۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

شکنجه سفید : روزآنلاین

سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۸
گفت و گو با روانشناس مرکز درمان قربانیان شکنجه

مراحل مختلف شکنجه سفید چگونه اجرا می شود

دست داشتن در طرح کودتای مخملی و براندازی نظام، اعترافاتی است که این روزها از زبان شخصیتهای سرشناس سیاسی در دادگاه های ایران می شنویم. این دادگاه هاکه بسیاری از شخصیت های سیاسی ایران و جهان آنرا نمایشی خوانده اند، بی شک ذهن هر بیننده ای را با مقوله شکنجه درگیر میسازد.روانشناسان و مـدافعان حقوق بشـر ایـن اعتـرافات را نمـاد بارزی از اعمـال شکنجه سفید دانستــه اند. شکنجه سفید یا شستشوی مغزی چیست و چه چیز منجر به اعتراف کردن افراد تحت شکنجه می شود؟در این مورد با خانم دکتر ونک آنسون، روانشناس مرکز درمان قربانیان شکنجه در برلین گفت و گو کرده ایم.

این گفت و گو در پی می آید.

مرکز درمان قربانیان شکنجه در برلین در سال 1992 تاسیس شده و در آنجا روانشناسان متخصص سعی میکنند بازداشت شدگان آسیب دیده یا جنگ زدگان روان پریش را با استفاده از شیوه های مختلف، درمان نمایند. آمار این موسسه نشان می دهد در سال 2008 در مجموع 547 نفر آسیب دیده ناشی از شکنجه یا جنگ، از 50 کشور جهان به این مرکز مراجعه کرده اند. در این میان اتباع کشور ترکیه با تعداد 119 نفر در رتبه اول و اتباع کشور ایران با 38 نفر پس از کشورهای چکسلواکی و لبنان در رتبه چهارم قرار دارند. خانم دکتر ونک آنسون، روانشناس پنجاه ساله که تجربه کار با بازداشت شدگان گوانتانامو، قربانیان جنگ عراق و همچنین بازداشت شدگان ایرانی را دارد، 9 سال است که در این مرکز کار می کند.

دکتر آنسون، نظر شما به عنوان یک روانشناس متخصص و با تجربه راجع به دادگاه های اخیر در ایران چیست؟

البته من گزارش تصویری ندیدم اما در روزنامه های آلمانی مطالب متعددی همراه با عکس بازداشت شدگان دیده و خوانـده ام. به جرات میتوانم بگویم که اشخاص بازداشت شده ای که آنجا آورده اند بی تردید هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ روحی روانی "شکنجه سفید" شده اند. این نوع شکنجه، سیستم فکری هر انسانی را به هم میریزد. در ضمن این را هم باید اشاره کرد که برگزاری همین دادگاه ها در نوع خود توهین بزرگی است به شخصیت آن نخبگان و این خود بر پایه معیارهای دیده بان حقوق بشر یک نوع شکنجه محسوب میشود. به همین دلیل برگزاری این دادگاه های نمایشی که قصد تحقیر این افراد را دارد کاملا محکوم است.

شکنجه سفید بر چه پایه ای استوارست؟

اصول تئوری و عملی این شکنجه بر اساس دستاوردهای روانشناسان شکل گرفته است. متاسفانه باید گفت که در اینجا علم روانشناسی کمک زیادی به پیشرفت شکنجه سفید کرده است. پس از صدور بیانیه بین المللی حقوق بشر به تاریخ 10 دسامبر 1948 مسلما جوامع دموکراتیک و کلیه امضا کنندگان آن نسبت به رعایت همه بندهای آن بیانیه، از جمله بندی که هرگونه شکنجه را محکوم می کند، متعهد شدند اما واقعیت چیز دیگـری بود. قـدرت های بین المللی پس از پایان جنگ جهانی دوم درگیر بحران و کشمکش های سیاسی جدی شده بودند. آغاز جنگ سرد، حمله اسرائیل و اشغال فلسطین، آپــارتـایـد برای سـرکوب جنبــش آزادی بخش آفریقای جنوبی، همه و همه نظامیان و دستگاه های اطلاعاتی قدرت ها را به چالش کشیده بود. در این میان دیگر صرفا گرفتن اطلاعات از بازداشت شدگان برای نظامیان و دستگاه های اطلاعاتی کافی نبود بلکه گرفتن اعترافات از شخصیت های سرشناس در مقابل دوربین به نظر ضروری تر می رسید. نکته مهم این بود که اعترافاتی که از شخصیتها با اعمال شکنجه گرفته می شد به شیوه ای باشد که به ظاهر، آثــاری از جراحت های ناشی از آن به چشم اقشــار جامعه نخورد تا باور آن اعتــرافات را راحت تر ســازد ! شاید به همین دلیل در CIA این شکنجه به شکنجه تمیز هم معروف است. از این روی استفاده از دستاوردهای روزافزون علم روانشناسی، در شیوه و ساختار بازجویی ها برای دستگاه های اطلاعاتی از اهمیت ویژه ای برخوردار شد.

آیا همچنان همکاری میان روانشناسان و شکنجه گران ادامه دارد؟

بله. پس از یازدهم سپتامبر 2001 این همکاری به اوج خود رسید. در آنـزمان به بهانه مبارزه با تروریسم، سازمان های CIA و پنتـاگون هـزینه هنگفتی به موسسـه سـرشناس American Psychological Association پرداختند تا روانشناسان این موسسه به کارمندانشان تعلیم و آموزش جهت استفاده از شکنجه روانی در بازجویی ها را بدهند. سال 2007 این موضوع از طریق رسانه ها فاش گردید و امروز ما می دانیم که از شکنجه سفید در زندان ابوغریب و بازداشتگاه گوانتانامو استفاده شده است. نظام های دیکتاتوری هم مسلما از این نوع شکنجه بطور گسترده ای در طی سالهای متوالی استفاده کرده اند. ما قربانیان فراوانی از کشورهای ایران، عراق، افغانستان داشته ایم.

شکنجه سفید چگونه عمل میکند؟

انسانها موجوداتی اجتماعی هستند. زمانی که شما تمام روابط عاطفی و اجتماعی را از ایشان بگیرید، ضربه شدیدی می خورند. شکنجه سفید مبتنی بر محرومیت حسی و ایزوله نگهداشتن شخص است. فرد مربوطه اکثر اوقات بطور غیرمنتظره دستگیر شده، چشم بسته از دالان ها یا مسیرهای پیچ در پیچ به یک سلول انفرادی برده میشود، در آنجا روزها دور از هرگونه اطلاعات و تماس با دنیای خارج میماند. وی همچنین اکثرا امکان دسترسی به خانواده، وکیل، تلفن، روزنامه و کتاب را ندارد. این همراهست با بازجویی های طولانی با روش سوال های مکرر، تکراری، بحث و جدل، تهدید، تلقین یا مرام آموزی، تشویق، خشونت همراه با کم خوابی های بیش از 14 ساعت. بازداشت شده اغلب جز بازجوی خود فرد دیگری را نمیبیند. بازجو در اکثر موارد در مورد بازداشت شده اطلاعات گسترده ای دارد، با این حال تمام سعی خود را میکند تا هـرچه بیشتـر از زبـان خود او در مورد روحیــه و ویـژگـی های شخصیتی اش آگاه تر شود. زیرا هر چقدر شناخت فرد بازجو از بازداشت شده کامل تر باشد او میتواند خیلی مشخص تر روی زندانی کار کند. بازجو به مرور از آن نکته ها استفاده و سعی میکند او را به شیوه های مختلف شدیدا تحقیر و بی اعتماد به گذشته خود سازد. یعنی میتوان گفت که هدف اصلی این نوع بازجویی ها در مرحله اول تسریع شکستن ارزش های زندانی توسط تضعیف اراده وی است.

از محرومیت های حسی گفتید، میتوانید بگویید ساختار آن چگونه است؟

بله. میشود گفت این متد نسبتا در شکنجه سفید جدید است و اولین بار در مورد بازداشت شدگان گوانتانامو بطور گسترده به چشم خورد. آن هم به این صورت که فرد زندانی را از کلیه حواس پنجگانه اش محروم میسازد. بازداشت شده را اغلب با چشم بند یا در تاریکی مطلق نگه میدارند، ماسک بر روی دهان و بینی اش میبندند تا بویی به مشامش نرسد، گوشهایش را میپــوشاننــد تا صدایـی نشنـود. حتـی به روی دستـانش دستــکش می کشند تا حس لامسه را از او بگیرند و به آن دستبند میزنند. به همین شکل کاملا مانند مومیایی شده دوزانو آنها را در گوشه ای نگه میدارند. در مقوله روانشناسی ما این را میدانیم که کافیست هر انسانی را برای مدت کوتاهی از حواس پنجگانه اش محروم کنند، او تعادل خود را کاملا از دست می دهد و دچار وهم میشود.به علاوه سیستم گوارشی اش مشکل پیدا میکند، قـدرت جهت یابی اش مغشوش و دچار مشکل بیخوابی می شود و کاملا چه از لحاظ فیزیکی، چه از لحاظ روحی سیستم اش به هم میریزد. این هم جزیی از شکنجه سفید است.هدف اصلی از ایـن کار این است که بازداشت شده را از طریق محرومیت از حــواس پنجـگانـه اش، از لحاظ روحی به مرحله کودکی برگردانند. تکرار این پروسه باعث می شود که بازجو برای بازداشت شده، حکم یک حامی را داشته و به این ترتیب بازداشت شده احساس تعلق خاطر به بازجوی خود پیدا می کند. در این مقطع که زندانی مانند کودک بی تجربه ای که قدرت تشخیص دوست از دشمن را ندارد یا حتی قادر به حفظ خود در مقابل بروز هرگونه خطر نیست، می توان حس تلقینی در او بوجود آورد که بازجو برای او حتی نقش دوست یا پدر را ایفا کند.

آیا میتوانید چند مثال از رفتار بازجو با بازداشت شده بزنید؟

مبنای رفتار بازجو در شکنجه سفید بر پایه برخورد های متضاد با فرد زندانی است. در این روش بازجو در نقش دوست و دشمن ظاهر میشود. با اطلاعات دقیقی که در مراحل قبلی از شخصیت بازداشت شده به دست آورده، بازجو میتواند ساعتها با سوال های تکراری، خسته کننده، در مورد یک موضوع یا نکته خاص، بازداشت شده را تحت فشار قرار دهد. فشار روحی دیگری که به زندانی وارد میشود توسط اطلاعات غلطی است که بازجو به شخص میدهد. اینکه مثلا از وضعیت جسمی بد خانواده اش میگوید و اینکه افراد نزدیک فامیل مانند پدر یا مادرش یا همسر و فرزندانش بیمار هستند. یا به عنوان گروگان دستگیر شده اند، که قطعا تمام اینها کذب محض است. بازجو از این طریق موفق می شود تا فرد بازداشت شده در آن شرایط را به تدریح آماده پذیرش و جایگزین کردن ارزشهای جدید کند.

آیا در شکنجه سفید از قرص یا دارو هم استفاده میکنند؟

بله. معمولا داروها هم دو نوع هستند. همانطور که شیوه بازجویی گاه مهربانانه و گاه خشونت آمیز است، داروها هم، گاه تاثیر شادکننده و گاه تاثیر آرام بخش دارند. به نظر من به احتمال زیاد قبل از شروع دادگاه های نمایشی در ایران به شرکت کنندگان داروی شادبخش داده اند. در چندین مقاله ای که همراه با عکس در روزنامه های آلمانی خواندم به این اشاره شده بود که بخصوص آقای ابطحی و همینطور آقای عطریانفر، بطور غیرعادی سریع صحبت می کردند. من با افرادی که با آقای ابطحی آشنایی نزدیک داشتند صحبت کردم؛ آنهابه این مسئله تکیه داشتند که آقای ابطحی سابقا خیلی آرام و شمرده صحبت می کردند و ضمنا حالت چشمانشان تغییر کرده است. میتوان این نتیجه گیری را کرد که به آقای ابطحی دارو داده باشند.

آیا فرهنگ در شکنجه سفید اهمیتی دارد؟

نقش فرهنگ خیلی مهم است. مثال ایران را بزنیم که در آنجا بحث مذهب بسیـار مهـم است. از اسلام و دین برای اعمال شکنجه سفید بهره می گیرند. برای بازداشت شدگان در حین بازجویی آیات قرآن میخوانند، از باورها و احساسات مذهبی این افراد بطـور بیشرمـانـه ای سوءاستفاده میکنند. یا بحث غیرت و غرور مردانگی. من چندین مراجعه کننده مرد ایرانی داشتم که آنها را با آزار جنسی خواهر یا زن یا دخترشان تهدید کرده بودند. آنها را اینگونه شکسته بودند. هر چند من فکر میکنم با این شیوه هر مردی را میتوان شکست.

آیا در شکنجه سفید کار خاصی انجام می شود که بتوان گفت در همه فرهنگ ها و بر اکثر افراد تاثیرگذار است؟

بله؛ آن شکنجه جنسی است. اغلب بازداشت شدگان در این مرحله می شکنند. این هم از طرق مختـلف اعمال می شود. مثـلا بازداشت شدگان را با چشمان بسته لخت می کنند و به میان جمعی می برند و از آنان می خواهند خود ارضایی کنند یا جلوی جمع به کسی تجاوز کنند. با زنان مسلما عکس آن را عمل می کنند یعنی به آنان در جمع تجـاوز می کنند یا فردی (یا حتی چندین نفر به نوبت) به یک زن تجاوز می کند و او را کـاملا تحقیـر کـرده و آزار می دهند. من آسیب دیدگان شکنجه از ایران داشتم که عینا این بلا سرشان آمده بود.

هدف نهایی شکنجه سفید چیست؟

هـدف اصلـی بازجو از شکنجه سفید، تخـریب فـردی شخص زنـدانی و نهایتا همانند سازی اش است. بوسیله شکنجه سفید میتوان اراده فرد را خرد کرد. به عبارت دیگر میتوان گفت که شستشوی مغزی در اصل نوعی جایگزینی سیستم فکری جدید در برابر سیستم فکری سابق فرد بازداشت شده محسوب می شود.بدین ترتیب می توان هر اعترافی را از فرد بازداشت شده گرفت. او را مقابل دوربین گذاشت و یا دادگاه های نمایشی برپا نمود. البته یک هدف دیگر از اعمال شکنجه سفید برای سیستم های دیکتاتوری، تاثیر منفی ابراز پشیمانی سرشناسان سیاسی در مقابل دوربین بر روی طرفداران ایشان و سلب امید از آنان است که البته این هدف در دنیای ارتباطات امروزی و عصر اطلاعات بی فایده است.

چگونه یک فرد می تواند در برابر شکنجه سفید مقابله کند؟

راستش دیر یا زود هر انسان را میتوان شکست! میدانم که این حرف تلخ است اما واقعیت دارد. البته هرچقدر راجع به جزییات این شکنجه صحبت شود انسان میداند که چه در انتظارش هست و خوب تا حدی خود را آماده میسازد اما این را هم باید بگویم که این شکنجه به علت کارآمدی اش و اینکه همواره در حال آزمایش و تکامل میباشد، خیلی سخت قابل مقابله است.

با تجربه ای که دارید آیا بازداشت شدگان اخیر در ایران پس از آزادی شانسی دارند که به حالت قبلی یا طبیعی باز گردند؟

یکی از مشکلات اساسی زندانی آزاده شده صحنه های دلخراشی است که بصورت Flashback بطور متداوم به سراغ او می آید. از دید علم روانشناسی تجربه ناگوار، بسیار سخت از ذهن پاک می شود بخصوص اگر همراه با تصاویر خشونت آمیز و یا همراه با بوهای آزار دهنده ب باشد. تصویر و بو، بیشترین تاثیر منفی و ماندگارترین ناهنجاری روحی را برای انسان به بار می آورند. همانطور که می دانید من در سالهای اخیر تعداد زیادی مراجعه کننده ایرانی داشتم که عده ای از آنها مدتی پیش از این معالجه روانشناسی شان به پایان رسیده بود، اما امروز تعدادی از آنان با دیدن تصاویر جدید شکنجه از ایران و تصاویر کتک زدن ها با باتوم، مجددا دچار مشکل شده اند. شبها کابوس می بینند و در اصل باید برای آنها دوره جدید معالجه گذاشته شود. پس می بینید که حتی زمانی که روان درمانی فرد قربانی تمام شده، با دیدن تصاویر مشابه به آنچه که کشیده است، دوباره دچار بحران روحی می شود. این بسیار دردآور است.

نقش خانواده و جامعـه در بهبود بخشیدن به شرایط بحرانی فرد آسیب دیده چیست؟

نکتـه ای که پس از آزادی این افراد مهم است، فضـایی است که از آن پس در آن قرار میگیرند. این اشخاص چون در زندان شدیدا تحقیر شده و در نتیجه، آن اعترافات کاذب را کرده اند، بسیار نگرانند که محیط بیرونی چه برخوردی با آنها خواهد داشت. بنابراین فقط درک افراد نزدیک از شرایط روحی آنها کافی نیست، بلکه درک جامعه هم از موقعیت بسیار دشوار آنان در زندان، حائز اهمیت میباشد. کسی حق ندارد آنها را سرزنش کند. ما می گوییم که جیثیت از دست رفته آنها باید به آنها بازگردانده شود. و این وظیفه هر انسان با وجدان است که نگذارد آن افراد دچار بحران شخصیتی جبران ناپذیر شوند. آنها نباید دچار حس تنفر از خود شوند بلکه باید آنها را با آغوشی باز پذیرفت و گذاشت تا به مرور از آنچه به آنان در زندان گذشته صحبت کنند. این کار خیلی زمان میبرد و مسلما کمک حرفه ای مثل روان درمانی میتواند به آنها در جهت حل و فصل آسیبی که دیده اند کمک کند. اما همین که از آن محیط بسته خارج شوند و دوباره در ارتباط با عزیزان خود باشند و به اطلاعات درست دسترسی داشته باشند، خود بسیار مثبت است.

مجلس خبرگان : روزآنلاین

یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۸
بار رهبری از دوش آقای خامنه ای برداشته می شود

ورود مجلس خبرگان به میدان

وقتی اعضای خبرگان رهبری در جلسه ای فوری پس از فوت آیت الله خمینی در خردادماه 1368 برای انتخاب رهبر بعدی جمهوری اسلامی تشکیل جلسه دادند و پس از عدم توافق برسر اداره کشور زیر نظر "شورای رهبری" ، حجت الاسلام سیدعلی خامنه ای را به عنوان رهبر بعدی ایران انتخاب کردند، او پشت تریبون مجلس خبرگان گفت: "شما مي‌دانيد با من چه مي‌كنيد، چه باري را بر دوش من ‏مي‌گذاريد؟" ‏امروز برخی موضع گیری ها نشان دهنده آن است که این بار قرارست از روی دوش آقای خامنه ای برداشته شود.



اما به فاصله 20 سال و یکماه از روزی که اعضای مجلس خبرگان رهبری، حجت الاسلام سیدعلی خامنه ای را به عنوان رهبر انتخاب کردند ، این اتفاق افتاده و در کنار اظهارات بعضی از مراجع تقلید شیعه ،برخی از اعضای مجلس خبرگان رهبری ، بسیاری از نمایندگان ادوار مختلف مجلس، بسیاری از کارگزاران نظام و حتا تعداد زیادی از مردم ایران خواهان تشکیل جلسه مجلس خبرگان رهبری و تغییر در رهبریت نظام شده اند.
این درخواست ها که پس از مخالفت آقای خامنه ای با دولت اصلاحات و سپس انتشار اخباری مبنی بر دخالت وی در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری و روی کار آمدن محمود احمدی نژاد مطرح شده بود، با انتخابات دهم و موضع گیری وی در برابر معترضین به این انتخابات با شدت بیشتری مطرح شد.

اینک تقلب گسترده در خوانش آرا و انتخابی برخلاف خواست اکثریت شرکت کنندگان در انتخابات، تاکید بر صحت انتخابات ، تبریک زودهنگام به محمود احمدی نژاد و ربط دادن اعتراضات مردم به بیگانگان و فتنه خواندن حوادث پس از برگزاری انتخابات، به طور مشخص تفسیربر بی عدالتی و جانبداری رهبر از یک گروه خاص در کشورشده که این خود یکی از بزرگترین امتیازات رهبر، یعنی "عادل بودن" او را تحت الشعاع قرار داده و او را که درزمان انتخاب به عنوان رهبر نظام جمهوری اسلامی، فقیه نیز نبود از دید بسیاری فاقد شرایط رهبری معرفی کرده است.

از سوی دیگر دخالت علنی سازمان ها و نهادهای تحت نظر ایت الله خامنه ای از جمله سپاه پاسداران و بسیج در انتخابات و همچنین سرکوب معترضان به نتیجه آن توسط همین نهادها نیز دلیلی شده تا در گوشه و کنار کشور، این صدا به گوش برسد که رهبر فعلی مصداق مورد نظر اصل 109 قانون اساسی جمهوری اسلامی نیست و مجموع شرایط رهبری را ندارد.
بر اساس اصل 109 (شرایط رهبری) قانون اساسی « رهبری نظام باید دارای ؛1 . صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه 2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام 3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت كافی برای رهبری باشد و در صورت تعدد واجدین شرایط فوق شخصی كه دارای بینش فقهی و سیاسی قوی تر باشد، مقدم است.»

به این ترتیب زمزمه ها تبدیل به صداهایی شد که شنیده شدند و این بار نه یک نفر که تعداد زیادی چنین مساله ای را مطرح کردند و یکی از اعضای مجلس خبرگان هر چند بدون اشاره به پیشنهاد عزل بلکه به عنوان تشکیل علنی خبرگان، خواست گروهی از مراجع و حوزویان و مردم را علنی کرده و بر روی کاغذ آورده است.

بیانیه آیت الله دستغیب
درحالی که پس از برگزاری انتخابات و مسایل پیش آمده در کشور، اخباری در مورد مشورت برخی از مراجع تقلید و اعضای مجلس خبرگان در شهرهای قم ، تهران و مشهد شنیده می شد، پس از برگزاری دادگاه های نمایشی تعداد زیادی از فعالان سیاسی ، روزنامه نگاران و مردم معترض، این بار یکی از اعضای مجلس خبرگان رهبری درخواست تشکیل فوری جلسه اعضای خبرگان برای رسیدگی به شرایط رهبری را مطرح کرده است.
آیت الله سیّد علی محمّد دستغیب نماینده مردم شیراز در مجلس خبرگان رهبری طی بیانیه ای با تشریح شرایط کشور و اینکه در جریان انتخابات ریاست جمهوری و وقایع پس از آن، قانون اساسی به درستی به اجرا در نیامده خواستار تشکیل جلسه اعضای خبرگان رهبری شده است.
آیت الله دستغیب در بیانیه خود یادآوری کرده:« وظیفه خبرگان است که از بند بند قانون اساسی دفاع کند و مردم را همراه داشته باشد. فلسفه وجودی خبرگان حفظ قانون اساسی است. مردم به خبرگان به عنوان وکلای خود رأی دادند که نگهبان قانون اساسی باشند.»
این مرجع تقلید و عضو مجلس خبرگان در ادامه نوشته:« در وقایع اخیر (انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری) اعتراض مردم در راهپیمایی ها که هنوز هم معترضند، به نتیجه انتخابات و روند آن، به خاطر عمل نشدن به قانون بوده و هست. اگر قانون به خوبی اجرا می گردید مردم اعتراضی نداشتند، چون خودشان به آن رأی داده اند.»

آیت الله دستغیب با این توضیح که «چه کسانی جز خبرگان ،حافظ و نگهبان قانون اساسی هستند» تنها راه خروج از شرایط فعلی کشور را تشکیل فوری مجلس خبرگان رهبری دانسته و تاکید کرده:«معلوم اینجانب است که اگر مردم متوجّه شوند که خبرگان در جهت احقاق حق مردم سعی دارند و برای حفظ قانون اساسی و رأی آنها احترام قائلند، ساکت می شوند و راضی به تحقّق قانون اساسی هستند، چون خودشان شعار دادند و نسل امروز هم شعارش این است که: ـ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی ـ امّا باید خود خبرگان متوجّه کیفیّت و نظر جامعه باشند. »

این مرجع تقلید و عضو مجلس خبرگان رهبری همچنین در پایان بیانیه خود به دیگر اعضای مجلس خبرگان رهبری هشدار داده که: « تا دیر نشده خبرگان برای اعادۀ حیثیت از مرجعیت، تشکیل جلسه دهد آن هم علنی و مطالب بررسی گردد و به خواست مردم که همان قانون اساسی است جواب داده شود و به شکایات آنها به وسیلۀ نمایندگان آنها یعنی آقای موسوی و آقای کروبی رسیدگی شود، ببینید چه قدر محبوب خواهید شد و حفظ نظام این است، که باید بماند، و اشخاص می روند امّا اعمال و رفتار آنها باقی است. مخفی نباشد که خبرگان مجتهد هستند و تقلید بر مجتهد حرام است. یعنی تشخیص صدق و کذب هر موضوعی باید با تحقیق و تفحّص بر طبق شرع و قانون صورت گیرد.»

درخواست نمایندگان ادوار مجلس
درخواست آیت الله سید علی محمد دستغیب درحالی مطرح شده که همزمان مجمع نمایندگان ادوار مجلس، که شامل تعداد زیادی از نمایندگان مردم در دوره های مختلف مجلس از ابتدا تاکنون و از همه طیف ها و جناح های رایج در کشور است نیز با انتشار نامه ای خطاب به رییس مجلس خبرگان رهبری، چنین درخواستی را مطرح کرده اند.

مجمع نمایندگان ادوار مجلس در این نامه که خطاب به آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشته شده با انتقاد شدید از شرایط کنونی کشور و جنایات رخ داده در سرکوب معترضان به نتیجه انتخابات ، رهبری نظام جمهوری اسلامی را مسولال اتفاقات روی داده در کشور دانسته و خواستار رسیدگی فوری به این مساله شده اند.

مجمع نمایندگان ادوار مجلس در این نامه با تاکید بر تقلب در انتخابات اخیر ریاست جمهوری که مسولیتش را متوجه رهبری دانسته اند، خطاب به رییس مجلس خبرگان رهبری نوشته اند:« با توجه به اینکه برخلاف بعضی نظام های سیاسی که رهبر را مبرای از مسؤلیت می دانند در نظام جمهوی اسلامی ایران نه تنها رهبر از مسؤلیت مبرا نیست بلکه طبق اصل 107 قانون اساسی علاوه بر تساوی رهبر با سایر افراد کشور درمقابل قانون ، رهبر همه مسؤلیت های ناشی از ولایت امررا برعهده دارند وبه موجب اصل 57 قانون اساسی قوای سه گانه کشور زیر نظر رهبر فعالیت می نمایند. پاسداری از قانون اساسی وحقوق مردم وتوجه به وظایف خبرگان رهبری از نکته هایی است که بیش از هرچیز وظیفه ومسؤلیت شمارا سنگین تر می نماید.»

نمایندگان مجلس در دوره های مختلف مجلس شورای اسلامی نیز در بخش اصلی نامه خود خواهان تشکیل جلسه اعضای خبرگان رهبری شده و تاکید کرده اند:« بررسی اقدامات وفعالیت هاو عملکرد نهادها وقوای انتظامی ونظامی ودستگاه قضایی دروقایع اخیر از اهمیت اساسی برخوردار است.این بررسی ها راهی برای بازگشت اعتماد عمومی وپاسداری از نظام جمهوری اسلامی وقانون اساسی است.»

مجمع نمایندگان ادوار مجلس با برشماری این موارد خطاب به رییس مجلس خبرگان یادآوری کرده اند که :«برهمین اساس مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی لزوم بررسی های قانونی وفق اصل 111 قانون اساسی را که از وظایف خبرگان رهبری است مورد درخواست قرار داده وازحضرتعالی انتظار دارد که بنا به وظیفه ورسالت قانونی اقدامات لازم را به عمل آورید.»

شرایط رهبری در قانون اساسی
درخواست ها برای تشکیل مجلس خبرگان رهبری و رسیدگی به شرایط رهبری در شرایطی مطرح می شود که در اصول مختلف قانون اساسی امکان چنین درخواستی وجود دارد.

بنا بر اصل 107 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «پس از رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران آیت‏الله‏ خمینی که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهاء واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت می‌کنند هر گاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می‌کنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می‌نمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسوولیت‏های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.»

همچنین بنا بر اصل 111 قانون اساسی«هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی ناتوان شود یا فاقد یكی از شرایط مذكور در اصول پنجم و یكصد و نهم ( شرایط رهبری) گردد یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است، از مقام خود بركنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهده خبرگان مذكور در اصل یكصد و هشتم می باشد.»
قانونگزاران همچنین در همین اصل قانون اساسی، حتی عزل رهبری را نیز پیش بینی و تاکید کرده اند«در صورت فوت یا كناره گیری یا عزل رهبر، خبرگان موظفند در اسرع وقت نسبت به تعیین و معرفی رهبر جدید اقدام نمایند. »

تشخیص از دست دادن شرایط رهبری
این همه در حالی است که پیش از این نیز برخی از مراجع تقلید پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و با توجه به تقلب آشکار در اعلام نتیجه آرا و همچنین بازداشت و سرکوب مردم معترض، این نوع حکومت را «جائرانه »و برخلاف موازین شرعی و قانون اساسی دانسته بودند.

در همین باره آیت الله منتظری، قائم مقام برکنار شده آیت الله خمینی و گزینه ای که قرار بود پس از او به رهبری جمهوری اسلامی برسد درقامت یک مجتهد در پاسخ به یکی از مقلدانش اعلام کرده بود که :«جور، مخالفت عمدى با احكام شرع و موازين عقل و ميثاقهاى ملى است‏ ‏كه در قالب قانون در آمده باشد، و كسى كه متولى امور جامعه است و بدين گونه‏ ‏مخالفت مى‎ورزد جائر و ولايتش جائرانه است، و تشخيص چنين ولايتى در‏ ‏درجه اول بر عهده خواص جامعه يعنى عالمان دين آشنا و مستقل از حاكميت و‏ ‏انديشمندان جامعه و حقوقدانان و آگاهان از قوانين مى‎باشد كه هم به احكام و‏ ‏موازين عقل و قوانين حاكم آشنايند و هم با قرائن و شواهد اطمينان آور به‏ ‏مخالفت عمدى با آنها پى برده و مى‎توانند آن را مستدل كنند. مشروط بر اين كه از‏ ‏هرگونه نفوذ حاكميت و ملاحظات خطى و سياسى آزاد و مستقل باشند.»

آیت الله منتظری در پاسخ پرسش های شرعی محسن کدیور، یکی از روحانیون اصلاح طلب تاکید کرده بود که: «در درجه دوم تشخیص ولایت جائرانه بر عهده عموم مردم است كه به اندازه آگاهى خود از آن احكام و‏ ‏قوانين و با مرتكزات دينى و عقلى خود و رو در رويى مستقيم با موضوعات و‏ ‏مشكلات دينى ، فرهنگى ، اقتصادى ، سياسى ، مخالفت عمدى حاكمان را با شرع‏ ‏و قانون لمس كرده و احساس نمايند و هر كس به هر مقدار آگاهى و توان‏ ‏در مقابل بى عدالتى ها و تضييع حقوق مردم مسئوليت دارد و بايد ديگران را هم‏ ‏آگاه كرده و هم با در نظر گرفتن شرايط موجود و حفظ مراتب امربه معروف و نهى‏ ‏از منكر راهكار ارائه دهد.»

پس از این اظهارات بسیاری از مراجع دیگر تقلید مانند آیات عظام طاهری، صانعی، بیات زنجانی نیز با آیت الله منتظری همگام شدند و اتفاقات اخیر را ظلمی به مردم دانستند که تحت نظر رهبری انجام می شود .

برهمین اساس مرجع تقلیدی مانند آیت الله بیات زنجانی نیز در اظهاراتی گفت:« در صورتی که ولی فقیه "عدالت" را از دست بدهد و از "خبرگان" رهبری تبیعیت نکند، جایگاه خود را از دست خواهد داد.»