۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

سروش : روزآنلاین

پنجشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۸۸
نامه عبدالکریم سروش به آیت الله خامنه ای

جشن زوال استبداد دینی مبارک


بعد از گذشت سه ماه از کودتای انتخاباتی و همزمان با روزهایی که جمهوری اسلامی آرایش نظامی به خود گرفته و سپاه پاسداران همه تعارف های سی ساله را کنار گذاشته و رسما وارد صحنه شده است، دکتر عبدالکریم سروش با انتشار نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای، ولی فقیه حکومت جمهوری اسلامی "جشن زوال خشونت" را اعلام و تاکید کرد اعتراف رهبر جمهوری اسلامی به اینکه "آبروی این جمهوری هتک شد" خوش ترین خبری است که درهمه عمر شنیده است.

متن نامه دکتر سروش به شرح زیرست:

عروسی خونین پایان یافت و داماد دروغین به حجله در آمد. صندوق ها بر خود لرزیدند و دیوان در تاریکی رقصیدند. قربانیان در کفن های سپید به نظاره ایستادند و زندانیان با دست های بریده کف زدندوجهانیان یک چشم خشم ویک چشم نفرت، داماد را بدرقه کردند. چشم روزگار فاش گریست و خون از سر ایوان جمهوری گذشت. شیطان خندید و آنگاه ستاره ها خاموش شدند و فضیلت به خواب رفت.

آقای خامنه ای،

که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای؟

ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده

وصال دولت بیدار ترسمت ندهند

که خفته ای تو در آغوش بخت خوابزده

درین قحط سال فضیلت و عدالت همه از شما شاکی اند و من از شما متشکرم. "زان یار دلنوازم شکری است با شکایت." نه اینکه شکایتی نداشته باشم. دارم و بسیار دارم اما آنها را با خدا در میان نهاده ام. گوشهای شما چندان از ستایش و نوازش مداحان پر و سنگین شده است که جایی برای صدای شاکیان ندارد. ولی من از شما بسیار متشکرم. شما گفتید که "حرمت نظام هتک شد" و آبروی آن به یغما رفت. باور کنید که در تمام عمر خود خبری بدین خوشی از کسی نشنیده بودم. آفرین بر شما که نکبت و ذلت استبداد دینی را اذعان و اعلام کردید.

شادم که آخرالامر آه سحرخیزان به گردون رسید و آتش انتقام الهی را برافروخت. شما حاضر بودید آبروی خدا برود اما آبروی شما نرود. مردم به دیانت و نبوت پشت کنند اما به ولایت شما پشت نکنند. شریعت و طریقت و حقیقت مچاله شوند اما ردای ریاست شما چین و چروک نخورد. اما خدا نخواست. دلهای سوخته و لبهای دوخته و خونهای ریخته و دست های بریده و دامانها ی دریده نخواستند و نگذاشتند. پاکان و پارسایان و پیامبران نخواستند. محرومان و مصلحان و ستم کشیدگان و ستم ستیزان نگذاشتند.

"پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن،" قصه جمهوری ولایی شما بود. و اینک خدا را شکر که پرده عصمت دروغین این دیو دریده شد. رازش فاش و مشتش باز شد و تردامنی اش بر آفتاب افتاد. و جهانیان با خشم و حیرت آن را برهنه مشاهده کردند.

آقای خامنه ای،

می دانم که روزهای تلخ و سختی را می گذرانید. خطا کرده اید، خطایی سخت. تدبیر این خطا را من دوازده سال پیش به شما نشان دادم. گفتم آزادی را چون روش برگیرید. از حق بودن و فضیلت بودنش بگذرید. آن را برای رسیدن به حکومتی کامیاب به کار گیرید. این را که می خواهید؟. چرا شیپور را از سر گشاد می زنید؟ چرا میان مردم عسسان و خفیه نویسان و جاسوسان می گمارید تا ضمیر آنان را بخوانند یا به حیله و ترفند، سخنی از زیر زبانشان بکشند، و راست و دروغ و نارس و ناقص بشما گزارش دهند؟ مطبوعات را، احزاب را، انجمن ها را، ناقدان را، مفسران را، معلمان را، نویسندگان را ... آزاد بگذارید ، مردم به صد زبان حکایت خود را آشکارا خواهند گفت و پنجره های خبر و نظر را بر روی شما خواهند گشود وشمارا در تدبیر ملک وتنظیم نظام یاری خواهند کرد. مطبوعات را خفه نکنید. آنها ریه های جامعه اند. اما شما از بیراهه و کژراهه رفتید. و اینک در طلسم تهلکه ای افتاده اید و قربانی نظام بسته ای شده اید که دیرگاهیست خود آن را آفریده اید، که نه نقد در آن می روید نه نظر، نه علم نه خبر. گمان می کنید با خواندن بولتن های محرمانه و گوش کردن به مشاوران گوش به فرمان، خبرهای کامل و جامع را به چنگ می آورید. اما هم انتخاب خاتمی هم انتخاب سبز موسوی باید به شما نموده باشد که افیون استغنا وافسون استبداد، زیرکی و دانایی را از شما ستانده است. و اینک برای جبران آن گناه ناشی از جهل ناشی از استبداد، دست به ارتکاب گناهان بزرگتر می زنید. و خون را به خون می شوئید مگر طهارتی حاصل کنید.

خیانت و تقلب کم بود دست به قتل و جنایت بردید، خیانت و جنایت بس نبود تجاوز به زندانیان را بر آن افزودید، قتل و تجاوز و تقلب هنوز کم بود تهمت های جاسوسی و ناموسی را هم بر آن اضافه کردید. درویشان و روحانیان و نویسندگان و دانشجویان را هم امان ندادید و از دم تیغ گذراندید. عاقبت هم به جانیان و بانیان جایزه دادید و به ریش همه خندیدید و ریش سرباز بی نوایی را گرفتید که چرا ماشین ریش تراشی را به سرقت برده است!

از صبر خدا در شگفت بودم. می دانستم که

لطف حق با تو مداراها کند چونکه از حد بگذرد رسوا کند

می دانستم که مادران داغدار و پدران سوگوار در خفا می سوزند و می گریند و به زبان حال و قال با خدا می گویند:

ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا (خداوندا ما را از این محیط پرستم نجات بخش وبرای ما یاوری بفرست.)

می دانستم که "چه دست ها که ز دست تو بر خداوند است." زندانها معبد بود و عابدان روز و شب در سجود، سقوط ولایت جایر را از خدا به دعا می خواستند (و می خواهند).

ندای آقا سلطان که به خاک شهادت افتاد و حنجره اش به گلوله ستم سوراخ شد به درگاه سلطان عالم نالیدم که بازهم ندای خلایق را نمی شنوی؟ چون عیسی بر صلیب گله کردم که "خدایا چرا ما را رها کرده ای"، مگر سیاهکاران را نمی بینی که سبزها را سرخ کرده اند، مگر عبوسان و ترش رویان را نمی نگری که شیرینی ها را تلخ کرده اند، سوختن خرمن امنیت و کرامت انسان را می نگری و ذلت اعتراف زندانیان و شوکت شریرانه ستمگران را می بینی و بازهم استغنا می ورزی؟

تا روزی که آن اقرار مجبورانه و مکروهانه یعنی آن کلمات سه گانه را شنیدم: "هتک حرمت نظام" ،که چون حدیث سرو و گل و لاله و چون ثلاثه غساله جان بخش بود. گویی کلمات آن خطیب نبود. کلمات تو بود خدایا که در خطابه جاری شد. دانستم که دست به کار اجابت شده ای و باد را فرمان داده ای تا آتش را به کشتزار فرومایگان ببرد. سجده کردم و سپاس گزاردم که

آفرین ها بر تو بادا ای خدا بنده خود را ز غم کردی جدا

آتشی زد او به کشت دیگران باد آتش را به کشت او بران

آقای خامنه ای،

می خواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است ، آبرویش به یغما رفته است و طشت رسوائیس از بام تاریخ افتاده است. کشف عورت شده است. خدا هم از شما رو گردان شده و ستاریت خود را باز گرفته است. آن دلیری ها که در کنج خلوت و در پرده تزویر می کردید فاش شده است. آه جگرسوختگان و جان باختگان و دهان دوختگان کارگر افتاده است و دامان و گریبان شما را سوخته است. خائفم که بگویم باب توبه هم به روی شما بسته شده است. شریعت هم از شما شفاعت نخواهد کرد که مشروعیت از شما گریخته است. ایران سبز از این پس دیگر آن ایران سیاه و ویران نیست. سبزی وسپیدی این جنبش به عنایت و اجابت الهی بر سیاهی جور شما پیشی گرفته است. خاک و آب و آتش و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا به فرمان خدا بر علیه شما بشورند.

سالها اعوان و انصار شما زیر چتر حمایت و ولایت شما چون شغالان گرسنه در پوستین خلق افتادند و امنیت و عدالت را از مردم ربودند، دهانشان را بستند، عزتشان را ستاندند، راحتشان را گرفتند، گلویشان را فشردند، خون در دل و اشک در چشمشان نشاندند، زهر قساوت را به آنان چشاندند و چون قومی اشغال شده به اسارتشان گرفتند، حقوقشان را پامال کردند، آزادیشان را به تاراج بردند، حرمتشان را شکستند، افکارشان را به سخره گرفتند، دینشان را وارونه کردند، کارخانه مقدس تراشی تراشیدند، و به نام دین خرافه فروختند، کامشان را تلخ و روزشان را شب کردند، دست خیانت در صندوق آراء شان گشودند، و پای اهانت بر کرامتشان نهادند، دانشگاه ها را به دست جهال سپردند، و بیت الاحزانی بنام صدا و سیما را از دروغ و تهمت انباشتند، و درس غلامی و غمناکی به مردم دادند. نظر حرام نمودند و خون خلق حلال، اجتماعات دروغین و گزاف بر پا کردند، و لاف زنان به مردم دنیا فروختند که همگان عاشقان سینه چاک نظام ولایتند. در زندانها و قتلگاه ها از قتل و تجاوز و تعدی و ضرب و شتم و جرح و شکنجه آن کردند که مغولان نکردند، شرع و قانون را زیر پا گذاشتند، و علم جهل و تعصب برافراشتند، نادانان را بر کشیدند و دانایان را فروکوفتند، لذت را از جوانان و حرمت را از پیران دریغ داشتند، آیت الله های رنگین ساختند و فتاوای سنگین از آنان گرفتند تا نویسندگان و ناقدان را به طناب توحش خفه کنند و به ساطور سبعیت بند از بند بگشایند، در پی مالیخولیای دشمن ستیزی هر روز مهلکه ای و معرکه ای تراشیدند و جمعی را به بند کشیدند، و اقاریر مضحک بر زبانشان نهادند و کیفرهای مهلک بر جانشان.عمله استبدادنظامی و قضایی بیداد را به نهایت رساندند، گویی نظام قسم خورده بود که از صدام و حجاج چیزی کم نیاورد.

این مکرهای سرد و رندی های واژگونه و زیرکی های ابلهانه، و ستم های آشکار و نهان و زور و تزویر های گران و حق کشی ها و آدم کشی ها و تقلب ها و تخلف های پر عفونت ودراز مدت ، آتشی در وجدان رعیت افروخت که کاشانه ولایت را بسوخت. آن اعتراض پس از انتخابات نه "رزمایش" بود، نه" فتنه" و نه" مسجد ضرار" (که دارالضرب شما هر روز مهری بر آن می زند)، بل طغیان و غلیان غیرت بود بر علیه غارت. وجدانهای بیدار، بر رای خود، بر انتخاب خود، بر حقوق شهروندی خود، بر آزادی اندیشه خود، غیرت ورزیدند و بر غارتگران رای و حقوق و آزادی، آرام و متین شوریدند. دزدان سراسیمه بر خود پیچیدند،ولی ما صدای خنده خدا را شنیدیم که در فضا پیچید. او از ما راضی بود. دعای ما را شنید و جانیان و بانیان را رسوا کرد. مرگ ترانه (موسوی)، ترانه مرگ استبداد بود.

آقای خامنه ای، بارها حافظان ،حکام جائر زمانه را بزبان رمز موعظه کردند که:

با دعای شب خیزان ای شکر دهان مستیز در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی

و گفتند:

مکن که کوکبه دلبری شکسته شود چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند

نشنیدند و عاقبتشان را شنیدی.

جنبش سبز برای آفریدن ایرانی سبز اکنون محکم نهاد شده است. چون شجره طیبه ای که پایی در زمین و سری در آسمان دارد و به اذن خدا در ثمر بخشی است (اصلها ثابت و فرعها فی السماء – سوره ابراهیم). این جنبش شهید سبز خود، شعر و شاعر سبز خود، ادب و هنر و گوینده و گفتمان سبز خود را پیدا کرده است. محصول بیست سال جهاد فرهنگی و دردمندانه روشنگران و پیکارگران عرصه سیاست و فرهنگ است. بیهوده می کوشید با نظامی گری و انوری پروری به سبک سلطان سنجر و سلطان محمود آن را در هم بشکنید. خود را مگر بشکنید.

این نه آن شیر است کز وی جان بری یا ز پنجه قهر او ایمان بری

فرو ریختن رعب رعیت و زوال مشروعیت ولایت بزرگترین دستاورد شورش غیرت بر غارت بود و شیر خفته شجاعت و مقاومت را بیدار کرد. نه تطاول نظامیان نه تجاوز حرامیان،نه خاک افشاندن در چشم مروت نه باد افکندن درآستین ژنده قدرت، نه تکیه بر سبعیت حیوانی نه حمله به علوم انسانی، نه مداحی مداحان مزدور نه شاعری شعر فروشان کم شعور ،هیچکدام قامت مقاومت را خم نخواهند کرد. استبداد دینی رسوای کفر و دین شده است. و در مزرع سبز جنبش هنگام دروی آن رسیده است. ما این را به دعا از خدا خواسته ایم وخدا با ماست.

برگشتن بخت و روزگار شاهدی شیرین تر از این ندارد که عیدهای شما همه عزا شده است. و هر چه روزی شما را می خنداند اینک می گریاند و می لرزاند. دانشگاهی که می خواستید به پابوس شما بیاید، اکنون به کابوس شما بدل شده است. تظاهرات خیابانی، اجتماعات آئینی، رمضان و محرم ،حج و روضه و ماتم همه برای شما نماد نحوست شده اند و به زیان شما روان می شوند.

ما نسل کامکاری هستیم.ما زوال استبداد دینی را جشن خواهیم گرفت. جامعه ای اخلاقی و حکومتی فرادینی طالع تابناک مردم سبز ماست.

ما آزادی را ارج خواهیم نهاد و قدر خواهیم دانست، همان آزادی که شما به آن ظلم کردید و قدرش را ندانستید و اکنون مظلمه اش را می برید. فاشیسم مشربان به شما فروختند که آزادی یعنی بوالهوسی و اباحی گری و لاابالی روشی. و ندانستید که شفای امراض مهلک نظام شما در این خجسته آزادی است. بی جهت بدنبال مفسدان اقتصادی می گردید (که در آن هم عزمی و جدیتی نیست). اگر مطبوعات را آزاد می گذاشتید، فسادها را رو می کردند و مفسدان جرات فساد نمی کردند. می گذاشتید نقد شما را بگویند تا شما هم به ورطه استبداد رای و نخوت شوکت و فساد قدرت در نمی افتادید. می گذاشتید سخن راستین مردم را با شما در میان بگذارند تا مستی بی خبری از سرتان بپرد. آنها مدارس میهن اند، نه "پایگاه دشمن." و چه باک که درهای مدارس باز باشد و شما هم در آن شاگردی کنید.

ما دیانت را هم ارج خواهیم نهاد، همانکه شما آن را بازیچه مصالح قدرت خواستید و بنام آن درس غلامی و غمناکی به مردم دادید و ندانستید که شادی و آزادی با ایمان راستین همپیمانند و اجبار فقیهانه، حریت مومنانه را می ستاند و قدرت شریعت مدار هم قدرت و هم شریعت را فاسد می سازد. حکومت بر مردمی شاد و آزاد و آگاه و چالاک افتخار دارد نه رعیتی دربند و غمناک.

------------

با خود می گویم برای که اینها را می نویسم؟ برای نظامی که بخت از او برگشته و آب از سرش گذشته وتشنه در سراب مانده وخیمه بر خراب زده و چشم نجابتش بسته و ستون صلابتش شکسته و از چشم خواص و عوام افتاده و طشت رسوائیش از بام افتاده است؟ و آنگاه به یاد می آورم کلام خالق سبحان را در ذکر حکیم که:

و اذ قالت امه منهم لم تعظون قوما الله مهلکم او معذبهم عذابا شدیدا قالوا معذره الی ربکم و لعلهم یتقون (آنان پرسیدند چرا کسانی را موعظه می کنید که خدا قطعا هلاک و عذابشان خواهد کرد، موعظه گران گفتند عذری است تا خدا ما را به گناه آنان نگیرد، شاید هم پند ما در آنان درگیرد – سوره اعراف 164)

بارخدایا تو گواه باش، من که عمری درد دین داشته ام و درس دین داده ام. از بیداد این نظام استبداد آئین برائت می جویم و اگر روزی به سهو و خطا اعانتی به ظالمان کرده ام از تو پوزش و آمرزش می طلبم.

ای خدای خرد و فضیلت! به صدق سینه مردان راستگو و به آب دیده پیران پارسا دعای ما را هم با دعای سحرخیزان و روزه داران و عابدان و صالحان همراه کن و شکوه دردمندانه ما را بشنو و بر سینه های بریان و چشم های گریان ستمدیدگان رحمت آور و بیش از این خلقی را پریشان و خروشان مپسند. دوستان خود را به دست دشمنان مسپار و خرد و فضیلت را از اسارت این نامردمان به در آر

. باد را بگو تا خیمه استبداد را بر کند و آتش را بگو تا ریشه بیداد را بسوزاند. آب را بگو تا فرعون ها را غرق کند و خاک را بگو تا قارون ها را در خود کشد. ابرها وباران ها را بگو تا رحمت و عدالت و شادی و شفقت بر این قوم مظلوم محروم ببارند و خارزار رذیلت ظالمان را به گلزار فضیلت عادلان بدل کنند.

آب و دریا ای خداوند آن توست باد و آتش جمله در فرمان توست

گر تو خواهی آتش آب خوش شود ور نخواهی آب هم آتش شود

تو بزن یا ربنا آب طهور تا شود این نار عالم جمله نور

دکتر محمد ملکی : روزآنلاین

چهارشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۸۸
گفت و گو با قدسی میرمعز،همسر محمد ملکی

زمان ساواک هم این کارها را نمی کردند

از دکتر محمد ملکی هیچ خبری نیست.پیگیری های همسر و وکیل وی برای ملاقات با او به جایی نرسیده و اعلام شده که وی ممنوع الملاقات است.در این مورد با خانم قدسی میرمعز،همسر دکتر ملکی مصاحبه کرده ایم.

خانم میرمعز، آخرین اخبار از وضعیت دکتر ملکی چیست؟

ما طبق نامه ای که از دادستانی گرفته بودیم، روز یکشنبه به زندان اوین مراجعه کردیم تا با دکتر ملاقات کنیم.، اما به ما گفتند روز ملاقات برای زندانیان بند 209، روزهای دوشنبه است، شما فردا بیایید. روز دوشنبه که بار دیگر به زندان اوین مراجه کردیم، بعد از حدود 2 ساعت معطلی، به ما اعلام کردند ایشان ممنوع الملاقات هستند. من هر چقدر گفتم که از مقامات بالاتر شما نامه برای ملاقات دارم، به حرف من توجهی نکردند و تنها اعلام کردند که دکتر ملکی ممنوع الملاقات است. ضمن اینکه نامه مربوط به ملاقات را نیز از من گرفتند و با وجود اصرارهای من، آن را به من پس ندادند. امروز هم دکتر مولایی- که از سال 80 وکیل ایشان هستند ـ برای پیگیری کارهایشان به دادگاه انقلاب رفته اند.

نگفتند چرا ایشان ممنوع الملاقات هستند؟

نه. ولی دکتر ملکی پیش از این یک بار در سال 60 به مدت 5 سال و یک بار هم در سال 80 مدتی را در زندان بودند. در سال 80 هم در بند 59 بودند؛لذا با توجه به تجربه ای که من دارم، احتمالا حال ایشان خیلی مساعد نیست. چون پیش از این هم وقتی زندانی حال مساعدی نداشت، به مااجازه ملاقات نمی دادند، بخصوص اینکه الان هم وضعیت جسمی دکتر اصلا مناسب نیست.

هنگام دستگیری مشکل جسمی داشتند؟

بله، ایشان علاوه بر آریتمی قلب، دیابت و ضعف و پادرد، مشغول درمان پروستات خودشان هم بودندودر این مدت داروهای مختلفی مصرف می کردند. ضمن اینکه علاوه بر داروها، آمپولی هم هست که باید ماهی یک بار به ایشان تزریق شود و پنج شنبه گذشته نوبت تزریق آمپول بود. برای تزریق این آمپول باید ایشان در محیطی آرام و از نظر روحی در وضع مناسبی باشد که من فکر نمیکنم در بند 209 اوین این شرایط مهیا باشد. به همین دلیل وقتی روز پنج شنبه با من از وزارت اطلاعات تماس گرفتند تا آمپول ایشان را ببرم،این شرایط را بازگوکردم و گفتم یاباید من را پیش ایشان ببرید که عملی نیست چون مرا به 209 زنان می برید،یا اصلا نباید ایشان را می گرفتید چون ایشان برای دستشویی رفتن و غذا خوردن و امثالهم هم نیازمند کمک است. ضمن اینکه دستشویی رفتن مکرر و استحمام از جمله نیازهای طبیعی و اولیه ایشان است.

با این مسایل، مرجع دستگیرکننده ایشان به طور حتم وزارت اطلاعات بوده است

بله.همان روز هم که برای دستگیری آمده بودند اعلام کردند که از وزارت اطلاعات هستند. جالب اینکه وقتی دکتر از آن ها پرسیداسمتان چیست ، شخصی که به نظر می آمد رییس 4 نفر دیگر باشد، گفت اسم همه ما علوی است. ضمن آنکه یکی از این افراد هم بسیار بی ادب بود و من همان جا هم به او گفتم. به آن ها گفتم که در زمان ساواک هم وقتی به منزل می آمدند این قدر خانه را به هم نمی ریختند ولی آنها کتاب ها و کامپیوتر و موبایل و همه چیز را با خود بردند. وقتی هم گفتم به چه جرمی، گفتند شما با منافقان ارتباط دارید.

یعنی اتهام ایشان ارتباط با سازمان مجاهدین خلق است؟

نه، این حرفی بود که آن جا زدند و من هم گفتم برای شما متاسفم که از چهار تا جوانی که در عراق آواره هستند می ترسید. اما بعد از دستگیری ایشان روزی که آقای مولایی به دادگاه رفته بودند، دکتر ملکی را در حال تفهیم اتهام دیده بودند که اتهام ایشان اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمعات اعلام شده بود.

آقای ملکی در تجمعات بعد از انتخابات حضور داشتند؟

نه. اولا که آقای ملکی اصلا در انتخابات شرکت نکردند. ایشان می گفتند که این انتخابات سالم نخواهد بود و به همین دلیل اصلا در انتخابات شرکت نکردند. علاوه بر این ایشان مدت ها بود بستری بودند و اصلا توان حرکت نداشتند. گاهی اوقات پسرم ایشان را می‌برد دکتر یا با پرونده پزشکی می‌برد هلال احمر و آنها وضعیت ایشان را می‌دیدند و پرونده را مطالعه می‌کردند و آمپول را می‌دادند. یعنی غیر از این اصلاً نمی توانست از خانه بیرون برود. حالا اینکه چطور با خوابیدن در رختخواب امنیت ملی را به خطر انداختند، من نمی دانم.

شما در این مدت برای پیگیری وضعت دکتر ملکی به آقایان موسوی و کروبی یا کمیته تشکیل داده شده از سوی آن ها مراجعه نکردید یا از طرف آن ها کسی پیش شما نیامد؟

نه. اولا اینکه مطمئنا آن ها می دانند دکتر ملکی دستگیر شده. هم من مصاحبه های مختلف کردم هم سازمان های مختلف در این باره بیانیه دادند و به هر حال قضیه در بوق و کرنا شد. از طرف دیگر طبیعتا در شرایط حاضر از دست این افراد هم کار خاصی بر نمی آید. دکتر ملکی هم که در انتخابات رای نداده بود و حتی بعد از انتخابات هم می گفت کسانی که رای دادند خودشان به دنبال احقاق حق خود هستند و با این مساله کاری نداشت.

تا الان هم پیگیری های شخص شما ودوستان نتیجه ای نداشته است؟

خیر. معلوم هم نیست که چه می خواهند. البته یک نکته مهمی در زمان بازداشت ایشان اتفاق افتاد که من به همه گفتم و به شما هم می گویم و آن این است که وقتی این ماموران آمدند ایشان را از خانه ببرند، همچنین وقتی در دادستانی داشتند تفهیم اتهام می‌کردند، آقای دکتر گفت: من از شما خیلی متشکرم که مرا می‌برید و من در خانه در بستر نمی‌میرم. من زیر دست شماها می‌میرم. پیش این جوان‌ها سربلند و با آبرو هستم که این جوان‌ها دارند تلاش می‌کنند، ومن در بستر و رختخواب نمیرم. این برای من افتخار است. ما هم به رضای خدا راضی هستیم، اگر خدا واقعاً این طوری می‌خواهد، قبول داریم. من هم همان جا به دکتر ملکی گفتم این ها هر چه از شما خواستند، شما اعتراف کنید چون مهم نیست که شما در تلویزیون چه می گویید. مهم این است که در این سال ها همه مردم شما را شناخته اند. هر چه این ها خواستند اعتراف کنید و بیایید بیرون.

ورود رسمی سپاه به صحنه : روزآنلاین

چهارشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۸۸
همزمان با ورود رسمی سپاه به صحنه

آماده باش میرحسین موسوی

به دنبال یورش به دفتر کمیته پی گیری وضعیت بازداشت شدگان و آسیب دیدگان وقایع بعد از انتخابات و توقیف مدارک و اسناد این دفتر به همراه بازداشت مرتضی الویری و علیرضا حسینی بهشتی، پلمپ دفاتر مهدی کروبی و حزب اعتماد ملی و انجمن دفاع از حقوق زندانیان، میرحسین موسوی با صدور بیانیه ای از روزهای "سهمگین تر" خبر داد واز مردم خواست به هوش باشند که کودتا چیان " آنها را تحريك نكنند".

حوادث دو روزگذشته که با حکم دادستان جدید تهران و جانشین مرتضوی صورت گرفت، جامعه خبری و سیاسی ایران را در بهت و شوک خبری فرو برد.به همین علت در حالیکه گمان می رفت بازداشت فرزند آیت الله بهشتی و مرتضی الویری و همچنین پلمپ دفاتر آنها با واکنش تند محافل خبری و شخصیت های سیاسی روبرو شود، اما سکوت عجیبی بر عرصه سیاسی ایران حاکم شده است.به عبارت دیگر از یک سو حامیان دولت برآمده از کودتای انتخاباتی ، راضی از توقیف اسناد جنایات خود، مهر سکوت بر لب زده اند و از سوی دیگر، مخالفان کودتا یا در زندان به سر می برند و یا از سوی وزارت اطلاعات به شدت تحت فشار قرار گرفته اند تا سکوت اختیار کنند. در همین راستا سایت سحام نیوز، پایگاه اینترنتی حزب اعتماد ملی ،پس از بازداشت سردبیرآن که همزمان با پلمپ دفتر مهدی کروبی صورت گرفت، تاکنون به روز نشده و هیچ مطلبی یا واکنشی از سوی مهدی کروبی منتشر نکرده است.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم هیچ واکنشی در باره اتفاقات دو روز گذشته نشان نداده اند. تعدادی از این نمایندگان در تماس خبرنگار "روز" با شنیدن سوالی درباره بازداشت ها و پلمپ های دو روز گذشته تلفن را قطع کردند و برخی دیگر خبر دادند که از موضع گیری درباره وقایع اخیر منع شده اند. آنها توضیح ندادند که چه شخص یا ارگانی آنها را از دفاع از حقوق شهروندی مردم و موضع گیری درباره وقایع سیاسی کشور منع کرده است. یکی از این نمایندگان به روز گفت: من تمایلی به بازداشت و همسایه شدن با بهشتی و الویری در زندان ندارم.

بیانیه موسوی
اما در این میان میرحسین موسوی تنها کسی بود که روز گذشته در مقابل بازداشت فرزند آیت الله بهشتی و مرتضی الویری و سردار مقدم، مسول کمیته ایثارگران ستاد انتخاباتی خود موضع گرفت.

در بیانیه موسوی آمده است: "خبر دستگيری برادران عزيز آقايان دکتر سيد عليرضا بهشتی و مهندس مرتضی الويری مسئولان کميته پيگيری امور آسيب ديدگان حوادث ايام اخير و سردار مقدم مسئول کميته ايثارگران ستاد انتخاباتی اينجانب موجی از شگفتی و ابهام در دلبستگان به نظام اسلامی ايجاد کرده است. آنان به بند کشيده شده اند در حالی که جرمی جز پيروی از راه انقلاب و دفاع از اجرای عدالت در مورد خون‌های به‌ناحق ريخته شده و کمک به خانواده بی گناهانی که پس از انتخابات به زندان افتاده اند ندارند. آنان اينک در زندان به سر می‌برند در حالی که عاملان فجايع اخير آزادند و مسئولان ادعا می‌کنند حتما به جناياتی که رخ داده است رسيدگی خواهند کرد. آيا با از بين بردن اسناد جنايت و در بند کردن کسانی که حقوق قربانيان را پيگيری می‌کردند اين کار را انجام می‌دهيد؟
المرء يحفظ فی ولده. حرمت انسان‌ها در فرزندانشان پاسداری می‌شود. مردم اينک از مدعيان پرچمداری انقلاب اسلامی می پرسند حرمت شهيد مظلوم انقلاب آيت الله دکتر بهشتی را در خاندان او چگونه رعايت کرده‌ايد؟
مردم ايران!
کاملا پيداست که تلاش‌های شما برای بازگرداندن آرامش به جامعه قرار نيست با پاسخی خردمندانه روبرو شود. روزهايی خطير در پيش‌رو قرار گرفته است. دستگيری کسانی چون دکتر بهشتی يک نشانه است که از حوادثی سهمگين‌تر خبر می‌دهد. اما باطل رفتنی است و آن چيزی که به مردم سود می‌رساند باقی می‌ماند. و اما ما ينفع الناس فيمکث فی الارض. آرامش و هوشياری خود را حفظ کنيد. سلسله حوادث جديدی که آغاز شده است به مانند ديگر تحرکات کور اين ايام برای مخالفان شما جز خسارت باقی نخواهد گذاشت. مراقب باشيد که آنها شما را تحريک نکنند و به هنگام نابود کردن خود به کاشانه و کشورتان لطمه نزنند.
اينجانب به ويژه هتک حرمتی که از بهشتی مظلوم شده است را به فرزندان آن شهيد و شاگردان و پيروان و دوستداران او و تمامی دلبستگان به انقلاب و اسلام تسليت می‌گويم و از خداوند آرزومندم ضايعه‌ای که با اين عمل در قلب مردم ما ايجاد شده است با جاودانه کردن آبروی اين خاندان جبران شود."


پلمپ بنیاد حفظ و نشر آثار آیت الله بهشتی
سایت کلمه، متعلق به میرحسین موسوی نیزخبر از پلمب بنیاد حفظ آثار آیت الله بهشتی همزمان با بازداشت دکتر بهشتی داد. براساس این گزارش کامپیوتر ها و اسناد این بنیاد توسط ماموران ضبط شده است
همسر دکتر بهشتی نیز از رفتار زننده و بی احترامی ماموران دادستانی هنگام بازداشت همسرش سخن گفت واعلام کرد: "عصر سه شنبه ساعت 5 بعد از ظهر، 5 مأمور امنیتی به منزل فرزند شهید بهشتی مراجعه و با حكم جلبی كه امضای دادستانی تهران بر آن بود وارد منزل او شدند و در این حكم بر جلب و تفتیش محل استقرار آقای بهشتی بدون تفتیش حریم خصوصی تأكید شده است اما مأموران تمام اتاق‌ها ازجمله اتاق خواب را تفتیش كرده و وسایل آن را به هم ریخته‌اند و حتی مقداری وسیله شخصی و یا اوراق درسی را هم با خود بردند."
وی با اشاره به حضور 5/4 ساعته مأموران در منزل از "برخورد زننده و زشت یكی از مأموران كه حكم جلب در دست او بود" خبر داد و به سایت کلمه گفت وی حتی به نوۀ خردسال شهید بهشتی هم بی‌احترامی می‌كرد .
کیهان خواهان محاکمه موسوی شد
در حالیکه رسانه های حامی دولت کودتا هیچ اشاره ای به بازداشت ها و پلمپ های دو روز گذشته نکرده اند، روزنامه کیهان ن بدون اشاره به این قضایا و به نقل از کسانی که به عنوان "فعالان سیاسی" از آنان نام برده خواستار برخورد قاطع و بدون ملاحظه دستگاه قضایی با میرحسین موسوی شد.
حسین شریعتمداری،نماینده آیت الله خامنه ای به نقل از این فعالان سیاسی نوشته: مماشات دستگاه قضايي با موسوي او را دچار توهم ساخته و بايد به قوه قضاييه گفت كه عدالت حكم مي كند به جاي برخورد با معلولان اين حوادث، عامل اصلي را محاكمه كند.
کیهان نوشته است: به زعم بسياري از فعالان سياسي حال كه در جريان دادگاه هاي رسيدگي به اتهامات برخي عاملان اغتشاشات اخير، به وضوح از ميان اعترافات آنها نقش پر رنگ و اصلي موسوي قابل دريافت است، جاي هيچ گونه تعلل و مسامحه اي در برخورد جدي با او و احضارش به دادگاه وجود ندارد.

بازداشت موسوی : BBC

درخواست برای بازداشت موسوی و مجازات کروبی

امام جمعه اصفهان خواهان بازداشت میرحسین موسوی شده و امام جمعه شیراز گفته است که مهدی کروبی در صورت عدم اثبات وقوع تجاوز در بازداشتگاه ها، باید مجازات شود.

یوسف طباطبایی در نماز جمعه روز ۲۰ شهریور (۱۱ سپتامبر) اصفهان گفت: "چرا دستگاه قضایی با عده ای جوان که در محاکمات اعتراف می کنند که فریب خورده اند برخورد می کند اما با مسببان اصلی وقایع کاری ندارد"؟

او از میرحسین موسوی به عنوان "مایه فساد" و کسی که "نقش اول" را در اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران داشته نام برد و به صراحت خواهان دستگیری او شد.

آقای طباطبایی همچنین از تصمیم مخالفان دولت برای شرکت در مراسم روز قدس که جمعه هفته بعد برگزار می شود انتقاد کرد.

گفته می شود نمازجمعه هفته آینده تهران را که "روز قدس" است، اکبر هاشمی رفسنجانی امامت خواهد کرد و معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران گفته اند برای ادامه اعتراضات خود در مراسم این روز شرکت خواهند کرد.

مهدی کروبی از جمله کسانی بود که با دعوت تلویحی از مخالفان برای شرکت در این مراسم، گفت که "در روز قدس قدرت مردم را خواهید دید".

اکنون امام جمعه اصفهان می گوید: "آنها که پخته سیاست بودند و می گویند روز قدس باید با نشان های سبز بیائید، اینها باید صدایشان خفه شود".

همزمان اسدالله ایمانی، امام جمعه شیراز از اظهارات آقای کروبی در مورد لزوم پیگیری موضوع تجاوز جنسی به بازداشت شدگان حوادث اخیر در بازداشتگاه ها انتقاد کرده و گفته است: "فردی که سال ها در کسوت روحانیت بوده اعلام می کند که تجاوز صورت گرفته، این نیاز به اثبات دارد و اگر اثبات نشود تعزیر برای آن است".

او گفته است: "اگر این موضوع حقیقت داشته، چرا به مسئولان نگفتید و در عرصه افکار جهانی مطرح کردید؟ اگر حقیقت داشته چرا اثبات نمی کنید"؟

آقای کروبی چندی پیش در نامه ای به آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام خواهان رسیدگی به موضوع تجاوز در بازداشتگاه ها شد و از او خواست موضوع را به اطلاع آیت الله خامنه ای برساند.

او ده روز بعد نامه خود به آقای هاشمی را منتشر کرد و گفت از آنجا که با گذشت ده روز پاسخی به او داده نشده، موضوع را علنی کرده است.

با آغاز به کار صادق لاریجانی به عنوان رئیس جدید قوه قضائیه ایران، هیأتی سه نفره از سوی او به دیدار آقای کروبی رفت و از او خواست شواهد و مستندات خود را ارائه دهد.

آقای کروبی گفته است که در دیدار با این هیأت بخشی از مستندات را ارائه کرده، اما روز پس از دومین دیدار با اعضای هیأت، مأموران دادستانی دفتر او و دفتر حزب اعتماد ملی که آقای کروبی دبیرکل آن است را مهر و موم و اسناد و مدارک آن را توقیف کردند.

مأموران دادستانی همچنین دفتر کمیته پیگیری آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات را مهر و موم و مدارک آن را توقیف و علیرضا بهشتی و مرتضی الویری (نمایندگان آقای موسوی و آقای کروبی در کمیته مذکور) را بازداشت کردند.