۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

رأی دادن هميشه مهم است : روزآنلاین

سه شنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۸
مقاله تايم درباره فضای اجتماعی ايران

درسی از ايران: رأی دادن هميشه مهم است

چهار سال پيش در تابستان دلپذير تهران، گفتگوئی با شيرين عبادی داشتم که آيا ايرانی ها بايد در انتخابات رياست جمهوری شرکت کتنتد يا خير. اين وکيل حقوق بشر و برنده جايزه صلح نوبل عقيده داشت ايرانی ها بايد شرکت در انتخابات را تحريم کنند. وی می گفت مشارکت مردمی، به يک روند انتخابات غير شفاف از سوی رژيم غيردموکراتيک مشروعيت می بخشد.

عقيدۀ او برايم در آن زمان درست بود، موضع شخصی که با نگرانی های اصلی جوانان آشناست. با اين حال، احساس می کردم تحريم انتخابات، راه ابراز ايده ها و نظرات دربارۀ حقايق روزمره را می بندد. من ايران را هم در خلال سال های سرکوب اواخر دهه 1990 و نيز سال های نسبتاً باز دوره محمد خاتمی رئيس جمهور اصلاح طلب احساس کردم. انتخاب نشدن يک دولت بازتر، برای من غير قابل درک بود.

بسياری از ايرانی ها در تابستنان 2005 فراخوان تحريم را پذيرفتند و در انتخابات شرکت نکردند. اين اقدام، به روی کار آمدن محمود احمدی نژاد رهبر آتشين ايران منجر شد که راه نابودی اقتصاد ايران و وجهه کشورش نزد جهان را در پيش گرفت. سياستمداران اصلاح طلب که نامزدشان در انتخابات 2005 با عدم اقبال در صندوق ها روبرو شد، می گفتند ما مسؤول پيروزی احمدی نژاد هستيم. اگر «اکثريت خاموش» که شامل ميليون ها مردم طبقه متوسط می شود در انتخابات شرکت می کردند و خردمندی به خرج می دادند، حال و روز اقتصاد به اين روز نمی افتاد.

چهار سال پس از آن، بسياری از ايرانيان از تصميم خود برای شرکت نکردن در انتخابات پشيمان هستند. من در سال 2005 در بيروت زندگی می کردم و نتوانستم برای رأی دادن به سفارت ايران در بيروت بروم. وقتی کمی بعدتر دوباره به ايران برگشتم، به تدريج عواقب پيروزی احمدی نژاد را حس می کردم و هر روز خودم را سرزنش می کردم. دوستان و خويشاوندانی را نيز که در انتخابات شرکت نکرده بودند سرزنش می کردم. وقتی از نرخ دو رقمی تورم و صعود 150 درصدی بهای مسکن، صف های پنج ساعته در پمپ های بنزين، سانسور در اينترنت، طرح های دولت برای تسهيل چند همسرداری و تفکيک جنسی در کلاس ها شکايت می کردند، به آنها می گفتم خودشان مسؤول هستند نه جمهوری اسلامی. آنها خودشان تصميم گرفتند رئيس جمهور بهتری انتخاب نکنند.

حتی تا همين شش ماه پيش هم بسياری از ايرانی ها درباره شرکت در انتخابات مردد بودند. يک مغازه دار در شرق تهران به من گفت: «چرا وقتی به رأی من احترامی گذاشته نمی شود، بايد شرکت کنم؟» او می گفت همسرش وی را تشويق به شرکت در انتخابات می کند. «او فکر می کند با اينکار تفاوتی اتفاق می افتد. احتمالاً آخرش مرا متقاعد خواهد کرد.» با درنظر گرفتن انرژی جاری و انتقادات موجود ظرف ماه های گذشته، انبوه انرژی در جمعيت به طور ناگهانی در سه هفته آخر قبل از انتخابات سربلند کرد.

دوستان و آشنايانی که هرگز انتظار مشارکت آنها در انتخابات را نداشتم، تصميم به رأی دادن گرفتند. مردم از تهران گرفته تا مشهد، از بن تا لندن و ويرجينيا، در صف های بلند منتظر ماندند تا اجازه ندهند کشورشان بيش از اين به سوی فقر و انزوا پيش برود و اتفاق سال 2005 دوباره تکرار شود.

هرچند مردم خارج از ايران معمولاً اعتقاد دارند در انتخابات ايران تقلب صورت می گيرد، اما لا اقل تا اين اواخر، رژيم تنها بخشی از آرا را جابجا می کرد. هزرگز انتظار نداشتم کل يک انتخابات دزديده شود و آنها بتوانند در چنين حجمی تقلب کنند. در طول يک دهه ای که مسائل ايران را به عنوان يک خبرنگار پوشش داده ام، به نظر می رسيد رژيم آنقدر به مشروعيت خودش اهميت بدهد که خواست مردم را تا اين اندازه با تقلب آغشته نکند. از اين گذشته، قانون اساسی ايران خواست مردم را مبنای مشروعيت می خواند و تظاهر به دموکراسی است که به انقلاب ايران، وجهۀ اسلام سياسی داده است.

منبع: تايم- 16 ژوئن 2009

http://www.time.com/time/world/article/0,8599,1904876,00.html?xid=rss-world

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر