سلام
جمعه ۲۳ امرداد ۱۳۸۸ و ۱۴ آگوست ۲۰۰۹ میلادی
ابتدا دو تا سؤال رو فوری من جواب بدم، بعد بریم سر بحث خودمون.
سؤال اول اینست که در شهرهای کوچیک، ایمیلهایی دریافت کردیم که میگن بچهها که «ما شهرمون خیلی کوچیکه، اگر تظاهراتی بکنیم کاری بکنیم، زود شناسایی میشیم و ممکنه که زود دستگیر بشیم». دقیقاً این رو باید متوجه باشید و لذا اگر جَو شهر به گونهای است که برید و شناسایی میشید، میتونید از شعارنویسی شبهنگام روی دیوار شروع کنید. اون کمیتهٔ سه تا هفت نفرهتون رو تشکیل بدید؛ اگر تعداد هم از هفت نفر بیشتره، دو گروه بشید؛ یک نفر رابط باشه بین دو گروه یا سه گروه یا چهار گروه و اجازه ندید که زنجیرهای به هم وصل باشید که اگر یک نفر نفوذی بود، اون وقت همه لو برند و دستگیر بشند. ولی اون گروهِ کوچیکِ خودتون رو میتونید که با شعارنویسی و مطالعه شروع بکنید و احیاناً در شب که شناسایی نمیشید، تظاهرات پراکندهای در سطح اون شهر کوچیک و بلند شدن خودِ صدا و تظاهرات با ماشین و بوق زدن و غیره؛ کارهایی که امکان شناسایی توش نیست.
هیچ وسوسهٔ تظاهرات میلیونی هم نداشته باشید. اگر میلیونی بودیم، فبها؛ ولی اگر خطر داره پخش میشیم. این کار رو بچهها در تهران خیلی خوب یاد گرفتند؛ من خواهش میکنم در شهرستانها هم رعایت کنید. ممکنه اونها بخوان حمله بکنند ولو به صفوف نمازجمعه و نگذارند که جمعیت متشکل شه؛ هیچ اصراری بر درگیری ما نداریم. پخش میشیم؛ مثل موج جاری میشیم. حتماً حتماً باید رعایت بکنید که بیست سی نفر کمتر یکجا نباشید، برای اینکه به محض اینکه کمتر میشه تعدادمون، مثل گرگ ممکنه شکارمون بکنند؛ ما باهم باید باشیم، اگر کسی از دسته جا موند، وایستید برید و بیاریدش به جمع اضافه بشه. اگر کسی رو باهاش خواستند برخورد بکنند، حتماً چند نفر برید سراغشون و با اونها، به محض اینکه با سرکوبگرها شروع کنید به حرف زدن و صحبت کردن، حواسش پرت بشه، میتونید اون آدمی رو که اسیر شده نجات بدید. اینها اصولی هست که من خواهش می کنم همه دقت بکنند و رعایت بکنند. میدونم که صبح زودِ جمعه این بهتون میرسه، ولی بسیار بسیار واجبه که ما درسته میخواهیم تمام نمازجمعهها رو سبز بکنیم، اما اگر خطری برامون داره، سطح محل نمازجمعه اصل نیست برامون؛ پخش میشیم؛ پراکنده میشیم.
همینجا بگم، در تهران پیشنهاداتی که رسیده این است که دوتا جای جایگزین ما داشته باشیم؛ یکی جلوی وزارت کشوره، یکی جلوی رادیوتلویزیونه. همین کار رو در همهٔ شهرستانها هم میشه کرد. در مراکز استانها که مراکز رادیوتلویزیون هست یا پارهای شهرهای غیر مرکز استان که دفاتر رادیوتلویزیون هم دارند، این کار عملیه؛ جلوی استانداری و جلوی رادیوتلویزیون، جلوی فرمانداری یا اگر دیگه دفتر رادیوتلویزیون در اون شهر نیست همون فرمانداری یا یک جای سومی به اختیار خودتون. ولی میدونم هم که مراکز رادیوتلویزیون در پارهای از مراکز استانها، خیلی دوره از محل نمازجمعه یا خیلی دوره از محل استانداری؛ ولی مهم نیست، میتونیم پخش بشیم، جابجا بشیم یا حتی از قبل پارهای آدمها برند اونجاها و در این محلها حرکت بکنندن. اونجاها هم اگر در اشغال سرکوبگرها بود، اصل بر درگیری نیست؛ ما باز پخش میشیم در نقاط بیشتر. مهم این است که حضورمون رو اعلام میکنیم، اعتراضمون رو اعلام میکنیم، روز جمعه اعلام میکنیم هستیم و هیچ کجا میفهمند که نمیتونند بدون ما راحت باشند و بدون اعتراض ما به اینکه یک دولت غیرقانونیِ کودتاچیِ اجنبیساخته سر کاره و حق مردم خورده شده و رئیسجمهور قانونیِ مردم رو نگذاشتند که سر جاش بنشینه.
من سؤال دیگهای رو که میخواستم خدمتتون بگم این است که از موبایل پرسیده شده، که موبایل چقدر امنه؟ موبایل وسیلهایه که ضمن اینکه کار ما رو راه میاندازه، تلفنهای دستی، ولی بهخصوص این امکان رو داره که این سیمکارتِ مثلاً بهخصوص ایرانسل که سهام اکثریتش به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم مال سپاه پاسدارانه و با یک شرکت آفریقای جنوبی شریک شدند و این امکانات رو ایجاد کردند؛ ممکن است که بتوانند که از موبایل شما به صورت یک حتی میکروفن استفاده بکنند؛ اگر باتریش زود به زود تخلیه میشه یا گاهی اختلالات آنتنی نابهنگام داره، این احتمال زیاده که دستگاه موبایل شما به صورت یک میکروفن داره استفاده میکنه و تا شما باتریش رو بیرون نیارید، این موبایل از کار نمیافته. بهخصوص اشکال دیگهٔ موبایل این است که هر لحظه X,Y,Z شما رو یعنی جا و مکان شما رو میتونند به دو یا سه آنتنی که [امواج موبایل] اون دستگاه cell phone شما رو به هم پاس میدند، میتونند پیدا بکنند. راهش این نیست که اگر موبایل شما، cell phone شما، احتمال میدید که همچین امکانی رو، همچین bugی داره، میکروفن گذاری شده، راهش این نیست که فکر کنید فوراً باتریشو در بیارید؛ چون اونوقت متوجه میشند شما دارید یک کاری میکنید! بهتره که بگذارید روشن باشه، ولی بگذاریدش توی خونه برید بیرون یا بدید دست همسری، بچهای، فامیلی، برادری، خواهری، کسی که سیاسی نیست، او همراهش باشه؛ باهاش بره بازار، بره خرید کنه، بره سینما؛ که اون موبایل اگر ردش رو دارند، داره در سطح شهر جای دیگهای میره؛ شما برید به کارتون برسید، به جلستون برسید یا شرکت در تظاهراتتون برسید.
نکتهٔ آخری که سؤال کردند، این است که گویا روز جمعه، امروز در استادیوم اکباتان، بازی فوتبالیست که علی کریمی، قهرمانی که مچبند سبز بسته بوده در اون تیم بازی میکنه و اونجا حضور داره. بچههای خوب اکباتان و جاهای دیگه واقعاً واجبه که در این بازی حضور داشته باشند و برای کریمی ابراز احساسات بکنند. ما باید قهرمانهامون رو، فداکارهامون رو، زندانیهامون رو، به هر قیمتی هر جایی هست تشویق بکنیم که دیگران هم یاد بگیرند. امیدوارم که نمازجمعه، بیخطر، باشکوه، در سراسر کشور امروز بتونید مشارکت بکنید.
تا فردایی دیگه شاد و پیروز و سلامت باشید؛ به امید پیروزی!
[انگشتانشون رو به شکل V گرفتند]
سلام
پنجشنبه ۲۲ امرداد ۱۳۸۸ و ۱۳ آگوست ۲۰۰۹ میلادی
من ابتدا یک سؤالی رو جواب بدم؛ سؤال بزرگیست که قبلاً هم وعده کردم مفصل بگم و دارم تهیه میکنم، اما بازهم باید اشاره بکنم. یک دوستی پرسیده که «ما خُوب میریم، تظاهرات میریم، نماز جمعه میریم و کارهای دیگهای که توی این مدت بوده کردیم؛ اما آخرش چجوری پیروز میشیم؟ آخرش چجوری اینها سرنگون میشند؟» من فیالجمله باید بگم همون مسیر سهگانهای رو که ترسیم کردیم، یعنی تقویت اتحاد و یکپارچگی و مقاومت مردم در آکسیونهای عمومی، فرسایش دادن کودتاچیها و بعد فلجسازیشون؛ این مسیر میره و در انتها حکومت کودتا رو پایین میآره. اما چجوری این اتفاق میافته: فرض کنید در مسیر فرسایش که الان فقط دوماه از عمر جنبش ما داره میگذره، شکافهایی که توشون ایجاد میشه، درگیریهایی که ایجاد میشه، کشمکشهایی که ایجاد میشه، ناتوانیهایی که برای حکومت ایجاد میکنیم ما، مثل اینکه تحریم میکنیم کالاهای کودتاچیها مثل سیگار و مواد مخدر که به عنوان اولین قدم دیشب مطرح کردیم و کالاهای دیگه، تضعیفشون میکنیم؛ دستگاههاشون رو باهاشون همکاری نمیکنیم؛
ما الان در یک نهضت مقاومتی به سر میبریم، یک جنبش سبز بزرگی که میخواهیم که نگذاریم یک اقلیت کودتاچی و سرکوبگر به کمک خارجی، مملکتمون رو بگیره. بنابراین مجازیم که دستگاههای اونها رو صلحآمیز و بدون خشونت و درگیری، درواقع بتونیم مختل کنیم؛ که نشون بدیم نمیتوانند در کشور حکومت کنند و همهٔ این مسیرهای فرسایشی که حالا بحث مفصلش رو بعداً میکنیم، ما رو آماده میکنه به اینکه شروع کنیم به همکاری نکردن، سر کار نرفتن، اعتصاب ایتالیایی کردن، آروم آروم درواقع مصرف نکردن کالاهایی که صحبت شد، نپرداختن قبضهای آب و برق و تلفن و گاز و مالیات و غیره وغیره، تا اون توانمندی رو پیدا کنیم که برسیم به فلج کردن و اعتصابات سراسری. الان زوده؛ هنوز جنبش یک مدت دیگهای کار داره؛ ولی بچهای که به دنیا اومده، آروم آروم داره رشدِ خودش رو میکنه. باید تاکتیکپذیر بشیم؛ یاد بگیریم یک جاهایی یک کارهایی رو میکنیم، یک جاهایی یک کارهایی رو نمیکنیم. آروم آروم که تشکیلات مناسبمون هم در سراسر کشور به وجود میآد، که شروع کردیم به این کار و تواناییهامون بالا میره، اونجا اونوقت مطمئن باشید که به راحتی میتونیم کمرشون رو بشکنیم.
این رو هم بگم، قبلاً هم عرض کردم که ما گسترشمون در طبقات جدید، گسترشمون در آکسیونهای جدید و نوآوریهایی که داریم و گسترش جغرافیایی، سه حوزهایست که جنبش باید رشد بکنه و به تدریج که داره در این سه حوزه رشد میکنه، تشکیلات متحدتر، منسجمتر و تاکتیکپذیری پیدا بکنه؛ این اون مسیر قدرتیست که پیدا میکنیم. حالا که گسترش جغرافیایی رو مطرح کردم که انصافاً اولویت یکِ یکِ یکمون هم هست الان، باز دو نکته رو عرض بکنم: یکی بچههای دانشگاه آزاد وظیفهٔ سنگینی دارند؛ برای اینکه به تدریج که به اول مهر نزدیک میشیم، اونها هستند که به تمام شهرهای کشور میرند؛ میتونند برند؛ چه اهل اون شهر هستند، چه از جای دیگهای هستند؛ ارتباطرسانیِ درون خودشون رو باید توسعه بدند بچههای دانشگاه آزاد و وقتی میرند سر کلاس، همدیگه رو میبینند، از هم نیرو بگیرند؛ قول و قراشون رو بگذارند و بتونند که در تمام شهرها حضور داشته باشند و نکتهٔ دوم از من خواستند که بچههای کردستان رو اسم بیارم که امروز توی برنامهٔ VOA هم من شب گذشته اسم آوردم؛ واقعاً مظلومترینِ مظلومهای کشورمون هستند و این رو به شهرهای دیگه میگم: هر بلایی، هرجای کشور، سر هر شهری میآرند، باور کنید پنج برابرش رو به سر بچههای کردستان آوردند و میآورند و قهرمانانه مقاومت کردند. همینطور هم بچههای تبریز خواستند از من که من بگم که سال ۸۵ در حقشون ظلم شد، سر اون کاریکاتور و هیچ کس به دادشون نرسید و راست هم میگن؛ من از خودم شروع کنم که متوجه نبودم چه ظلمی در حق بچههای تبریز و آذربایجان داره میشه. بچههای بروجرد هم از من خواستند اسم بیارم و استان لرستان کلاً و کارهایی که کردند و شهرهای مختلف.
اما بیام سر نمازجمعه که همونجوری که عرض کردم، ما اصل کلّیمون این است که در هر تشکل قانونی که در کشور میشه، میریم حضور پیدا میکنیم و میگیم که ما هم هستیم. مثالی که خیلی خوب میخوره، جنبش مارتین لوتر کینگ در آمریکا، نهضت مدنی سیاهان، چون حق رأی نداشتند، هرجایی جای رأیگیری بود، میرفتند روبروش میایستادند؛ خیلی معصومانه، خیلی مظلومانه و حق خودشون رو نشون میدادند که میخوان بگیرند. ممکنه بگید که در امریکا اینچنین خشن نبوده! چرا یک موقع سیاهها رو میکشتند، آتیش میزدند، دار میزدند اون گروههای فشاری که بودند؛ ولی با این مظلومیت و معصومیتِ خودشون، رسیدند در ۱۹۶۴ اون فرمان معروف Civil Rights رو، امضای رئیسجمهور امریکا رو گرفتند و رفع تبعیض نژادی کردند و حق رأی و سایر موارد.
بنابراین ما هم در نمازجمعه، صرفنظر از اینکه در تهران آقای رفسنجانی بیاد یا نه، که ازش دعوت هم شده و یا رئیسجمهور منتخبمون بتونه بیاد یا نه، چون میدونیم زیر فشاره و در حصر خانگیه، اما او رو در کنار خودمون میبینیم، همیشه ما نمازجمعه رو در تهران و تمام شهرهای کشور، آروم شرکت میکنیم. اگر خطر داره در محوطهٔ اصلی نماز جمعه بریم، نمیریم؛ بیرونتر میایستیم. اگر کسی مسئله داره که پشت سر اون امام جماعت نماز بخونه، هیچ اشکالی نداره؛ در شیعه نماز جمعه واجب نیست، تخییریه و در سایر مذاهب هم وقتی امام جماعت رو قبول نداریم، نماز خوندن جایز نیست؛ بنابراین میتونید برگردید منزل، نمازتون رو اعاده کنید یا اصلاً برگردید منزل نماز بخونید. با کفش اگر وایستید نماز بخونید، چون جونتون در خطره، نهفقط اشکالی نداره، بلکه واجبه کفشتون رو در نیارید. اگر پسر دختر کنار هم قرار بگیرند، هیچ اشکالی نداره؛ آقای خمینی در پاریس این رو گفت.
میخوام بگم اینها اصلاً هیچ مشکلی نداره؛ مهم حضور ماست؛ آرام و بدون خشونت، حقمون رو میخواهیم مطرح کنیم و بگیم که ما در هر تشکلی حاضر هستیم و یک دونه V نشون دادن، یک دونه شعارِ به روایت خودمون، کافیست که ما رو مطرح کنه. من چند تا شهرِ دیگه هم انتخاب کردم، دعوتهایی که بچهها درست کردند در اینترنت، خواستند من نشون بدم: اصفهانه که عکس بزرگانی مثل آیتالله منتظری و شهدا رو مطرح کردند؛ سرزمین گیلان، دلیرمردان خطهٔ گیلانه که عکس میرزا کوچک خان رو گذاشتند؛ مازندرانه که عکس دو شهید زمان جنگ رو گذاشتند و گفتند «دیریست خانهمان در حال ویرانیست، برخریزید تا خون شهدایمان پامال نشود» و ارومیه رو گذاشتند، شهید مهدی و حمید باکری رو گذاشتند که این روزها این کودتاچیها با این شهدای جنگ هم مشکل دارند و گفتند که همچون صخرهای استوار، خلاصه در نمازجمعه هستیم.
من تا فردایی که فردای پیروزی و موفقیت هست، براتون آرزوی سلامتی و توفیق میکنم؛ شاد و سرافراز باشید.
[انگشتانشون رو به شکل V گرفتند]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر