. اگر ارتش را که وظیفه اش به حراست از مرزهای کشور محدود گردیده است از دایره ی سرکوبگری کاملاً خارج سازیم، باز هم با سپاه، بسیج، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و لباس شخصی ها مواجه خواهیم بود که نمی توان به هیچ وجه آنها را نادیده گرفت. سلطان از طریق این نیروها به صورت عمودی و افقی در همه جا حاضر است. به محض اینکه در خانه را می گشائید، با بسیج محله روبرو می شوید. برای عبادت به مسجد می روید، بسیج مساجد در آنجا حاضر است. به ادراه می روید که کار کنید، بسیج کارمندی در برابر شما قرار دارد. فرزند خود را برای آموزش به مدرسه می فرستید، بسیج مدارس حاضر است. جوانها برای تحصیل به دانشگاه می روند، بسیج دانشجویی حاضر و فعال است. استاد دانشگاه به سر کلاس می رود تا دانش خود را به دانشجویان انتقال دهد، می بیند بالای کلاس کناری نوشته اند: دفتر بسیج اساتید[1]. پیشرفته ترین تکنولوژی شنود خریداری شده از کمپانی های غربی را هم باید بر دستگاه سرکوب افزود. شرکت هایی که همه ی هدفشان کسب دلار است و به سرکوب انسان ها هیچ اهمیتی نمی دهند.

با اینکه رژیم مدعی در اختیار داشتن 14 میلیون بسیجی است، تعداد بسیجیان حدود یک میلیون نفر تخمین زده می شود. حسن طائب، فرمانده بسیج، گفته است که بودجه "پایگاه های بسیج" در سال 1387 دویست درصد افزایش یافته است. گفته می شود که دولت خاتمی طی سال های 80 تا 84 سالانه 15 در صد بودجه ی نظامی کشور را کاهش داده بود. دولت خاتمی بودجه بسیج برای سال هشتاد و چهار را 79 میلیارد و 343 میلیون تومان در نظر گرفته بود که مجلس هفتم آن را به 172 میلیارد و 342 میلیون تومان افزایش داد. پس از آن دولت احمدی نژاد به طور مداوم بودجه نظامی کشور را افزایش داده است. از سال 1385 به بعد دولت بسیج را به عنوان یکی از پیمانکاران عمرانی دولتی به رسمیت شناخته و بخش قابل توجهی از بودجه عمرانی کشور را به عنوان پروژه های واگذار شده به بسیج، به این نیرو داده است. براساس ضوابط مالی بودجه سال 87 که از سوی دولت محمود احمدی نژاد به سازمان ها و وزارتخانه ها ابلاغ شد، "دستگاه های اجرایی موظف اند: هزینه های مربوط به انجام فریضه نماز و امور دینی، پایگاه های بسیج اداره ها و کمک به برگزاری مناسبت های ملی و مذهبی و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را در قالب سقف اعتبار اعلام شده پیش بینی کنند". فرمانده ی بسیج گفته است که 36 هزار پایگاه بسیج در سراسر کشور وجود دارد[2].

مطابق لایحه ی بودجه ی پیشنهادی دولت به مجلس برای سال 1388، كل بودجه نیروی انتظامی 1918 میلیارد تومان، برای وزارت دفاع مبلغ 4300 میلیارد تومان، برای ارتش جمهوری اسلامی مبلغ 1859 میلیارد و برای سپاه پاسداران مبلغ 4841 میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شده است. همچنین مبلغ 62 میلیارد تومان به صورت مجزا برای ستاد كل نیروهای مسلح در نظر گرفته شده است كه از این رقم 4 میلیارد تومان به راهیان نور اختصاص یافته است. تفاوت شگرف بودجه ی سپاه و ارتش نشان دهنده ی تفاوت قلمروی کاری آنهاست. در نهایت مجلس قانون بودجه سال 1388 کشور را به شکل زیر به تصویب رساند. در اینجا فقط سهمیه ی نهادهای نظامی- امنیتی ذکر می شود. 494 میلیارد تومان برای وزارت اطلاعات و 4297 میلیارد تومان هم برای وزارت دفاع و پشتیبانی به تصویب رسیده است. بقیه به شرح زیر است:

ستاد مشترک سپاه : 4841 میلیارد تومان

نیروی انتظامی : 1918 میلیارد تومان

ستاد مشترک ارتش: 1859 میلیارد تومان

ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح: 62 میلیارد تومان [3].



5- هژمونی رسانه ای رژیم

نظام سلطانی از طریق انحصار رسانه ای، کوشش کرده و می کند تا کنترل افکار عمومی را در دست داشته باشد. درست است که تلویزیون های ماهواره ای، رادیو های فارسی زبان و اینترنت در صدد شکستن هژمونی رسانه ای رژیم اند، اما رژیم از طریق فیلترینگ به ضد حمله پرداخته است. آمار دقیقی از استفاده کنندگان رسانه های ماهوارای وجود ندارد. اما کدام فرد یا گروهی توان(امکانات تکنولوژیک) رقابت با شش کانال تلویزیونی و دهها کانال رادیویی رژیم را داراست؟ تنها منبع اخبار بسیاری از مردم فقط و فقط صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. مناظره ی احمدی نژاد با میر حسین موسوی و مهدی کروبی نشان داد که قدرت رسانه ای رژیم برای فکر سازی و بسیج اجتماعی را به هیچ وجه نباید نادیده گرفت. محمود احمدی نژاد به خوبی از رسانه استفاده می کند. وقتی به آمریکا می آید، مهمترین رسانه های آمریکا با او مصاحبه می کنند. احمدی نژاد به گونه ای مصاحبه را هدایت می کند که وارد مسأله ی نقض برنامه ریزی شده ی حقوق بشر در ایران نشوند و به جای آن فقط در خصوص نابودی اسرائیل، نفی هولوکاست و انرژی هسته ای حرف می زند. در یکی از مصاحبه ها به مردم آمریکا گفت: ما می خواهیم شما نوکر اسرائیل نباشید، دولت شما آمریکا را نوکر اسرائیل کرده است. این چنین است که اوتوانسته است در جهان اسلام و کشورهای آمریکای لاتین برای خود دوستانی دست و پا کند. آیا ایجاد شکاف میان چپ های اروپا و آمریکا در خصوص مسأله ی ایران، نوعی پیروزی برای رژیم و شکست برای چپ ها به شمار نمی رود؟ بدون تردید هژمونی رسانه ای رژیم بخش مهمی از مردم را مدافع رژیم سلطانی کرده است. نقش صدا و سیمای رژیم در حوادث اخیر، صدمه ی زیادی به اعتبار و نفوذ آن وارد آورده است. جوان ها با رسانه های کوچکی چون تلفن همراه به جنگ هژمونی رسانه ای رژیم رفتند و توانستند بر آن غالب شوند و واقعیت ها را به جهانیان نشان دادند. وقتی صحنه های تظاهرات و سرکوب در رسانه های جهانی به نمایش درآمد، مردم ایران هم توانستند از طریق تلویزیون های ماهواری تا حدودی در جریان آنچه اتفاق افتاده است، قرار گیرند. انحصار رسانه ای رژیم، به سلطه ی ایدئولوژیک منتهی نشده است.



6- هم پیمان های منطقه ای و بین المللی رژیم

پس از حمله ی نظامی آمریکا به افغانستان و عراق، قدرت منطقه ای رژیم به شدت افزایش یافت. علی خامنه ای گهگاه قادر است با ایجاد درگیری نظامی در فلسطین، لبنان، عراق و افغانستان افکار جهانی را به سوی دیگری معطوف سازد. رژیم هایی چون سوریه، ونزوئلا، وبرخی دیگر از رژیم های خودکامه، هم پیمان با این رژیم هستند. دولت های روسیه و چین، با بازی میان ایران و دشمنانش، منافع بسیاری نصیب خود کرده اند. رژیم افریقای جنوبی فاقد چنین متحدانی در سطح بین المللی بود.

دولت آمریکا، پس از آمدن اوباما، سیاست های میلیتاریستی نادرست جرج بوش را کنار نهاده است. این رویکرد بسیار مثبت است. اما باید در نظر داشت که هرگونه توافقی میان ایران و آمریکا، در داخل یک پیروزی برای اوباما و دموکرات به شمار خواهد رفت. از این رو، بعید نیست که اگر رژیم ایران حاضر شود به توافقی چون توافق لیبی و آمریکا تن دهد، دولت اوباما به پیشواز چنان توافقی رود. یعنی در برابر تعطیل کردن پروژه ی غنی سازی اورانیوم، دولت های غربی نقض برنامه ریزی شده ی حقوق بشر در ایران را نادیده بگیرند. تحویل دادن سپاهیانی که توسط سربازان آمریکا بازداشت شده بودند، و حمله به پایگاه اشرف، می تواند به عنوان علامت به ایران، یا توافقاتی پنهانی، به شمار آیند.



دوم: وضعیت مخالفان

1- طیف مخالفان

در اینکه اکثریت مردم ایران مخالف این رژیم اند، شک و تردیدی وجود ندارد. اما مخالفان یک طیف وسیع را تشکیل می دهند. تاریخ سه دهه ی گذشته، چون بختک بر روی نسل انقلاب افتاده و مانع کار مشترک جبهه ای شده است.

جنبش سبز، اگر چه میلیون ها ایرانی را حول انتخابات و اعتراض به احمدی نژاد گرد آورد، اما ادامه ی اعتراضات، با شعارهایی همراه گردید که نمایانگر طیف وسیع شرکت کنندگان است. باید تنوع و تکثر را به رسمیت شناخت و به آن خوشامد گفت. ولی در عین حال، باید بر سر شعارهای حداقلی جبهه ساخت و پروسه ی گذار به دموکراسی را دنبال کرد.



2- فقدان سازمان یافتگی

مخالفان خامنه ای و احمدی نژاد سازمان یافته نیستند. سازمان یافتگی رژیم- خصوصاً دستگاه های سرکوبگرش- و سازمان نیافتگی مخالفان، تضادی است که به سود رژیم و به زیان مخالفان است. رژیم نشان داده است که کار سازمان یافته را تحمل نمی کند. اما اگر جنبشی بخواهد شکل گیرد، باید حداقل سطحی از سازمان یافتهگی وجود داشته باشد.



3- فقدان رهبری

علی خامنه ای رهبر رژیم و اقتدارگرایان است. اگر چه موسوی و کروبی و خاتمی بیش از آنچه انتظار می رفت ایستاده اند، و اگر چه شخصت آزادیخواهی چون آیت الله منتظری را هیچ کس نمی تواند نادیده بگیرد، اما سخن گفتن از وجود رهبری که اکثریت مخالفان رهبری او را پذیرفته باشند، با واقعیت سازگار نیست. در جنبش سبز موسوی خوش درخشید، اما ادامه نهضت آزادیخواهی و حرکات رهبران رفته رفته به رهبری واحد منجر خواهد شد. از خارج از ایران نمی توان برای جنبش تعیین رهبری کرد، رهبری از دل جنبش سر بر خواهد آورد. اعتراض کنندگان نشان داده اند که دعوت موسوی و کروبی را برای ادامه مقاومت و حضور در خیابان ها را اجابت می کنند.



4- فقدان برنامه و استراتژی

برخلاف آنچه علی خامنه ای و مریدان و سرکوبگرانش مدعی شده اند، تحولات پس از 22 خرداد برای هیچ کس قابل پیش بینی نبود. به خیابان ها آمدن مردم، رهبران را هم به دنبال خود کشید. حوادث نزدیک دو ماه گذشته نشان می دهد که جنبش و رهبرانش از فقدان برنامه و استراتژی رنج می برند. با در نظر گرفتن مجموعه شرایط کشور، معلوم نیست تا چه اندازه انتظار برنامه و استراتژی داشتن انتظاری برحق است.



5- انتقام یا لغو مجازات اعدام

اخلاقی ترین برنامه ی کیفری دموکراسی خواهان، لغو مجازات اعدام، و بخشش پس از کشف حقیقت است. شعارهای انتقام جویانه، بهترین ابزار برای سلطان است که نیروهای سرکوبگرش را منسجم سازد. برای اینکه او به آنها خواهد گفت: هرگونه تغییر و تحولی به مجازات و اعدام همه ی شما منجر خواهد شد. بقای شما در سرکوب مداوم است، پس بزنید و بکشید تا زندگی کنید و از منافع رژیم سود برید.

اندیشه ی لغو مجازات اعدام هنوز در میان دموکراسی خواهان و مدافعان حقوق بشر، به اجماع تبدیل نگشته است. گذار مسالمت آمیز به دموکراسی، نه تنها مشروط به وجود بسیج و جنبش اجتماعی است، بلکه متکی بر میز مذاکره، توافق های دردناک، بخشش و عدم فراموشی، و شرکت همه ی اقشار اجتماعی در انتخابات رقابتی منصفانه و آزاد است.



6- آشتی ملی

گذار مسالمت آمیز به دموکراسی، بدون آشتی ملی، بسیار دشوار خواهد بود. تاریخ نزاع های سه دهه ی گذشته چون باری سنگین بر دوش همه افتاده و گام نهادن به پیش را دشوار کرده است. ما نیازمند آنیم که درباره ی حوادث سه دهه ی گذشته به طور شفاف گفت و گو کنیم. هیچ یک از ما نه قاضی است، نه دادستان، نه دادگاه، نه مجری حکم. هدف گفت و گو کشف حقیقت به منظور عدم تکرار فجایع و خشونت است. باید از گذشته درس گرفت. مسأله ی ما استبداد و سرکوب بود و هست. با عبرت گرفتن از گذشته، باید به دادگاه های انقلابی و خلقی پایان بخشید، باید تسویه کردن مخالفان و متفاوت ها را به بایگانی تاریخ سپرد، باید به دگراندیشی و دگرباشی خوشامد گفت، باید به عقاید دیگری احترام نهاد.

ممکن است ما گمان کنیم که باورهای دیگری کاملاً باطل(غیر منطبق با واقع) است، اما باید حق "ناحق بودن" را به رسمیت بشناسیم. ممکن است که ما یقین داشته باشیم که باورهای دیگری خرافاتی است، اما مجاز نیستیم که باورهای دیگری را به تمسخر بگیریم و به آنها اهانت کنیم. زندگی صلح آمیز، محصول رواداری و تحمل دیگری است. رضا شاه همه ی زنان را به زور بی حجاب کرد، آیت الله خمینی هم به زور همه ی زنان را با حجاب کرد، هیچ کدام از این دو حاضر نبودند این ایده را بپذیرند که پوشش زنان مسأله ای مربوط به آنهاست و دولت حق مداخله ی در این امر را ندارد. ما هر دو تجربه را از سر گذرانده ایم. احترام نهادن به حق انتخاب پوشش خانم ها، بخشی از پروژه ی برابری حقوقی زنان و مردان، و آزادی زنان است. همانگونه که موحدان مجاز به اهانت به خداناباوران نیستند، ملحدان هم مجاز به اهانت به خداباوران نیستند.



7- افریقای جنوبی و ایران

برخی از مخالفان تنها راه سرنگونی رژیم را تحریم اقتصادی ایران به وسیله ی شورای امنیت به شمار می آورند. آنان برای تحکیم مدعای خود، می گویند رژیم ایران همانند رژیم آپارتاید است. این مدعا که رژیم در وضعیتی مشابه وضعیت رژیم آپارتاید افریقای جنوبی قرار دارد، از جهات گوناگون نادرست است.

اولاً: کشورهای سوسیالیستی مخالف رژیم آپارتاید بودند. دولت های غربی بعداً به صف مخالفان آن رژیم پیوستند. ثانیاً: در سطح آفریقا، جنبش های آزادیخواه موزامبیک و نامیبیا و آنگولا در اوج قدرت و نزدیک به پیروزی بودند. این عوامل نشان دهنده ی تنهایی رژیم آپارتاید در جهان بود. رژیم تبعیض نژادی از هیچ جهتی قابل دفاع نبود، سیاه پوستان پس از دهه ها مبارزه با آن رژیم در نهایت به پشت میز مذاکره رفتند تا گذار به دموکراسی امکان پذیر شود، تحریم رژیم آپارتاید در چنین پس زمینه ای به گذار به دموکراسی کمک کرد. کنگره ی ملی افریقا سازمانی قوی و دارای رهبری بود.وضع سیاه پوستان از آنچه بود بدتر نمی شد، برای اینکه رژیم تبعیض نژادی آنان را از همه ی امکانات محروم کرده بود.

نکات زیر تفاوت وضعیت ایران و آفریقای جنوبی را بر ملا می کنند:

اولاً: رژیم ایران متحدانی چون چین و روسیه دارد که از وضع فعلی ایران بسیار سود می برند. این دو کشور- خصوصاً روسیه- مخالف بهبود روابط ایران با جهان غرب، به ویژه آمریکا، هستند. برای اینکه روابط بد ایران و آمریکا منافع سرشاری نصیب روسیه و چین می کند.

ثانیاً: ایران در صادرات گاز به جهان غرب، می تواند رقیب روسیه باشد. منافع روسیه در این زمینه هم حکم می کند که روابط ایران و غرب در شرایط فعلی باقی بماند.

ثالثا: در صورت بهبود روابط ایران و آمریکا، ایران فرصت می یابد تا نفوذ خود در کشورهای آسیای مرکزی را گسترش دهد. از نظر سنتی، روسیه این مناطق را از ان خود می داند و حاضر نیست شرایطی به وجود آید که چنان اتفاقی رخ دهد.

رابعاً: ایران در تأمین سلاح جنگی و مسأله ی هسته ای به میزان بالایی به روسیه وابسته است. عادی شدن روابط ایران و جهان غرب، این سود فراوان را از روسیه می گیرد. به همین دلیل حفظ وضعیت فعلی به سود روسیه است. رابعاً: افریقای جنوبی با خطر حمله ی نظامی روبرو نبود، اما کتمان نمی توان کرد که ایران با احتمال حمله ی نظامی اسرائیل و آمریکا مواجه است.

تا حدی که من می فهمم، تحریم اقتصادی ایران، درد و رنج مردم ایران را افزایش خواهد داد و به فرایند دموکراسی خواهی آسیب وارد می اورد. هرگونه تحریمی که فقط به رژیم خودکامه و جنایت کار آسیب وارد آورد، قابل قبول است. اما هرگونه تحریمی که به مردم ایران صدمه وارد آورد، اخلاقاً غیر قابل دفاع است.



نتیجه: فروپاشی جمهوری اسلامی

فروپاشی سریع رژیم سلطانی حاکم بر ایران مدعایی ایدئولوژیک(شعور کاذب به معنای مارکسی) بیش نیست. مسأله ی ما فروپاشی و انقلاب نیست، مسأله ی ما گذار مسالمت آمیز به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. بسیاری از پیش شرط های اجتماعی گذار به دموکراسی در ایران وجود دارد. اما برخی از پیش شرط ها وجود ندارد. مالکیت دولت بر نفت، یکی از مهمترین موانع گذار به دموکراسی در ایران است. نفت باید از مالکیت دولتی خارج گردد و به عنوان شرکت سهامی عام که هر ایرانی دارای یک سهم در آن است به شمار آید. درآمدهای حاصل از نفت باید سرمایه گذاری شود و سود حاصل از آن از طریق بهداشت، آموزش و بازنشستگی به افراد پرداخت شود. دولت باید از مردم مالیات بگیرد. دولتی که از دسترنج مردم مالیات می گیرد، مجبور است به آنها پاسخگو باشد.

دموکراسی فقط شعار نیست، فرهنگ دموکراتیک باید در میان ما نهادینه شود. سرنگون کردن رژیم های خودکامه بسیار آسان تر از بنا کردن نظام دموکراتیک است. تجربه ی سرنگونی رژیم شاه در پیش ماست. آیا فروپاشی رژیم شاه منجر به رژیمی دموکراتیک شد؟ چه علل و دلائلی منجر به بازتولید استبداد در پس از بهمن 57 شد؟

براساس سرشماری سال 1385، ایران دارای ساختار جمعیتی جوان است. 4/69 درصد از جمعیت کشور زیر 35 سال سن دارند. اکثریت آنها پس از انقلاب به دنیا آمده اند. رژیم در تحمیل نظام ارزشی خود به این نسل شکست خورده است. این نسل از سبک های زندگی ای پیروی می کنند که از نظر نظام سیاسی فاسد و غربی است. این نسل مهمترین سرمایه ی دموکراسی خواهان است. اما این نسل به تجربه ی نسل گذشته احتیاج دارد تا اشتباهات آنان را تکرار نکند.


خطاها دوگونه اند:

الف- خطاهای عملی

توسل به خشونت برای مبارزه با جمهوری اسلامی، وابستگی به اتحاد جماهیر شوروی، همراهی با محافظه کاران آمریکایی، وابستگی به رژیم صدام حسین، تخریب یکدیگر و غیره. تخریب یکدیگر، به تخریب فعالیت های علیه رژیم انجامیده است. به عنوان مثال، برخی از افراد محترم کوشش کرده اند تا برنامه ی تعقیب کیفری سران رژیم به اتهام "جنایت علیه بشریت" را مخدوش کنند. هدف شکایت به کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، گشودن پرونده ی "جنایت علیه بشریت" سران رژیم در دادگاه بین المللی کیفری است، نه نشان دادن راه تعقیب کیفری و ارسال پرونده به دیوان. راه و چگونگی ارسال پرونده کار تخصصی است که وکلای متخصص بین المللی آن را تعیین خواهند کرد. متن حقوقی شکایت توسط وکلا نگاشته خواهد شد[4]. تعقیب کیفری و اثبات "جنایت علیه بشریت" فرایندی بلند مدت است. بیانیه ی نگاشته شده در این زمینه که بوسیله ی جمعی از شخصیت های سیاسی و مدافع حقوق بشر امضا شده است، متنی است که هدف مشترک را نشان می دهد و کوشش دارد تا موضوع "جنایت علیه بشریت" را به مسأله ی حوزه ی عمومی تبدیل کند. مفهوم "جنایت علیه بشریت" را باید به اصطلاحی جا افتاده در قلمرو عمومی تبدیل کرد. در مقاله ی "چه باید کرد؟ چه نباید کرد؟ " گفته شد که مهمترین نقطه ی قوت رژیم، قدرت سرکوبگری آن است و نقطه ی قوتش در عین حال مهمترین نقطه ی ضعف اوست. به تعبیر دیگر، اطلاع رسانی در خصوص سرکوب های رژیم، به شدت به زیان اوست و خامنه ای نمی تواند حول محور نقض حقوق اساسی مردم ایران توده های مردم را بسیج کند. طرح موضوع "جنایت علیه بشریت" نقطه ی قوت رژیم را به نقطه ی ضعف تبدیل خواهد کرد. پرسش محوری این بود: "با این رژیم چه باید کرد؟ " پاسخ این بود: باید حول محور "جنایت علیه بشریت" نیروها را بسیج کرد و فعالیتی جمعی با مشارکت همه ی ایرانیان طالب آزادی و دموکراسی سامان داد.

...

اختلافات شخصی و سیاسی نباید منجر به آن شود که مبنای حقوقی دنبال کردن پرونده ی "جنایت علیه بشریت" سران رژیم نفی گردد. تا حدی که من اطلاع دارم، آقای پیام اخوان استاد دانشگاه مگ گیل مونترال، تنها وکیل ایرانی است که در چنین دادگاه هایی کار کرده است. او در مصاحبه ی با تلویزیون آمریکا گفته است که سرکوب های پس از انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد، مصداق جنایت علیه بشریت است. ضمناً او گفته است که در حال جمع آوری مدارک و اسناد در این زمینه است تا پرونده ی زمامداران ایران را در دادگاه بین المللی کیفری مطرح سازد[6].



ب- خطاهای نظری

یکی از خطاهای نظری این بود که چون سرنگونی جمهوری اسلامی آرزوی مخالفان بود، آرزو را به واقعیت تبدیل کردند و دائماً از فروپاشی جمهوری اسلامی سخن راندند. در کنار پرسش دائمی: رژیم در چه زمانی سرنگون خواهد شد؟ می توان این پرسش را هم مطرح کرد: چه علل و دلائلی باعث تداوم جمهوری اسلامی در سه دهه ی گذشته شده اند؟ آیا آن علل و دلائل همچنان در کارند یا برخی از آنها دیگر وجود ندارند؟

آرمان داشتن بسیار خوب است، بدنبال آرمان رفتن هم امری اخلاقی است، اما آرزو را واقعیت پنداشتن، به خود فریبی و دیگر فریبی صادقانه می انجامد. تا حدی که من می فهمم، مسأله ی ما گذار مسالمت آمیز به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر و پلورالیسم است. دموکراتیزه کردن ساختار سیاسی، مشروط به شروط بسیار است. علوم اجتماعی( جامعه شناسی، علم سیاست و...) قادر به پیش بینی وقوع انقلاب نیستند، پس از وقوع انقلاب، جامعه شناسان به طور پسینی به تبیین دلائل و علل وقوع انقلاب می پردازند. وعده ی سرنگونی و فروپاشی دادن، پیامبری و خدایی کردن در عالم خاکی و بشری است. از این نکات نباید نتیجه گرفت که رژیم سلطانی در وضعیت پایداری قرار دارد. همان گونه که واقع گرایی سیاسی ما را موظف می سازد تا پایه های قدرت رژیم را در نظر بگیریم، واقع گرایی ما را مکلف می نماید تا به نقاط ضعف(شکاف میان روحانیت و ارکان قدرت، افراط در فریب کاری ایدئولوژیک پوپولیستی، و...)، و پایه های لرزان رژیم هم توجه کنیم. حوادث چند ماه اخیر، نهضت آزادیخواهی ایرانیان را چندین گام به پیش راند. این واقعیت، امید بخش است. آدمیان با امید زنده اند: با امید پیروزی عدالت بر تبعیض، دموکراسی بر استبداد، و رذیلت بر فضیلت مبارزه می کنند. این امید بر حق است و انسان ها نشان داده اند که رفته رفته آرمان های اخلاقی را به ارزش های جهانشمول تبدیل کرده اند. مدعیات مقاله را می توان به زبان دینی هم بیان کرد: کشتن یک انسان بی گناه، به منزله ی کشتن همه ی انسان هاست

روزنامه های صبح دوشنبه : BBC

مرور روزنامه های صبح تهران؛ دوشنبه 19 مرداد

گزيده مقالات

دادگاه روز

صالح نيکبخت در مقاله ای در اعتمادملی نوشته تشکيل دومين جلسه دادگاه فعالان سياسي و بازداشت شدگان بعد از اعلام نتايج دوره دهم انتخابات رياست جمهوري و حوادث و پيامدهاي آن همچنان مساله روز جامعه حقوقي کشور است. در اين ميان تشکيل جلسات دادگاه فعالان سياسي در شرايطي که به گفته مقامات مطلع تحقيقات از آنان همچنان ادامه دارد ـ و به همين جهت‌ وکلا نمي‌توانند با آنان ملاقات يا در جلسات تحقيقات شرکت نمايند‌ـ قابل تأمل است.

به نوشته این حقوقدان بدون تکميل تحقيقات امکان صدور قرار مجرميت نيست و بدون صدور قرار مجرميت،کيفر‌خواست صادر نمي‌شود و تنها با صدور کيفرخواست پرونده به دادگاه مي‌رود و ضمن رفع همه موانع از جمله فک قرار بازداشت موقت، ملاقات متهم با وکيل و خانواده او آزاد مي‌شود.

در ادامه مقاله اعتمادملی آمده با اعلام ختم تحقيقات در صورتي‌که عقيده بازپرس بر تقصير متهم باشد قرار مجرميت او را صادر مي‌كند و چنانچه متهم در آخرين دفاع هم دليل موثري بر کشف حقيقت ابراز نمايد بازپرس مکلف به رسيدگي مي‌باشد.

واکنش جهانی

حیات نو در سرمقاله اش نوشته در روزهاي پس از انتخابات در ايران بيشترين حملا ت از سوي نيروهاي دولت و حاميانشان به سمت کشورهاي خارجي و غربي انجام شد، در روزهاي اخير و با تشکيل دادگاه متهمان اين حوادث حملا ت به کشورهاي خارجي روزبه روز افزايش يافته است. کيفر خواست دادگاه و اظهارات متهمان به خصوص در جلسه دوم دادگاه تماما کشورهاي غربي از جمله انگليس، سوئد، سوئيس و برخي کشورهاي عربي را متهم به تلا ش براي براندازي جمهوري اسلا مي کرده

نویسنده این مقاله با اشاره به بار حقوقی ادعاهائی که توسط سران دولتی و نظامی بیان می شود نوشته این کشورها در ايران هنوز سفارتخانه دارند و فعالند اگر اظهارات مسوولين امر در خصوص تلا ش هاي ساماندهي شده دولت هاي اروپايي و غربي براي براندازي نظام جمهوري اسلا مي صحيح باشد يا حتي گماني نيز درباره آن وجود داشته باشد آيا کمترين واکنش دولت ايران به اين حرکات نبايد برخورد شديد ديپلماتيک با اين کشورها باشد؟

حیات نو در پایان سرمقاله خود پرسیده: آيا کشوري که قصد مستقيم براندازي نظام را داشته است همچنان بايد در کشور سفارتخانه داشته باشدشکي نيست که به چنين سوالا تي مردان ديپلماتيک دولت نهم بايد پاسخ دهند. بايد براي مردم ايران وضعيت اين کشورها روشن شود که اگر برانداز هستند چرا رابطه داريم و اگر نيستند اين اتهامات چيست؟

این بیدها نمی لرزند

روزنامه جمهوری اسلامی خطاب به دولتیان نوشته اظهارات مردم در تاكسي ها و اتوبوسها و قطارهاي مترو به گوش شما نمي رسد لااقل سايت ها را كه مي بينيد و از مطالبي كه در نقد عملكرد شما نوشته مي شود و نقطه نظرهاي كاربران كه تا حدودي بدون ملاحظه است كه مطلع مي شويد. اينها را ناچيز ندانيد و براي افكار عمومي اهميت قائل شويد. در دايره كوچكي كه دور خود ترسيم كرده ايد محصور و محدود نمانيد و اطراف را هم ببينيد. اينها همه مردم همين كشور و اهل همين جامعه هستند و هيچكس نمي تواند ناديده شان بگيرد.

به نظر این روزنامه مهمتر اينكه كار اصلي رسانه ها جذب است . با اين روش ها نه تنها هيچ توفيقي در جذب حاصل نخواهد شد بلكه ريزش ها افزايش خواهد يافت . حتي اين تصور كه با تسويه حساب هاي سياسي و برچسب زدن هاي رنگارنگ مي توان راه را براي رسيدن به اهداف جناحي هموار كرد نيز تصور درستي نيست .

سرمقاله جمهوری اسلامی با این هشدار به پایان می رسد که اين واقعيت را درك كنيد كه در طول تاريخ تا به امروز هيچ حكومتي نتوانسته با تكيه بر حربه تهمت و حذف پابرجا شود و بماند. مهمتر آنكه افرادي كه شما درصدد حذف آنها هستيد بيدهائي نيستند كه با اين بادها بلرزند بايد حواستان باشد كه اين بادها خود شما را نلرزاند. حتي لرزيدن شما هم به صلاح جامعه نيست اداره كشور نيازمند تضارب آرا است البته منطقي و متكي بر منافع ملي . ترديد نكنيد كه منافع ملي را در تسويه حساب هاي سياسي و حذف رقيب نمي توان جستجو كرد.

سئوال هائی درباره کهریزک

حیات نو در مقاله ای خود از مقامات انتظامى و قضايى خواسته پاسخ دهند که آيا بازداشتگاه کهريزک تحت نظارت دستگاه قضايى بوده يا نه؟ اگر دستگيرشدگان 18 تير اندک و انگشت‌شمار بوده‌اند چرا براى اسکان آ‌نها با کمبود جا مواجه شده‌اند؟ چه کسى حکم انتقال دستگيرشدگان را به بازداشتگاه کهريزک صادر کرده است؟

به نوشته حیات نو باید معلوم شود که چرا هويت مسئولان و ماموران توبيخ شده منتشر نمى‌شود؟ چرا فرمانده نيروى انتظامى اعلام کرده که چند روز است هيچ بازداشتى در اختيار ندارند اما بعدا مشخص شد که در اختيار داشته‌اند؟ به چه دليل رئيس کل دادگسترى آمار مکتوب و مستند از بازداشتى‌ها ندارد و از تعداد دقيق بازداشت‌شدگان 18 تير ماه ابراز بى‌اطلاعى مى‌کند؟ چه تضمينى وجود دارد که ساير بازداشت‌شدگان مورد ضرب و شتم قرار نگيرند و اساسا چرا به ماموران اجازه ضرب و شتم به خود داده اند؟

انتقاد فاطمه رجبی???

محسن فرجادی در گزارشی در روزنامه خبر نوشته فاطمه رجبی که یکی از حامیان جدی دولت و توجیه کنندگان برخی اقدامات احمدی‌نژاد بود از او پرسیده است: «آقای احمدی‌نژاد! کدامیک از معصومین زنان را در مدیریت اجرایی قرار داد که شما این کار را بکنید؟» او از معدود زنانی بود که پس از انقلاب اسلامی اینگونه به حمایت از رئیس‌جمهوری برخاست و در نوشته‌هایی که بعضاً از آنها برداشت‌های توهین‌آمیزی نسبت به چهره‌هایی همچون اکبر هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی می‌شد خالصانه‌ترین حمایتها را از رئیس‌جمهور عدالت گستر داشت. اما گلایه‌های او از احمدی‌نژاد با کسوت ریاست جمهوری دهم نیز آغاز شده است.

به نوشته این روزنامه در ادامه نامه همسر سخنگوی دولت به رییس جمهور با اشاره به نوشته ای منسوب به امام صادق که تسلط زنان بر دولت و سلطنت را آخرالزمان خوانده نوشته شده: نمی‌توان پذیرفت در کابینه احمدی‌نژاد حضور وزیر زن گام نخستی باشد که در کابینه‌های بعدی اهداف شوم فمینیست و سکولارها را حاکم کند. آیا بحث «ریاست جمهوری زن» که در هر انتخابات از سوی وابستگان به اندیشه‌های منحرف اوج می‌گیرد و گاه بحث «رهبری زنان»، مسائلی نیست که بتوان در این تصمیم‌گیری به آن توجه کرد؟ آقای رئیس‌جمهور! ما احمدی‌نژاد را هاشمی و خاتمی نمی‌دانیم. احمدی‌نژاد جنس دیگری است.

اعتماد توضیح داده فاطمه رجبی همسر آقای الهام که امروز ناهار خداحافظی از دولتش را با خبرنگاران خواهد خورد و دیروز در آخرین نوشته خود احمدی‌نژاد را مورد انتقاد قرار داد نویسنده کتاب های «احمدی‌نژاد، معجزه هزاره سوم» و «رنسانس اسلامی» است که در نعت محمود احمدی‌نژاد و ویژگی‌های او در باب احیای مسائل فراموش شده نوشته شده است.

خانه تکانی وزارت اطلاعات

روزنامه جمهوری اسلامی نوشته دو هفته پس از بركناري غلامحسين محسني اژه اي وزير اطلاعات اخبار نگران كننده اي درباره حذف معاونان اصلي اين وزارتخانه كه از نيروهاي ارشد برجسته و متعهد امنيتي نظام هستند منتشر شده پس از بركناري حاج حبيب الله معاون ويژه خزايي معاون ضدجاسوسي، فيروزآبادي معاون فني اين وزارتخانه در حالي كه اخباري درباره بركناري منصورزاده معاون پشتيباني وزارت اطلاعات نيز منتشر شده اخبار نگران كننده اي در زمينه بركناري احتمالي معين معاونت حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات نيز به گوش مي رسد.

به نوشته این روزنامه اين در شرايطي است كه تغيير مسئول حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات حتي در حيطه اختيار وزير اطلاعات نبوده و حتما بايد با هماهنگي رهبر انقلاب صورت گيرد چرا كه اين بخش مسئوليت نظارت برعملكرد سيستم اطلاعاتي كشور را برعهده داشته و داراي بالاترين درجه امنيتي در نظام است . در صورت بركناري معين كه يكي از معتمدترين و وفادارترين مديران امنيتي كشور محسوب شده و به دليل تدين اخلاص و امانتداري مورد عنايت ويژه رهبر انقلاب بوده است نارضايتي هاي گسترده اي در سيستم امنيتي رخ خواهد داد.

روزنامه جمهوری اسلامی احتمال داده بعد از حذف معاونان وزارت اطلاعات، احمدی نژاد به حذف رده سوم مدیران این وزارت خانه دست بزند که عواقب سنگینی برای کشور دارد.

عوام فقط رای می دهند

به نوشته اعتماد سعيد قاسمي یکی از فرماندهان جنگ در یک جلسه سخنرانی گفته تعداد زيادي از عوام جامعه بدون بصيرت راي مي دهند و در حالی که مردم خودشان بايد بفهمند که ملاک انتخاب مسوولان تنها سيد بودن و روحاني بودن نيست، اما تعداد زيادي از عوام جامعه فقط به اينکه يک کانديدا نخست وزير امام و يا فرمانده جنگ امام بوده، بسنده مي کنند و توجهي ندارند که اين کانديدا در مورد فلسطين و لبنان چه مي گويد.

بخش دیگری از سخنان سردار قاسمی به نوشته اعتماد آن جاست که وي با بيان اينکه تفکر امام خميني در هشت ساله اصلاحات و هشت ساله سازندگي شخم زده شد گفته چون جامعه بازخواني تاريخي لازم و مستندسازي کافي را ندارد، چنين اتفاقاتي رخ مي دهد و نسل هاي جديد با وقايع تاريخي آشنا نيستند. رسانه هاي کشور دو دهه تصوير بني صدر را سانسور کردند و جامعه را در تنگنا قرار دادند اما ناگهان مناظره هاي انتخاباتي را پخش کردند که يکي مانند احمدي نژاد پيدا مي شود و تمام افرادي را که در اين سه دهه به عنوان پايه هاي نظام شناخته مي شدند، هدف قرار مي دهد.

بخش آخر خبر اعتماد نشان می دهد که قاسمي با بيان اينکه مردم عاشق انقلاب بوده اما بصيرت لازم را به دست نياورده اند، گفته مردم خيلي لطف کردند که فقط سطل آشغال ها را آتش زدند، اگر اين اتفاقات در هر کشور ديگري رخ مي داد، وزارت کشور آن با خاک يکسان مي شد. مردم ايران به گونه يي رشد يافته اند که نمي توانند درک کنند چه کسي دروغ مي گويد و نتيجه آن مي شود که امروز فرزندان ما مي پرسند آيا همه مسوولان نظام دزد هستند؟

تصفیه حساب : روزآنلاین

یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۸
تصفیه دستگاه امنیتی همچنان ادامه دارد

برکناری سومین و چهارمین معاون وزارت اطلاعات

در ادامه تصفیه حساب گسترده احمدی نژاد و قائم مقام منتخبش در وزارت اطلاعات با مدیران منصوب محسنی اژه ای، سومین و چهرمین معاون این وزارتخانه نیز برکنار شدند.

پس از برکنار شدن حاج حبیب الله معاون فرهنگی و خزایی معاون ضد جاسوسی، روز گذشته منابع مطلع از انتشار خبر برکناری فیروزآبادی معاون فنی و منصوری معاون پارلمانی این وزارتخانه را منتشر کردند. در عین حال برخی منابع نیز از احتمال برکناری غریب به یقین معین معاون حفاظت این وزارتخانه خبر داده اند.

خبر برکناری فیروزآبادی و منصوری و احتمال برکناری غریب الوقوع معین را سایت بازتاب نزدیک به محسن رضایی تایید کرده است.

حسن یونسی فرزند وزیر اطلاعات در دولت خاتمی هم در یادداشتی در وبلاگ شخصی اش با تایید خبرهای فوق از تاثیر منفی این تغییرات در وزارت اطلاعات نوشته است: "از ابتدای تاسیس وزارت اطلاعات تا کنون چنین تصفیه حساب یکجا با انگیزه های سیاسی بی سابقه بوده که این نوع برخورد لطمات زیادی به مدیریت در این وزارتخانه وارد می کند."

حسن یونسی در ادامه می نویسد: "شنیده های موثق حاکی از این است که تیم امنیتی با مدیریت ح.ط و ا.س و مشورت..... (که خود سابقه طولانی در این وزارتخانه داشته است) در حال اجرای این پروژه هستند و درصددند به آرزوی دیرینه برخی افراد و جریانها جامه عمل بپوشانند. آرزوی تبعیت وزارت اطلاعات و بدنه کارشناسی آن از جریانهای تند بیرونی آرزویی بود که در دوره مدیریت یونسی بر این وزارتخانه و موفقیت در استقلال این نهاد با مانع جدی روبرو شده بود".

اشاره به "ح.ط" و "ا.س" به ترتیب به حسین طائب فرمانده فعلی نیروی مقاومت بسیج و احمد سالک از نمایندگان رهبری در اطلاعات سپاه و دبیر هیات عالی گزینش دولت احمدی نژاد است.

پیش از این جمعی از كارشناسان مستعفی وزارت اطلاعات كه در پی حوادث اخیر در این وزارتخانه از سمت‌های خود كناره گیری كرده اند در نامه ای به معاون حفاظت اطلاعات وزارت اطلاعات هشدار داده‌ بودند كه با توجه به سرپرستی شخص احمدی‌نژاد، این نگرانی وجود دارد كه پرونده‌های اطلاعاتی و سوابق ضد امنیتی برخی از نزدیكان وی، به ویژه اسفندیار مشایی، علی سعید لو، حمید مولانا، محمدرضا رحیمی و محمدزاده از "بایگانی وزارت استخراج و مورد تعرض قرار گیرد."

اخبار دیگر نیز مبنی بر اینکه مداخلات اطلاعات سپاه در امور وزارت اطلاعات و همچنین استخدام غیرقانونی برخی نیروهای سازمان اطلاعات استان تهران در یک تشکیلات جدید موازی موسوم به "اطلاعات تهران"، موجب استعفای تعدادی از پرسنل و معاونان مانند حبیب الله، معاون فرهنگی و خزاعی، معاونت ضد جاسوسی شده است در هفته های قبل منتشر شده بود.

نمایش دوم : روزآنلاین

دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸
دادگاه شنبه در مصاحبه با شمس الواعظین، سیف زاده و قائمی

نمایش دوم هم کسی را
قانع نکرد

کیفرخواست قرائت شده در جلسات اول و دوم دادگاه فعالان سیاسی و مطبوعاتی، به باور ناظران مقاله ای سیاسی به نظر می رسید و منطبق بر موازین حقوقی و قانونی نوشته نشده بود. هر دو کیفرخواست شباهت های متعددی به سرمقاله ها و مطالب ستون اخبار ویژه روزنامه کیهان داشت به طوریکه افکار عمومی و آگاهان سیاسی کیفرخواست های قرائت شده در جلسات اول و دوم دادگاه را کپی برداری از این روزنامه دانسته اند. درباره این مساله با ماشالله شمس الواعظین، سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، محمد سیف زاده حقوقدان و هادی قائمی، از کمپین فعالان حقوق بشر در ایران گفتگو کرده ایم. نام شمس الواعظین در جلسه دوم دادگاه از سوی حسین رسام، کارشناس ارشد سیاسی سفارت بریتانیا در ایران به عنوان رابط او ذکر شد و نام هادی قائمی نیز در کیفرخواست جلسه اول دادگاه آمده بود.

خجالت آور است

ماشالله شمس الواعظین، روزنامه نگار سرشناسی ایرانی، در دادگاه روز شنبه از سوی حسین رسام، مسول بخش سیاسی سفارت انگلیس به عنوان یکی رابطان او معرفی شد. حسین رسام در دادگاه از شمس الواعظین، سعید لیلاز و محمد عطریان به عنوان رابطان اصلی خود یاد کرد. لیلاز و عطریان فر بازداشت هستند و شمس الواعظین از سوی وزارت اطلاعات، ممنوع المصاحبه شده است.

شمس الواعظین در واکنش به اظهارات رسام در دادگاه به روز گفت: من یک روزنامه نگار هستم که سه پست دارم. انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، نایب رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران و یک روزنامه نگار مستقل پست های من است و من در ارتباط با این سه حرفه ای که دارم با همه تحلیل گران و دیپلمات ها در همه جای دنیا ارتباط دارم.

این روزنامه نگار سرشناس ایرانی افزود: برای تبادل نظر و فهم ارزیابی ها و سیاست های بین المللی، وجود چنین ارتباطاتی برای یک روزنامه نگار لازم است به ویژه در کشور خودم، با دیپلمات ها دیدار و بحث می کنیم و این طبیعت کار یک روزنامه نگار است و باید بدون هیچ قید و بندی انجام شود.

سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در ایران اعلام آمادگی کرد که اگر نهاد امنیتی سندی دال بر تهدید امنیت ملی یا خارج از چارچوب کاری از دارد ارائه دهد و تفهیم کند و او آماده شنیدن و دیدن این سند هست.

شمس الواعظین به بازداشت 9 سال پیش خود اشاره کرد و گفت: 9 سال پیش در زندان همین روابط، بخشی از اتهامات من بود اما من همان موقع در زندان نیز تاکید کردم که شما می گویید با سفیر آلمان دیدار داشته ام اما من به عنوان روزنامه نگار با کاخ سفید هم ارتباط برقرار می کنم.

نایب رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران فلسفه وجود سفارت خانه ها در خیابان های تهران را در این دانست که با مردم و نخبگان ارتباط برقرار کنند. وی گفت: اگر دولت بر این فرضیه دخالت بیگانگان در مسائل ایران است بهتر است سفارتخانه ها را ببندند و دفاتری برای کشورهای خارجی دروزارت خارجه ایجاد کنند و آنها را در وزارت خارجه محصور نمایند وگرنه طبیعت کشورها و روابط بین الملل همین روابط است.

وی با بیان اینکه "حسین رسام را از نزدیک می شناسم" او را "آدم قابل احترامی" خوانده و گفت: روابط به شکل کاملا طبیعی وجود داشته و باز هم خواهد بود و بنده ابایی از گفتگو با بیگانگان ندارم. شمس الواعظین یادآور شد: وقتی بنده مثلا با قذاقی ( پدر) مصاحبه می کنم پس ارتباط دارم.

این روزنامه نگار با یادآوری این نکته که پست امنیتی ندارد ولذا دیدارهایش با بیگانگان مشکل دار نیست تاکید کرد: بنده یک ژورنالیست هستم سقف امنیت ملی را لحاظ می کنم و منافع ملی ایران را به هیچ چیز نمی فروشم چون به این شاده اندیشی نیفتاده ام که انگلیس و فرانسه و سایر کشورها در ایران منافع خود را دنبال نمی کنند.

سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات تصریح کرد: اگر دیدار با دیپلمات ها، عملی غیر عرف محسوب می شود کل بدنه وزارت خارجه را باید بازداشت کنند.

وی تاکید کرد که من همچنان به دیدارهایم با دیپلمات ها ادامه خواهم داد. شمس الواعظین با اشاره به کیفرخواست جلسه دوم دادگاه گفت: آقایان می گویند حسین رسام و... از 6 ماه مانده به انتخابات برنامه ریزی و زمینه سازی میکردند، اگر این خبر به دست نهاد امنیتی رسیده و واکنشی نشان نداده باید مسولین امنیتی کشور استیضاح شوند که از انقلاب مخملی و برنامه ریزی بیگانگان اطلاع داشتند و عکس العملی نشان ندادند. مسول امنیت کشور باید به این مسائل جواب دهد نه ما و امثال ما که در بازداشت به سر می برند اگر هم ادعا کنند که نمیدانستند عذر بدتر از گناه و خجالت آور است که دستگاه امنیت کشور از چنین موضوعی که ادعا می کنند خبر نداشته است.

وی اتهامات مطروحه در کیفرخواست را برای همه مردم غفلگیرکننده دانسته و گفت: بخشی از این مسائل را در روز که مرا به وزارت اطلاعات احضار کرده بودند نیز مطرح کردند اما آنها نیز ارزیابی نداشتند و نمی توانستند پیش بینی بکنند این وقایع و اتهامات را. نایب رئیس انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران با تاکید بر اینکه اینگونه سناریو نویسی، افکار عمومی و آدم های آگاه را قانع نمی کند توصیه کرد: بهتر است آقایان دست از این روش ها بردارند و این روش ها برای کشور خوب نیست.

شمس الواعظین تصریح کرد: دادن این نوع آدرس ها که امنیت ایران با یک مترجم یا یک کارمند سفارت آسیب پذیر است واقعا ضربه به امنیت ملی میزند و خجالت آور است که بنده بشنوم نازک افشار بتواند امنیت ملی کشور را تهدید کند

وی این مساله را "پرش از روی واقعیت" دانسته و تاکید کرد این مساله نادیده گرفتن عوامل طبیعی درونی و بیرونی بحران و صدور بحران به خارجی ها است و بحران را تشدید خواهد کرد چنانچه وقتی کارمندان و وابستگان آنها را وارد این بازی می کنند آنها نیز وارد شده و اعتراض ومداخله خواهند کرد.

شمس الواعظین در پایان تاکید کرد که جاسوسی تعریف خاص خود را دارد و بهتر است آقایان به این تعاریف دقت کنند.

تغییر مسالمت آمیز حکومت حق اساسی مردم است

دکتر محمد سیف زاده، حقوقدان و وکیل سرشناس ایرانی کیفرخواست صادره را مطابق با موازین قانونی نمیداند او به روز گفت: : دو مساله تشکیک در انتخابات و کشاندن مردم به راهپیمایی ها که از آن به عنوان اغتشاش نام می برند در کیفرخواست به عنوان اتهامات افراد بازداشت شده تاکید شده است در حالیکه طبق اصل 27 قانون اساسی و مذاکرات مجلس خبرگان اول این مساله جرم نیست.

وی توضیح داد: آنچه که مردم انجام داده اند به عنوان راهپیمایی و تجمعات مسالمت آمیز نه تنها جرم نیست بلکه از حقوق اساسی مردم است و اگر کسی افرادی را به این راهپیمایی ها فرا خوانده چون اصل جرم، جرم نیست، معاونتش هم جرم نیست.

وی درباره اتهام تشکیک در انتخابات و بحث تقلب در انتخابات گفت: از حقوق اساسی مردم است که در انتخابات تشکیک کنند.

سیف زاده که سابقه قضاوت در دادگستری دارد تاکید کرد که کیفرخواست بر این دو زمینه ذهنی تاکید دارد در حالیکه این اعمال از اساس جرم نیست.

این حقوقدان درباره اتهام انقلاب مخملی نیز توضیح داد: اگر مقصود این است که حکومت یا دولت به نحو مسالمت آمیز عوض شود و این افراد چنین کاری میخواستند بکنند این حق مردم و این افراد است مرحوم خمینی ایرادی که به قانون اساسی مشروطه می گرفت این بود که پدران ما بدان رای داده اند و ما رای نداده ایم.

سیف زاده تصریح کرد: مردم حق دارند هر حکومتی را ببرند یا بیاورند و عزل و نصب حکومت و مسولان به دست مردم است و از صدر تا ذیل، همه نوکر، خادم و خدمتگزار مردم باید باشند.

وی با بیان اینکه انقلاب مشروطه برای این بود که حکومت را از آسمان به زمین بیاورد تاکید کرد: انقلاب مخملی اگر این است که به صورت مسالمت آمیز دولت یا حکومت را تغییر دهند جرم نیست. سیف زاده کیفر خواست را در شکل و ماهیت منطبق بر موازین قانونی ندانست.

کیفرخواست، مقاله ای سیاسی بود

هادی قائمی، مسول سابق بخش ایران سازمان دیده بان حقوق بشر و از مسولان کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران از جمله کسانی است که نام او در کیفرخواست قرائت شده در جلسه اول دادگاه آمده است. او کیفرخواست صادره را حرکتی بچه گانه و عوام فریبانه دانسته و به روز گفت: در کیفر خواست اول، 6 رکن نهاد های مدنی در ایران یعنی جنبش زنان، جنبش دانشجویی، کارگری، حقوق بشری حقوق قومی به همراه ان جی او ها به عنوان بازوهای انقلاب مخملی ذکر شده بودند که این قضیه دروغی بیش نیست چون تمامی این جنبش ها بعد از انتخابات نقش هدایت کننده نداشتند بلکه همراه مردم و در کنار مردم بودند.

او افزود: اسم من به عنوان یک عنصر امنیتی و صهیونیستی حامی خارج از کشور در زمینه حقوق بشر ذکر شده بود که این مساله توهین بزرگی است به شعور مردم ایران که در این مدت شعور بالای خود را نشان داده و ثابت کردند که با این مسائل چنبش مردمی ایران منحرف نخواهد شد.

وی ارتباط صهیونیستی و امریکایی خود را تکذیب کرد و درباره کیفرخواست جلسه دوم دادگاه گفت: هیچ یک از این دو کیفرخواست یک مدرک حقوقی محسوب نمی شوند چون نه جرمی را مشخص کرده اند و نه سند و شواهدی مبنی بر ارتکاب جرم ارائه داده اند.

قائمی کیفر خواست قرائت شده در دادگاه را مقاله ای سیاسی دانست که بر مبنای این مقاله همه نوع فعالیت های دیپلماتیک، آکادمیک و حقوق بشری، توطئه ای برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بعد از انتخابات قلمداد شده است.

وی با بیان اینکه مردم به صورت خودجوش نسبت به تضییع حقوق قانونی خود اعتراض کرده اند، هر دو کیفرخواست را توهین به شعور مردم دانست.

وی توضیح داد: کیفرخواست تنها در صدد ارتباط دادن اصلاح طلبان و فعالان سیاسی و جامعه مدنی ایران به خارج از کشور و اثبات عدم تقلب در انتخابات بوده است و اعتراض ها را جزوی از برنامه از قبل طراحی شده قلمداد کرده است و تمامی تلاش دادگاه و کیفرخواست هم در جهت اثبات همین مساله است.

قائمی تصریح کرد: در کیفرخواست ذکر شده که سفارت های بریتانیا و فرانسه در ایران در حوادث 50 روز اخیر نقش داشته اند در حالیکه هیچ نوع شواهد و مدارکی در این زمینه ارائه نمی دهد و خانم جوان فرانسوی در دادگاه فقط گفته که کنجکاو بودم ببینم در اعتراضات چه خبر است همین طور کارمند سفارت انگلیس تنها کاری که کرده کاریست که تمام دیپلمات ها در دنیا از جمله دیپلمات های ایرانی در سایر کشورها انجام میدهند.

وی با اشاره به عملکرد قاضی دادگاه گفت: قاضی می بایست قبل از هر چیزی از دادستان می پرسید که چرا این افراد 50 روز در انفرادی بوده اند و هیچ گونه ارتباطی با وکیل یا خانواده هایشان نداشته اند.

این فعال حقوق بشر با بیان اینکه نحوه برگزاری دادگاه نشان میدهد که دادگاهی در میان نیست تاکید کرد: هیچ نوع سوال و جوابی درباره مباحث حقوقی در دادگاه نشد و فقط خواستند نشان دهند که این افراد پشیمان هستند و عفو میخواهند.

قائمی کل روند دادگاه و کیفرخواست را تبلیغاتی برای انحراف افکار عمومی دانست و گفت: این پروژه را سالهای سال است که در مورد تمام کسانی که به اتهام سیاسی به زندان می برند مشاهده می کنیم بیشتر یک رویه تنبیهی و ندامت افراد است نه بحث حقوقی.